جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

انتظار عامل مقاومت و پایداری

زمان مطالعه: 16 دقیقه

بر اساس روایات انتظار فرج یکی از بزرگترین عوامل مقاومت و پایداری است. و از آن جهت که مسلمانان و به ویژه شیعیان را در برابر ظلمها، فسادها، زورگوییها، و انواع بلاها و سختیها، ثابت و پابرجا نگه می دارد و به آنان دل و جرأت می دهد تا در برابر تهدیدها، تطمیع ها و سختگیریهای دشمنان اسلام خود را نبازند، و از هیچ چیز و هیچ کس نترسند و نهراسند، و مقاومت و ایستادگی خود را از دست ندهند، و در عقیده خود همچنان محکم و مستحکم استوار و ثابت قدم بمانند، سرمایه روحی بزرگی برای مؤمنان و منتظران ومستضعفان است.

انتظار از دیدگاه اسلام و به خصوص مکتب حرکت بخش و تلاش آفرین تشیّع، مشوّق مردم به استقامت، مقاومت و پایداری، و جهاد و مبارزه است، و از آنجا که چشم داشتی به ظهور یک قیام الهی و روحانی و اجتماعی در سطح جهان است، به منتظران دید وسیعی می بخشد و به آنها دلگرمی می دهد و صفوف حقّ را در برابر ناحقّ فشرده تر می کند و حقّ طلبان و مصلحان و مؤمنان را به ادامه راه حقّ و عدل، در برابر فسادها و بی عدالتی ها مقاوم می نماید، و سرانجام از آنها انسان هایی پولادین و آبدیده می سازد.

بنابراین، بیهوده نیست که در روایات اسلامی «انتظار فرج» عبادت شمرده شده، و حتّی از بزرگترین عبادات به شمار آمده است.

آری! انتظار فرج در اسلام عبادت است. و از آن رو که انسان منتظر، میان دو قطب «یأس و امید» قرار گرفته، و در برابر امواج کوه پیکر تاریکی ها که فضای زندگی انسانها را تیره و تار ساخته، هرگز دچار شکّ و تردید نمی شود و انواع و اقسام آزارها و اهانتهای بی دینان را به جان و دل می خرد و در عین حال، همچون کوه در عقیده خود ثابت و استوار می ماند و کوچکترین تردیدی در حقّانیّت عقیده خویش به خود راه نمی دهد، از برترین عبادتها است.

زیرا با آن همه راههای انحرافی و دامهای شیطانی، که استکبار پیشگان در طول تاریخ حیات اسلام در برابر منتظران با ایمان گشوده اند، اعتراف به حق، و حفظ همه عقایدی که منتظران ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) از مبدء تا معاد، از روی اخبار وارده از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و امامان معصوم (علیهم السلام) آموخته اند، و به مرکّب سیاهی روی کاغذی سفید

ایمان آورده اند، در قلمرو حکومت های باطل، کار ساده و آسانی نیست.

اینک به قسمتی از روایاتی که در این زمینه می آوریم، توجّه فرمایید.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) می فرماید:

»المهدی من ولدی الّذی یفتح اللّه به مشارق الأرض ومغاربها، ذاک الّذی یغیب عن أولیائه غیبةً لایثبت علی القول بإمامته إلاّ من امتحن اللّه قلبه للإیمان.

فقلتُ: یارسول اللّه! هل لأولیائه الانتفاع به فی غیبته؟

فقال: والّذی بعثنی بالحقّ نبیّاً إنّهم یستضیئون بنوره وینتفعون بولایته فی غیبته کانتفاع الناس بالشمس إذا سترها سحاب. یا جابر! هذا من مکنون سرّ اللّه، ومخزون علمه، فاکتمه إلاّ عن أهله«. (1).

»مهدی (علیه السلام) از فرزندان من است. خداوند به وسیله او مشرقها و مغربهای زمین را فتح می کند. مهدی کسی است که از دوستان خود پنهان می شود پنهان شدنی طولانی که بر اعتقاد خود در امامت او استوار نمی ماند مگر کسی که خداوند دلش را برای ایمان آزموده است.

راوی گوید: من عرض کردم: یارسول اللّه! آیا دوستان او در زمان غیبت حضرتش از وی نفعی می برند؟

فرمود: قسم به پروردگاری که به حقّ مرا به پیغمبری مبعوث نمود! دوستان مهدی از پرتو نور او کسب روشنایی می کنند و در زمان غیبت آن حضرت از ولایتش بهره مند می گردند، همان گونه که مردم از خورشید بهره می برند ولو این که ابر آن را پنهان کرده باشد. ای جابر! این امر از رازهای پنهانی خدا است، پس آن را جز از اهلش پوشیده بدار«.

