جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

آیا شوری اساس حکومت است؟

زمان مطالعه: 2 دقیقه

برخی از نواَندیشان از متکلّمین اهل سنت کوشیده‏اند که ساختار حکومت اسلامی بر پایه شورا را به منزله رفراندوم و مراجعه به آراء عمومی ترسیم کنند و به دو آیه استدلال کرده‏اند:

آیه اول: «وَشاوِرْهُمْ فِی اْلأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ«؛ (1) «در کارها با مردم مشورت کن و چون تصمیم گرفتی بر خداوند توکل کن.«

در تفسیر این آیه گفته شده که خداوند، به پیامبر خود دستور می‏دهد مشورت کند، تا به امت آموزش دهد در کارهای مهم خود از جمله خلافت، مشورت کنند.

پاسخ آن است که اولاً: آیه، خطاب به حاکمی است که حکومتش مستقر شده است، خداوند او را فرمان می‏دهد که از آرای مردم بهره ببرد. بیشترین چیزی که از آیه می‏توان برداشت کرد، این است که مشاوره با مردم از وظایف همه حاکمان است. اما این که خلافت با همین مشورت تحقق یابد، با این آیه نمی‏توان بر آن استدلال کرد.

ثانیاً: آن چه از آیه به دست می‏آید این است که مشورت، هیچ تکلیفی برای حاکم نمی‏آورد، بلکه او آراء و اندیشه‏های مختلف را بررسی می‏کند و آن چه به نظرش سودمند می‏آید انتخاب می‏کند. خود خداوند در همین آیه می‏فرماید:

»پس چون تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن» که نشان می‏دهد تصمیم اصلی و نتیجه‏گیری از آراء و عمل به آن چه بیشتر به صلاح است، به خود مشورت کننده بر می‏گردد و این در جایی تحقق می‏یابد که یک مسؤول تامّ الاختیار وجود داشته باشد که نظرها را به دست آورد و به آن چه مفید است عمل کند. تا آنکه مخاطبِ «فإذا عزمت» «آنگاه که تصمیم گرفتی» قرار گیرد. اما اگر هنوز رئیسی وجود نداشته باشد، آیه بر آن منطبق‏نیست، چون در انتخاب خلیفه کسی نیست که از افراد مشورت خواهی کند تا در جریان آرای آنها قرار گیرد و آنها را ارزیابی کند و مفیدترین را برگزیند و روی آن تصمیم بگیرد. همه این‏ها نشان می‏دهد که آیه به مسأله حکومت یا نظیر آن مربوط نمی‏شود، از این رو هیچ یک از حاضران در سقیفه هم به آن استدلال نکردند.

آیه دوم: «وَالَّذِینَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقامُوا الصَّلاةَ وَأَمْرُهُمْ شُوری بَیْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ«؛ (2) «و کسانی که دعوت پروردگارشان را اجابت کرده و نماز را برپا می‏دارند و کارهایشان به صورت مشورت در میان آن‏هاست و از آنچه به آنها روزی داده‏ایم انفاق می‏کنند.«

با این بیان که «امر» به «هُم» (آنان) اضافه شده و مفید معنای عام و شامل است (همه کارهایشان) که خلافت هم از آن جمله است و معنای آیه این می‏شود که: شأن مؤمنان در هر موردی، مشورت بین خودشان است.

پاسخ این استدلال آن است که آیه، دستور می‏دهد در کارهایی که مربوط به مؤمنین است مشورت کنند. اما این که تعیین خلیفه هم از امور مربوط به مردم باشد این آغاز بحث است و استدلال به آیه در این زمینه، تمسک به یک حکم در اثبات موضوع آن حکم است. به عبارت دیگر: آیه تشویق می‏کند که در آن چه به کارهای مؤمنین مربوط است مشورت کنند، نه در آن چه بیرون از آن است. این که تعیین امام جزو کارهای آنان باشد اول بحث است، چون نمی‏دانیم که از شؤون آنان است یا از شؤون خدا؟ و نمی‏دانیم آیا خلافت، یک حکومت و ولایت الهی است که با تعیین و نصب خداوند صورت می‏گیرد، یا یک حکومت مردمی است و مردم می‏توانند در آن دخالت کنند؟ با وجود این تردید، نمی‏توان به آیه استدلال کرد.


1) آل عمران: 159.

2) شوری: 38.