جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

امتناع راهیابی تحریف به قرآن

زمان مطالعه: 3 دقیقه

قرآن کریم از نخستین روزی که مسلمانان به آن ایمان آوردند، مورد توجه و نخستین مرجع آنان بوده است و به خواندن و حفظ کردن و نگاشتن و ضبط اهمیت می‏دادند. راهیابی تحریف به چنین کتابی ممکن نیست مگر با قدرتی که به زور بخواهد با قرآن بازی کند و چیزی از آن بکاهد. نه امویان و نه عباسیان، آن قدرت را نداشتند، چون قرآن میان قاریان و حافظان پخش شده بود و انتشار حتی یک نسخه در سطح وسیع، می‏توانست این آروزی پلید را به صورت ناشدنی درآورد.

مرحوم سید مرتضی در این مورد سخنی دارد که عیناً آورده می‏شود. وی می‏گوید:

علم به درستی نقل قرآن، مثل آگاهی از شهرها و حوادث مهم و وقایع بزرگ و کتاب‏های مشهور و اشعار عرب است، عنایت فراوان و انگیزه‏های قوی بر نقل و نگهداری آن بوده است، به حدی که هیچ چیزی به پایه آن نمی‏رسد، زیرا قرآن کریم معجزه نبوّت و سرچشمه علوم اسلامی و احکام دینی است و مسلمانان نهایت توجه را به حفظ و حمایت آن داشته‏اند تا آن جا که همه موارد اختلافی در آن را از نظر اعراب، قرائت، حروف و آیاتش می‏شناختند. با این عنایت و دقت فراوان، چگونه ممکن است تغییر یا کاهش یافته باشد؟

وی می‏افزاید: علم به تفسیر قرآن و بخش‏های آن، در صحت نقل مثل علم به همه آن است و مثل کتاب‏های تألیف شده‏ای مانند کتاب سیبویه و مُزَنی مشهور و یقینی است. آنان که به این جایگاه توجه دارند، همان گونه که از کلیت آن آگاهند، از تفصیل و جزئیات آن هم با خبرند. روشن است که عنایت به نقل و ضبط قرآن کریم، بیش از عنایت به ضبط کتاب سیبویه و دیوان شاعران است. (1).

نکته دیگری که شایسته ذکر است این است که راهیابی تحریف به قرآن کریم، از زشت‏ترین جرائمی است که سکوت در برابر آن جایز نیست. اگر تحریفی صورت گرفته باشد، چگونه امیر المؤمنین‏علیه السلام و یاران خاص او همچون سلمان، ابوذر، مقداد و دیگران سکوت کرده‏اند؟ در حالی که می‏بینیم آن حضرت و دختر پیامبر خداصلی الله علیه وآله به غصب فدک اعتراض کردند، با آن که اهمیت و عظمت فدک یک دهم قرآن هم نیست؟!

گواه درستی این سخن آن است که ابیّ بن کعب و خلیفه سوّم در قرائت آیه «وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ» (2) اختلاف پیدا کردند. ابیّ بن کعب اصرار داشت که از پیامبرصلی الله علیه وآله، آن را با واو (والذین) شنیده است. نظر خلیفه سوم این بود که آیه واو ندارد (الذین(. هنگام نگاشتن قرآن به صورت نسخه واحد و فرستادن به مرکز نواحی، میان آنان مشاجره پیش آمد. ابیّ او را تهدید کرد و گفت: این آیه باید با واو نوشته شود، وگرنه دست به شمشیر می‏برم! ناچار واو را نوشتند. (3).

همچنین امام علی‏علیه السلام دستور داد بخشش‏های عثمان را به بیت‏المال برگردانند و فرمود: به خدا قسم حتی اگر با آنها زنان به ازدواج در آمده یا کنیزان خریداری شده باشند، برخواهم گرداند، چرا که در عدالت، گسترش است و هر که از عدالت به تنگ آید، از ستم بیشتر به تنگ خواهد آمد. (4).

اگر تحریفی صورت گرفته بود، برگرداندن آیات حذف شده به قرآن واجب‏تر و لازم‏تر بود. می‏بینیم که امیرمؤمنان‏علیه السلام پس از آن که خلافت ظاهری را به عهده گرفت، نسبت به خواندن نماز تراویح به جماعت و آهسته خواندن بسم‏اللَّه در نمازهای جهری و موارد دیگر از بدعت‏های نو ظهور، به شدت انتقاد و اعتراض کرد. اگر در زمان خلفای سه‏گانه چنین تحریفی در مورد قرآن پیش می‏آمد، امام حتماً در مقابل آن می‏ایستاد و بدون هراس آن چه را حذف شده بود به قرآن بر می‏گرداند.

خلاصه آن که هر کس سیره مسلمانان صدر اسلام را مطالعه کند، در می‏یابد که تحریف قرآن به صورت کاستن از آن، عادتاً امری ناشدنی بوده است.


1) مجمع البیان: ج 1، ص 15 (بخش فن پنجم، چاپ صیدا(.

2) توبه: 34.

3) الدرّ المنثور: ج 4، ص 179.

4) نهج البلاغه، خطبه 15 (نسخه صبحی صالح(.