رسول گرامی اسلام (علیه السلام) در یک حدیث دیگر که در باره ایمان و اعتقاد شیعیان آخر الزمان، با امیرمؤمنان (علیه السلام) سخن گفته است در حالی که آن حضرت را مورد خطاب قرار داده و ایمان استوار این گروه مقاوم را مورد ستایش قرار داده است، چنین می فرماید:

»یا علی! واعلم أنّ أعجب النّاس إیماناً وأعظمهُم یقیناً قوم یکونون فی آخر الزمان لم یلحقوا النبی، وحُجب عنهم الحجّة، فآمنوا بسواد فی بیاض«. (2).

»یاعلی! شگفت انگیزترین مردمان از نظر ایمان و والاترین آنان از نظر یقین، قومی هستند در آخرالزمان، که پیامبر را درک نکرده اند و حجّت خدا از آنها پنهان گردیده و آنان به مرکّب سیاه روی کاغذ سفید ایمان آورده اند«.

در حدیث دیگری که در همین رابطه، در باره استقامت مؤمنین منتظر از آن حضرت نقل شده، چنین آمده است: روزی پیامبر اکرم در محضر اصحاب خود راجع به وضع شیعیان در آخر الزمان دستها را به سوی آسمان بلند نموده و فرمود:

»اللهمّ لقّنی إخوانی ـ مرّتین ـ

فقال من حوله من أصحابه: أما نحن إخوانک یارسول اللّه؟

فقال: لا، إنّکم أصحابی، و إخوانی قومٌ فی آخر الزمان، آمنوا بی ولم یرونی، لقد عرّفنیهم اللّه بأسمائهم وأسماء آبائهم من قبل أن یُخرجهم من أصلاب آبائهم و أرحام اُمّهاتهم، لأَحدهم أشدُّ بقیّةً علی دینه من خرط القتاد فی اللیلة الظلماء، أو کالقابض علی جمر الغضا! اُولئک مصابیح الدُّجی، یُنجیهم اللّه من کلّ فتنة غبراء مظلمة!» (3).

»خداوندا! برادرانم را به من بنمایان. ـ و این جمله را دوبار تکرار نمود ـ.

یکی از اصحاب گفت: مگر ما برادران شما نیستیم، ای رسول گرامی خدا!

فرمود: نه، شما یاران و اصحاب من هستید. برادران من کسانی هستند که در آخرالزمان می آیند و مرا ندیده، به من ایمان می آورند. خداوند آنها را پیش از آن که از صلب پدرانشان به رحم مادرانشان درآیند، با نام خود و نام پدرانشان به من معرّفی نموده است. استقامت هریک از آنها در دین خود، از کندن خارهای «گوَن» در شب تاریک و به دست گرفتن آتش گداخته سخت تر است. آنها مشعل های هدایت اند که خداوند آنها را از فتنه های تیره و تار نجات می بخشد«.

در حدیث دیگری آمده است که پیامبر فرمود:

»سیأتی قوم من بعدکم، الرجل منهم له أجر خمسین منکم…

قالوا: یارسول اللّه! نحن کنّا معک ببدر واُحد وحُنین ونزل فینا القرآن!

فقال: إنّکم لو تحمّلوا لما حُمّلوا، لم تصبروا صبرهم«. (4).

»بعد از شما قومی خواهند آمد که پاداش هر یک از آنها برابر پاداش پنجاه تن از شماست.

گفتند: یارسول اللّه! مگر نه این است که ما در حضور شما در جنگ بدر و اُحد و حُنین شرکت جستیم و قرآن در میان ما نازل شده است؟!

فرمود: اگر آنچه بر آنها روی خواهد داد، بر شما روی می داد شما هرگز نمی توانستید چون آنها صبر و شکیبایی را پیشه خود سازید«.

در این روایات چنان که ملاحظه می شود، رسول گرامی اسلام مؤمنان منتظر را برادران خود خوانده و از صبر و شکیبایی و مقاومت آنان در برابر مشکلات ستایش نموده و رمز آن را هم سختی و دشواری دوران غیبت و ثابت ماندن بر حقّ و حقیقت معرّفی فرموده است.

امام حسین (علیه السلام) می فرماید:

»برای او غیبتی هست که گروهی در آن مرتدّ می شوند و گروهی دیگر در دین ثابت و استوار می مانند؛ پس اذیّت و آزار می بینند ـ و از راه شماتت ـ به آنها گفته می شود: این وعده کی هست اگر شما راست می گویید؟! آگاه باشید آنها که در زمان غیبت او بر آزار و تکذیب، صبر می کنند مانند کسانی هستند که در حضور رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) شمشیر زده اند«. (5).

