هـر چند ما از کشف حقیقت این اشتراک ناتوانیم، ولی از طریق روایات می توان به وجود آن پی برد از پـیـامـبـر اکـرم (ص) روایـات زیـادی بـا بـیـانـهای مختلف وارد شده که نشان می دهد، اصل و گوهر امیرالمؤمنین (ع) با گوهر پیامبر اکرم (ص) یکی است.
طبق این روایات:
الـف ـ نـور پیامبر اکرم (ص) و نور علی (ع) پیش از خلقت آدم (ع) وجود داشته و آن دو بزرگوار از یک عنصر آفریده شده اند (1).
مـنـظـور از نـور هـمـان، عنصر معنوی و طینت ملکوتی است که در ایجاد ساختار وجودی انبیا و ائمه نقش اساسی دارد.
ب ـ خـداونـد مـردم را از درخـتـهـای گـونـه گـون آفـرید، ولی پیامبر)ص) و علی (ع) را از یک درخت آفرید.
قال رسول اللّه (ص(: یا علی الناس من شجر شتی و انا و انت من شجرة واحدة (2).
ج ـ خداوند علی (ع) و پیامبر)ص) را با هم انتخاب کرده است (3).
د ـ علی (ع) چون خود پیامبر است.
اضـافـه بـر آیـه کـریـمه مباهله و روایاتی که در ذیل آن وارد شده است، روایات مستقلی در دست است که بر اتحاد وجود مقدس پیامبر اکرم (ص) و علی (ع) صحه می گذارد.
طـبق این روایات هر وقت لازم می شد که پیامبر اکرم گروه یا قبیله ای را تهدید کند، در حالی که بـه عـلـی (ع) اشـاره مـی کـرد مـی فـرمود: «یا دست از این کارها بردارید، یا کسی را به سراغ شما می فرستم که چون خود من است» (4).
ه ـ گوشت و خون او گوشت و خون پیامبر است.
لحمه لحمی و دمه دمی، گوشت او گوشت من است و خون او خون من است (5).
وـ علی نظیر پیامبر است (6).
زـ عـلـی ریـشـه و اصـل پـیـامبر است (علی اصلی) (7) منظور از این کلام شاید این باشد که همان طور که ریشه موجب ثبات درخت می شود، وجود علی (ع) موجب ثبات و دوام مکتب پیامبر و در نـتـیـجـه زنده ماندن نام آن حضرت است نیز می تواند به این معنا باشد که علی از اصل و ریشه پیامبر اکرم است، و این تعبیری است عرفی که در مورد خویشان نزدیک به کار می رود.
ح ـ علی (ع) همانند سر در بدن رسول خداست.
علی منی کراسی من بدنی، علی نسبت به من همانند سر در بدنم می باشد.
1) مـیـزان الاعـتـدال، ج 1، ص 235 و تـاریـخ بغداد، ج 6، ص 58 و حلیة الاولیا، ج 1، ص 84 و فرائدالسحطین، ج 1، ص 40، باب 1،حدیث 5 تا 7 و تاریخ دمشق، ج 1، ص 152، حدیث 186.
2) المستدرک علی الصحیحین، ج 2، ص 241 و ج 3، ص 160 و الصواعق المحرقه، ص 190، ج 12 و فرائد السحطین، ج 1، ص 52، باب 5 حدیث 17 و تاریخ دمشق، ج 1، ص 139، حدیث 173 و 176.
3) الـمستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 129 و اسدالغابه، ج 4، ص 42 و کنزالعمال، ج 13، ص 108، حدیث 36355.
4) المستدرک علی الصحیحین، ج 2، ص 120 و تفسیر کشاف، ج 3، ص 360 و الصواعق المحرقه، ص 194، حدیث 40.
5) مجمع الزوائد، ج 9، ص 111.
6) الریاض النضره، ج 2، ص 108.
7) فیض القدیر، ج 4، ص 356.