ولایت امیرالمؤمنین (ع) که فکر می کردند در بن بست کاملی قرار که تصمیم نهایی را گرفتند، و آن ترور پیامبر (ص) بود که بگونه ای طبیعی با رم دادن شتر آن حضرت در «عقبه» که راه کوهستانی، و دره های عمیق داشت به اهداف خود برسند، با یکدیگر گفتند: بر سر راه کوهستانی «عقبه» کمین کرده و با پرتاب سنگ و چوب و آلاتی که صداهای وحشتناک تولید کند، شتر پیامبر (ص) را رم می دهیم تا سقوط کند و در آن دره های عمیق فرو غلطد، آنگاه از تاریکی شب بهره جسته فرار می کنیم، و فردا همه جا می گوئیم که مرگ پیامبر یک حادثه طبیعی بود.
اب رفتند و بر سر راه کمین کرده و منتظر رسیدن شتر پیامبر (ص) و همراهان شدند. رسول گرامی اسلام به وسیله فرشته وحی از نقشه آنان آگاهی یافت، چون به عقبه نزدیک شدند، به حذیفه بن یمان، و عمار یاسر فرمود تا یکی عنان شتر را در دست گیرد، و دیگری شتر را هدایت کند.
منافقان کمین کرده، هر چه داشتند پرتاب نمودند، و با سر و صداهای گوناگون سعی کردند، شتر را رم دهند که به امر خدا هیچ تزلزلی در حرکت شتر پدید نیامد، و ترور نافرجام ماند.
ترور پیامبر (ص) این فرصت طلایی را نمی توانستند از دست بدهند که با شمشیرهای برهنه، خود به پیامبر (ص) حمله کردند، ولی با مقاومت بی نظیر عمار یاسر و حذیفه روبرو شدند.اگر اندکی درنگ می کردند دیگر یاران پیامبر (ص) که پیوسته و آهسته در یک کاروان بزرگ در حرکت بودند سر می رسیدند و کار همه منافقان تباه می شد. پس ناچار فرار کردند.
حذیفه گفت یا رسول الله آنها چه کسانی بودند؟پیامبر فرمود نگاه کن: در آن هنگام برقی جهید و چهره آنان آشکار دیده شد که حذیفه با شگفتی آنها را شناسایی کرد.(1).
ترور نافرجام و افشای اسامی دست اندرکاران، اولین زنگ خطر در امت اسلامی به صدا در آمد که مخالفان به آخر خط رسیدند، و از هیچگونه اقدامی دست بردار نیستند، که اندوهی بر دل یاران پیامبر (ص) نشست، و با نگرانی و با مراقبت شدیدتری در حفظ جان رسول خدامی کوشیدند. همه می دانستند چه اختلافاتی پدید خواهد آمد.
و به روشنی، حوادث تلخ آینده را می نگریستند. که نگرانیها و گریه های رسول خدا در آستانه رحلت، برای تنهای علی (ع) و اهل بیت گرامی او بر همین اساس شکل می گرفت.
1) ارشادالقلوب ص 112 و بحارالانوارج 28 ص 86 و ابن حزم اندلسی ج 3.