امام زین العابدین (علیه السلام) می فرماید:

»غیبت ولیّ خدا و دوازدهمین وصیّ پیامبر به درازا می کشد. اهل زمان غیبت او که قایل به امامت او و منتظر ظهور او هستند، برتر از مردمان هر زمان دیگر می باشند، زیرا خدای تبارک و تعالی به آنها آنقدر عقل و فهم و شناخت عطا

فرموده است که غیبت امام در پیش آنها چون زمان حضور شده است. خداوند اهل آن زمان را همانند مجاهدانی قرار داده که در محضر رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) شمشیر بزنند؛ آنها مخلصان حقیقی و شیعیان واقعی و دعوت کنندگان به دین خدا در آشکار و نهان می باشند«. (6).

و در حدیث دیگری که ابی خالد کابلی از آن حضرت روایت نموده آمده است که فرمود:

من دوست می داشتم که در سخن گفتن آزاد بودم و با مردم سه کلمه حرف می زدم و سپس خداوند هرگونه که خود مصلحت می دانست در باره من عمل می کرد. ولی چه کنیم که پیمانی است که با خدا بسته ایم که صابر و شکیبا باشیم.

آنگاه این آیه شریفه را تلاوت فرمود: «وَلَتَعْلَمُنّ نَبَأَهُ بَعْدَ حین«، (7) «و خبرش را پس از گذشت زمانی خواهید دانست«.

و سپس این آیه مبارکه را نیز تلاوت فرمود:

(وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الذّینَ اُوتُوا الکتاب من قبلِکُم وَمِنَ الّذینَ أشرکوا أَذیً کثیراً وَإِن تَصْبروا وَتَتّقوا فَإنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الاُمورِ(. (8).

»وشما حتماً از کسانی که پیش از شما کتاب آسمانی بر آنها نازل شده، زخم زبان خواهید شنید و از آنها که راه شرک در پیش گرفتند آزار فراوان خواهید دید و اگر صبر کنید (و استقامت ورزید) و تقوا را پیشه سازید (البته پیروز خواهید شد) زیرا که صبر و تقوا سبب نیرومندی و قدرت اراده در کارهاست«.

امام صادق (علیه السلام) می فرماید:

یکی از یاران با وفای امام صادق (علیه السلام) به نام «زراره» از آن حضرت نقل می کند که در حدیثی فرمود:

»برای حضرت قائم (علیه السلام) پیش از آن که قیام کند غیبتی هست.

عرض کردم: چرا؟ فرمود: می ترسد ـ و با دست خود به شکمش اشاره کرد (یعنی او را می کشند) ـ

سپس فرمود: ای زراره! او همان کسی است که در انتظارش بسر می برند، و او همان کسی است که مردم در مورد ولادت او دچار تردید می شوند، برخی گویند: پدرش از دنیا رفت و فرزندی نداشت؛ برخی گویند: او (به آسمانها) برده شد؛ برخی گویند: او از دیده ها پنهان شده و غایب است. و برخی گویند: چند سال پیش از وفات پدرش دیده به جهان گشود و ما به انتظارش هستیم. ولی خداوند دوست دارد که دلهای شیعیان را بیازماید، در این هنگام است ـ ای زراره ـ که باطل گرایان دچار تردید می شوند«. (9).

در همین رابطه در یک حدیث دیگر آمده است:

یکبار گروهی از اصحاب امام صادق (علیه السلام) به خدمت آن حضرت شرفیاب شدند و آن حضرت را دیدند که روی زمین نشسته و در حالی که به شدّت می گریست، می فرمود:

»سیّدی! غیبتک نفت رقادی، وضیّقت علیّ مهادی، وأسرت منّی راحة فؤادی! سیّدی! غیبتک أوصلت مصابی بفجائعِ الأبدِ! وفقد الواحدِ بعد الواحدِ یُفنی الجمعَ والعددَ! فما اُحسُّ بدمعة ترقأ من عینی، وأنین یفترُ من صدری عن دوارجِ الرزایا وسوالف البلایا، إلاّ مثل لعینی عن عواید أعظمها وأفظعها، وتراقی أشدُها وأنکرها، ونوایبُ مخلوطةٌ بغضبک، ونوازلُ مجبونةٌ بسخطکَ!!!«

»سرور من! غیبت تو خواب از دیدگانم ربوده، خاطرم را پریشان ساخته، آرامش دلم را از من سلب نموده است.

