حقیقت امامت نزد اهل سنت، با آن چه نزد شیعه است فرق دارد. اهل سنت به امام به عنوان رئیس یک دولت نگاه میکنند که مردم یا نمایندگان مردم او را انتخاب میکنند. یا با کودتای نظامی و امثال آن بر سر کار میآید و در چنین حاکمی جز برخی صفات معروف، چیزی شرط نیست و روشن است که اعتقاد به ریاست یک رئیسجمهور یا نخستوزیر، از اصول اعتقادی نیست که اگر کسی به پیشوایی و رهبری او اعتقاد نداشته باشد فاسق به شمار آید. در کشورهای اسلامی پیوسته کسی به جای دیگری به حکومت رسیده است، چه با رغبت مردم یا اکراه آنان و هرگز کسی اعتقاد به زمامداری او را از اصول نشمرده و فسق او را موجب خلع او قرار نداده است، وگرنه سنگ روی سنگ بند نمیشد.
اما شیعه امامیه به امامت به عنوان استمرار وظایف رسالت مینگرند (نه خود رسالت، چون با رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله، نبوت و پیامبری ختم شد(. روشن است که دست یافتن به چنین مقامی یک سلسله صلاحیتهای بالا میطلبد که کسی آنها را نمییابد مگر آن که تحت عنایتهای ویژه الهی قرار گیرد و در اصول و فروع دین و در عدالت و عصمت و رهبری حکیمانه و شئون دیگر، جای پیامبرصلی الله علیه وآله بنشیند.