سرور من! غیبت تو، مصیبتی جانکاه بر سراسر هستی ام فرو ریخته که هرگز تسلّی نمی یابم، از دست دادن یاران، یکی بعد از دیگری اجتماعات را درهم می ریزد، بلاها و سختیها، رنجها و اندوهها، آنچنان بر دلم سنگینی می کند که دیگر اشک دیده و فریادهای سینه ام را احساس نمی کنم. که هرچه بر اشک

دیده و فریاد سینه ام می نگرم، مصیبت شدیدتر وجانکاه تری در نظرم مجسّم می گردد که از مصایب قبلی دشوارتر و شکننده تر است«!

یکی از یاران عرضه نمود: ای مولای من! خدا دیدگانت را نگریاند، چه چیزی موجب شده که این چنین سیلاب اشک بر صورت مبارکت جاری شده؟ چه عاملی این چنین قلب عالم امکان را به لرزه درآورده و بر این ماتم نشانده؟

امام صادق (علیه السلام) آهی کشید که قفسه های سینه اش باز شد و لرزه بر اندامش افتاد و فرمود:

»وَیلکم!…نظرتُ فی کتاب الجفرِ صبیحةَ هذا الیومِ…، وتأمّلت مولد قائمنا وغیبتهُ وإبطاءهُ وطول عمره وبلوی المؤمنین فی ذلک الزمان، وتولد الشکوک فی قلوبهم من طولِ غیبتهِ، وارتداد أکثرهم عن دینهم، وخلعهم ربقةَ الاسلامِ من أعناقهم الّتی قال اللّه تعالی جلّ ذکره: «وکُلّ إنْسان أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فی عُنُقهِ» (10) یعنی الولایةَ فأخذتنی الرقّة واستولت علی الأحزانُ«

»وای بر شما! من امروز صبح کتاب «جفر» (11) را مطالعه می کردم، در زندگی قائم ما می اندیشیدم که از دیده ها غائب می شود و غیبتش به طول می انجامد و عمرش بسیار طولانی می شود و مؤمنان در آن زمان به سختی آزموده می شوند و از طول غیبتش دچار شکّ و تردید شده، بیشترشان از دین خود مرتدّ می شوند و ریسمان اسلام را ـ که خدای متعال می فرماید: «و کارنامه هر انسانی را به گردن او بستیم» ـ از گردن خود می گشایند، یعنی همان رشته ولایت را از گردن خود دور می کنند. از مطالعه وضع آنها رشته افکارم گسست و کوه غم و اندوه بر تنم فرو ریخت«. (12).

از امام صادق (علیه السلام) پرسیدند: آیا عبادت پنهانی با امام معصوم از شما که در تحت ستم ستمگران مخفی باشد، برتر است یا عبادت آشکار در دولت حقّ با امام ظاهر از شما؟

حضرت (علیه السلام) فرمود:

»الصدقة فی السرّ واللّه أفضلُ من الصدقة فی العلانیة، وکذلک واللّه! عبادتکم فی السرّ مع إمامکم المستتر فی دولة الباطل وحال الهُدنةِ أفضل ممّن یعبدُ اللّه عزّوجلّ فی ظهور الحقّ مع الإمام الظاهر فی دولة الحقّ. ولیست العبادة مع الخوف فی دولة الباطل، مثلَ العبادة مع الأمن فی دولة الحقّ«.

»به خدا سوگند! صدقه پنهانی برتر از صدقه آشکار است. همچنین به خدا سوگند! عبادت پنهانی با امام مخفی در حکومت ستمگران و در حال صلح، برتر و والاتر است از کسی که به هنگام ظهور دولت حقّ در محضر امام ظاهر خدای تبارک و تعالی را پرستش کند. هرگز عبادت توأم با ترس و وحشت در دولتهای باطل با عبادت توأم با أمن و امان در دولت حقّ قابل مقایسه نیست…«.

این حدیث بسیار طولانی است. در پایان یکی از اصحاب سؤال نمود: چگونه ممکن است ما که در زیر ستم دولت باطل زندگی می کنیم، از کسانی که در دولت مقتدر حضرت مهدی (علیه السلام) زندگی خواهند کرد، برتر باشیم؟! فرمود:

»إنّکم سبقتموهم إلی الدخول فی دین اللّه عزّوجلّ، وإلی الصلاة والصوم والحجّ وإلی کلّ فقه وخیر، وإلی عبادة اللّه جلّ وعزّ سرّاً من عدوّکم مع إمامکم المستتر مطیعین له، صابرین معه، منتظرین لدولة الحقّ، خائفین علی إمامکم وأنفسکم من الملوک الظلمة، تنظرون إلی حقّ إمامکم، وحقوقکم فی أیدی الظلمةِ، قد منعوکم ذلک واضطّروکم إلی حرث الدنیا وطلب المعاشَ مع الصبر علی دینکم وطاعة إمامکم والخوف من عدوّکم، فبذلک ضاعف اللّه عزّوجلّ لکم الأعمال، فهنیئاً لکم.

قلت: جُعلتُ فداک! فماتری إذاً أن نکون من أصحاب القائم ویظهر الحقّ، و نحنُ الیوم فی إمامتک وطاعتک أفضلُ أعمالاً من أصحاب دولة الحقّ

والعدل؟

فقال (علیه السلام(: سبحان اللّه! أما تحبّون أن یظهر اللّه تبارک و تعالی الحقّ والعدل فی البلاد، ویجمع اللّه الکلمة، ویؤلف اللّه بین قلوب مختلفة، ولایعصون اللّه عزّوجلّ فی أرضه، وتقام حدوده فی خلقه، ویردّ اللّه الحقّ إلی أهله، فیظهر حتّی لایستخفی بشیء من الحقّ مخافة أحد من الخلق؟

أما واللّه یا عمّار! لایموت منکم میّت علی الحال الّتی أنتم علیها إلاّ کان أفضل عند اللّه من کثیر من شهداء بدر واُحد فأبشروا«. (13).

»شما در حالی اقدام به ایمان، نماز، روزه، حجّ و هر خیر و فقه و عبادت خدای تبارک و تعالی نموده اید که از دشمن در ترس و هراس هستید، وامام شما مخفی هست و شما از او فرمان می برید و در کنار او صبر می کنید و ظهور دولت حقّ را انتظار می کشید و بر خود و امامتان از پادشاهان ستمگر نگران هستید، می بینید که حقّ امامتان و حقّ خودتان در زیر پای ستمگران لگدمال شده، و شما را از حقوق خود محروم ساخته اند، و شما را ناگزیر کرده اند که با ترس و نگرانی بر جان و دین خود، به دنبال متاع دنیا و کسب معاش بروید و زیر ستم آنها از امام خود فرمان می برید و از دشمنتان در امان نیستید. از این رهگذر، خداوند پاداش اعمال شما را چند برابر نموده است. گوارا باد بر شما.

یکی از اصحاب گفت: اکنون که ما در عهد امامت تو برتر از اصحاب قائم هستیم، پس چرا ظهور حقّ و عدالت را طلب کنیم؟!

فرمود: سبحان اللّه! مگر نمی خواهید که خدای تبارک و تعالی حقّ و حقیقت و عدالت را در شهرها ظاهر سازد و همگان را بر یک کلمه گرد آورد و دلهای پراکنده و پریشان را الفت عطا کند که دیگر در روی زمین، خدا را معصیت نکنند؟!

به خدا سوگند! هرکدام از شما در این حال که هستید، اگر از دنیا بروید در نزد حضرت پروردگار از بیشتر شهدای بدر و اُحد برتر و پر ارج تر خواهید بود.

بشارت باد بر شما«.

امام صادق (علیه السلام) در لوح مادرش حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) یک حدیث طولانی مشاهده نمود که خدای تبارک و تعالی حال مؤمنان را در عهد غیبت حضرت ولی عصر (علیه السلام) وصف نموده است که فرازی را از آن در اینجا می آوریم:

»سیذلُّ أولیائی فی غیبتهِ، ویتهادونَ برؤوسهم کما تُتهادی رؤوس الترکِ والدّیلمِ، فیُقتلونَ ویُحرقُونَ ویکونونَ خائفین مرعوبینَ وجلینَ، تُصبغُ الأرض بدمائهم، ویفشو الویلُ والرنینُ فی نسائهم، أولئک أولیائی حقّاً، بهم أدفع کلّ فتنة عمیاء حندس، وبهم أکشفُ الزلازلَ وأدفعُ الآصارَ والأغلالَ، «أُولئِکَ عَلیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولئِکَ هُمُ المُهْتَدوُن«. (14) (15).

»… دوستان من در زمان غیبتش خوار و زبون می شوند؛ سرهای آنها چون سرهای ترک و دیلم هدیه فرستاده می شود، آنها کشته می شوند، سوزانیده می شوند و تا زنده هستند با ترس و وحشت و اضطراب زندگی می کنند. زمین از خون آنها گلگون می شود. ناله و فریاد در میان زنهای آنها آشکار می شود، آنها دوستان واقعی من هستند.

من به وسیله آنها امواج فتنه های تیره و تار را که چون تیرگی شب در افق زندگی ظاهر می شود، دفع می کنم. و به وسیله آنها اضطرابات را رفع می کنم و سختیها و گرفتاریها را کشف می کنم.

(بر آنهاست صلوات و رحمت از پروردگارشان، و آنها هستند هدایت یافتگان(«.

محمّد بن ابراهیم نعمانی در کتاب «غیبت» خود در حدیثی از ابراهیم بن هلال روایت کرده است که گفت:

»به حضرت ابی الحسن موسی بن جعفر (علیهما السلام) عرض کردم: پدرم در انتظار این امر (دولت حقّ) از دنیا رفت، و من نیز به سنّی رسیده ام که می بینی (آیا) بمیرم و در این باره

چیزی به من خبر ندهی؟

حضرت (علیه السلام) فرمود: ای ابا اسحاق! تو نیز شتاب می کنی؟

عرض کردم: آری به خدا سوگند! شتابزده هستم، و چرا شتاب نکنم در حالی که می بینی سنّم به کجا رسیده است؟

فرمود: به خدا سوگند ای ابا اسحاق! این امر واقع نمی شود مگر این که از هم دیگر جدا شوید و پاک و پاکیزه شوید و از شما باقی نماند مگر تعداد بسیار کمی…«. (16).

و در یک حدیث دیگر آمده است که در همین رابطه به یونس بن عبدالرحمان فرمود:

»طوبی لشیعتنا المتمسّکین بحبّنا فی غیبة قائمنا، الثابتین علی موالاتنا، والبراءة من أعدائنا، أُولئک منّا ونحن منهم، قد رضوا بنا أئمّةً ورضینا بهم شیعةً، وطوبی لهم، هم واللّه معنا فی درجتنا یوم القیامة«.

»خوشا به حال شیعیان ما، که در دوران غیبت قائم ما به دوستی ما چنگ می زنند و در ولایت ما ثابت و استوار می مانند و از دشمنان ما برائت و بیزاری می جویند. آنان از ما هستند و ما نیز از آنها هستیم. آنها ما را به امامت پذیرفته اند و ما هم آنها را به عنوان «شیعه» پسندیده ایم. و خوشا به حال آنها. به خدا سوگند! آنها در روز قیامت با ما و در ردیف ما هستند«. (17).

امام حسن عسکری (علیه السلام) می فرماید:

امام حسن عسکری (علیه السلام) در نامه ای که به افتخار ابوالحسن، علی بن حسین بابویه (پدر شیخ صدوق) (رحمهما الله) نگاشته، چنین مرقوم فرموده اند:

»بسم اللّه الرحمن الرحیم، الحمد للّه ربّ العالمین، والعاقبة للموحّدین، والنار للملحدین، ولاعدوان إلاّ علی الظالمین، ولا إله إلاّ اللّه أحسن الخالقین، والصلاة علی خیر خلقه محمّد (صلی الله علیه وآله وسلم) وعترته الطاهرین.

امّا بعد: ای دوست کهن سال و آگاه و مورد اعتماد من! ای ابوالحسن، علی

بن حسین بابویه قمّی! که خداوند تو را در مورد آنچه موجب رضای اوست موفّق بدارد و از اولاد تو فرزندانی صالح و شایسته قرار دهد، تو را سفارش می کنم به تقوای الهی و اقامه نماز و پرداختن زکات، زیرا نماز بدون زکات پذیرفته نمی شود.

و سفارش می کنم تو را به عفو و گذشت، و فرو بردن خشم و غضب و به جا آوردن صله ارحام، و یاری رساندن به برادران دینی در حال فراخ و تنگدستی، و بردباری در وقت جهالت، و تفقّه در دین، و ثبات قدم در کارها، و مواظبت داشتن بر قرآن، و حسن خُلق، و امر به معروف و نهی از منکر…

پس به سفارشم عمل کن و همه شیعیانم را به آن وادار نما تا به آن عمل کنند.

و بر تو باد به صبر و شکیبایی و «انتظار فرج«، که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرموده است: «برترین اعمال امّت من انتظار فرج است«، ـ و این را بدان ـ که شیعیان ما پیوسته در غم و اندوه بسر خواهند برد تا زمانی که فرزندم ـ مهدی (علیه السلام) ـ که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) بشارت ظهور او را داده است، ظهور نماید، زیرا او ـ که درود خدا بر او باد ـ فرموده است: سراسر روی زمین را پر از عدل و داد می کند همان گونه که پر از ظلم و ستم شده است.

پس ای دوست کهن سال و مورد اعتماد من! صبر را پیشه کن و همه شیعیان مرا نیز به شکیبایی و بردباری وادار نما که تمام زمین از آن خداست، آن را به هرکس که بخواهد می بخشاید و سرانجام، از آن پرهیزکاران خواهد بود، و سلام و رحمت و برکات خداوند بر تو و شیعیان ما باد. و حسبنا اللّه و نعم الوکیل، نعم المولی و نعم النصیر«. (18).

آنچه از این نامه مبارک استفاده می شود این است که، چون لازمه ظهور، مهیّا شدن گروه بسیاری از شیر مردان پارسا و کار آزموده برای یاری دادن و نصرت حضرت مهدی (علیه السلام) است، پس ملّت شیعه باید بیش از هر چیز و پیش از هر کار به فراهم ساختن این جنگاوران پاک و دلاور همّت گمارد، و برای تربیت و پرورش آنان در آینده تاریخ

تلاش و کوشش نماید.

پس شکیبایی، خود نوعی نبرد و مبارزه است که در کمین گاه صبر و انتظار انجام می شود، و گرچه به صورت ظاهر در جبهه جنگ به پیش نمی رود؛ امّا چون از پیش روی دشمن جلوگیری می کند تلاش مثبت و مفید را دربردارد، و آن این که شخص منتظر در کمین گاه صبر و سنگر مقاومت و استقامت هم خود و هم دین خود را حفظ می کند و هم از این پناهگاه به دشمن یورش می برد و او را وادار به عقب نشینی می نماید و این خود، درنگ لازمی است تا قدرت لازم برای آینده فراهم آید و زمان مساعد فرا رسد.

به سبب همین اهمیّت و حسّاسیّت است که امام حسن عسکری (علیه السلام) در نامه خود به پدر شیخ صدوق (رحمه الله) از صبر و انتظار سخن می گوید و به او توصیه می نماید تا سفارش وی را به شیعیانش برساند، و آنان را برای بسیج نیروهای شیعی در نبرد سرنوشت ساز روز ظهور مبارک مهدی (علیه السلام) آماده و مهیّا سازد.

حضرت ولی عصر (علیه السلام) می فرماید:

»اگر چه ما در سرزمین دور دستی که از جایگاه ستمگران دور است، سکنا گزیده ایم. زیرا خداوند مصلحت ما و شیعیان مؤمن ما را در این دیده است که تا حکومت دنیا در دست تبهکاران است در این نقطه دور دست مسکن گزینیم ـ ولی از اخبار و حالات شما آگاهیم و هرگز چیزی از اخبار شما بر ما پوشیده نمی ماند، و می دانیم که چه سختیها و گرفتاریها به شما رسیده است.

از آن وقت که بسیاری از شماها به کارهایی دست زدند که پیشینیان صالح شما از آن به دور بودند و پیمانی را که خداوند از آنها گرفته بود پشت سر انداختند، گویی که از آن بی خبر بودند، اما ما شما را رها نکرده و یاد شما را از خاطر نبرده ایم و گرنه سختیها و پریشانیها به شما روی می آورد و دشمنان، شما را از ریشه و بن بر می کندند«. (19).

آری! انتظار عامل مقاومت و پایداری است و طرفداران حقّ و عدالت و اسلام خواهان را در برابر تمام فشارها، ظلم و ستم ها، ناهمواریها و مشکلات روزگار مقاوم و

پایدار نگه می دارد، و پیوسته بر فروغ چراغ امیدواری منتظران و ثبات قدم و استواری آنها می افزاید، و آنان را در انجام وظایف دینی و تکالیف مذهبی تهییج و تحریک می نماید، و به ضمیر باطنشان شور و شوق و نشاط می بخشد.

این انتظار است که در مبارزه حقّ و باطل، صفوف طرفداران حقّ را فشرده تر می کند و به آنها امید و حرکت می دهد، و آنان را به نصرت خدا و فتح و پیروزی در آینده نوید می دهد، و گوش و جانشان را به آوای بلند و نوید بخش قرآن آشنا می سازد که: «فَانْتَظِرُوا إنّی مَعَکُمْ مِنَ المُنْتَظِرینَ؛ (20) پس به انتظار باشید که من نیز همراه با شما از منتظران هستم«.

این انتظار است که تمام نظامهای سلطه گر را واپس می زند، و همه رژیم های انحرافی را مطرود می سازد، و با ظلم و فساد و انحراف به مبارزه بر می خیزد، و منتظران را به حرکت و جنبش و خیزش وامی دارد، و از آنان مردانی مبارز، مقاوم و ضدّ سلطه می سازد، و آنان را همچون سدّی آهنین در برابر جنایتکاران، سلطه جویان و قدرت طلبان ثابت و استوار نگه می دارد.

این انتظار است که منتظران راستین ظهور را به سلاح عفّت، تقوا، پاکی و پاکیزگی مسلّح می سازد که تحت هیچ شرایطی زیر بار ظلم نمی روند، و در برابر هیچ ستمکاری سر تعظیم و تسلیم فرود نمی آورند، و با قامتی بلند و افراشته در انتظار می مانند تا ندای روحبخش وحدت را از فراز خانه کعبه بشنوند و آن را لبّیک گویند.

این است فلسفه بزرگ اجتماعی انتظار فرج، و این است یکی از اسرار مهمّ غیبت حضرت صاحب الأمر ـ عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف ـ و به همین دلیل است که پاداش منتظران ظهور مانند پاداش مجاهدان راه حقّ، و بلکه همانند پاداش شهدای بدر و اُحد می باشد.

بنابراین، آیا چنین انتظاری عامل حرکت و جنبش و عامل مقاومت و پایداری است یا این که عامل سقوط و رکود؟

آیا انسان را متعهّد و مسئول، محکم و مستحکم، با اراده و نفوذناپذیر بار می آورد یا او را سست و زبون و بی اراده می سازد؟

حال اگر دیگران آن را به گونه ای دیگر تفسیر می کنند و آن را عامل انحطاط و سقوط می دانند، برای این است که مردمان را بفریبند و به اهداف شوم خود نایل شوند که هرگز در این امر توفیق نخواهند یافت.


1) ینابیع المودّه، ج 3، ص 238، باب 71، ح 11.

2) بحار الانوار، ج 52، ص 125، ح 12.

3) همان، ص 124، ح 8.

4) بحار الانوار، ج 52، ص 130، ح 26.

5) همان، ج 51، ص 133، ح 4 و کمال الدین صدوق، ج 1، ص 317، ح 3.

6) بحار الانوار، ج 52، ص 122، ح 4 و منتخب الاثر، ص 244، باب 24، ح 1.

7) سوره ص، آیه 88.

8) سوره آل عمران، آیه 186.

9) غیبت نعمانی، ص 166، ح 6، باب 10، منتخب الاثر، ص 501، ط 3، فصل 10، باب 3، ح 1. و کافی ج 1، ص 337 ح 5.

10) سوره اسراء، آیه 13.

11) جفر، کتابی است شامل علم منایا و بلایا و مرگ و میرها، آنچه در جهان اتّفاق افتاده و آنچه در آینده روی خواهد داد. در این کتاب منعکس گردیده است. خداوند این کتاب را به رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) وائمه معصومین (علیهم السلام) عطا فرموده که هم اکنون در دست مبارک حضرت ولیّ عصر (علیه السلام) می باشد. جهت آگاهی بیشتر در این زمینه به این منابع مراجعه شود: اصول کافی، ج 1، ص 239 و ینابیع الموده، ج 3، ص 52، 56، 67 والزام الناصب، ص 7 ـ 9 و 72.

12) بحار الانوار، ج 51، ص 219، غیبت شیخ طوسی، ص 105 بشارة الاسلام، ص 145، منتخب الاثر، ص 259 و منابع دیگر.

13) کافی، ج 1، ص 334، ح 2، و منتخب الاثر، ص 496، ح 8، فصل 10، باب 2.

14) سوره بقره، آیه 157.

15) عیون الاخبار، ج 1، ص 35، معانی الاخبار، ص 373، بشارة الاسلام، ص 13 و منتخب الاثر، ص 135، فصل 1، باب 8.

16) غیبة نعمانی، ص 208، باب 12، ح 14.

17) بحار الانوار، ج 51، ص 151، ح 6، منتخب الاثر، ص 219، ح 3، کفایة الاثر، ص 265، کشف الغمة، ج 3، ص 314، اعلام الوری، ص 407، و در چاپ دیگر، ص 433 و الزام الناصب، ص 68.

18) منتخب الاثر، ص 232 ـ 235، فصل 2، باب 21.

19) احتجاج طبرسی، ج 2، ص 322، بحار الانوار، ج 53، ص 175، و الزام الناصب، ج 1، ص 465.

20) سوره اعراف، آیه 71، و سوره یونس، آیه 103.