جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

بداء، یا تغییر سرنوشت با کارهای نیک و بد

زمان مطالعه: 4 دقیقه

خداوند متعال در مورد انسان دو نوع تقدیر دارد:

1- تقدیر حتمی و قطعی که هرگز تغییر نمی‏یابد.

2- تقدیر معلّق و مشروط، که در صورت فقدان بعضی شرایط عوض می‏شود و تقدیر دیگری جای آن می‏نشیند.

با توجه به این اصل، یادآور می‏شویم که عقیده به «بداء«، یکی از اصول اعتقادات اسلامی اصیل است که همه فرقه‏های اسلامی در اعتقاد به آن اجمالاً اتّفاق نظر دارند، اگرچه برخی از به کار بردن لفظ «بداء» پرهیز می‏کنند، لیکن این به اصل قضیه ضرر نمی‏زند، چون مقصود، بیان محتوای بداء و معنای آن است، نه لفظ و نامش.

حقیقت «بداء» بر دو اصل استوار است:

الف: این که خدای متعال قدرت مطلق دارد و می‏تواند هر سرنوشت و تقدیری را عوض کند و هر وقت بخواهد، تقدیر دیگری جایگزین آن سازد، در حالی که از پیش هر دو تقدیر را می‏داند و علم او هرگز تغییر نمی‏یابد چون تقدیر اول به گونه‏ای نبوده که از او سلب قدرت کند، زیرا بر خلاف اعتقاد یهود که قدرت الهی را محدود می‏دانند و می‏گویند: «دستان خدا بسته است«، خداوند قدرت مطلق دارد، آن چنان که قرآن می‏فرماید: «بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ«، (1) بلکه دستان او گشوده است. به عبارت دیگر، خلاقیت خدا و اعمال سلطه و قدرت از سوی خداوند، مستمر است و به حکم آیه «کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ«، (2) خداوند هرگز از امر آفرینش نیاسوده است، بلکه آفرینش او همچنان پیوسته و مستمر است.

به روایت صدوق از امام صادق‏علیه السلام در باره آیه «یهود گفتند که دست خدا بسته است«، آن حضرت فرمود: مقصودشان بسته بودن دست خدا نیست، بلکه معتقد بودند که خداوند از کار آفرینش فراغت یافته و دیگر افزایش یا کاهشی در عمر و رزق و… ندارد. خداوند در تکذیب عقیده آنان فرمود: «بلکه دستان خودشان بسته است و به خاطر گفته‏هایشان ملعونند، بلکه دستان خدا باز است و آن گونه که بخواهد انفاق می‏کند«. آیا نشنیده‏ای که می‏فرماید: «یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَیُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ«؛ (3) «آنچه را خدا بخواهد محو یا اثبات می‏کند و امّ الکتاب (کتاب اصلی) نزد اوست.» (4).

پس عقیده اسلامی بر اعتراف به قدرت بی‏انتهای خدا و استمرار خلاقیت او استوار است و این که خداوند هرگاه و هر چه بخواهد، مقدّرات مربوط به انسان را در زمینه عُمر و رزق و جز آنها تغییر می‏دهد و مقدّرات دیگری به جای آنها قرار می‏دهد و هر دو تقدیر هم در «امّ الکتاب» و علم الهی موجود است.

ب: اعمال قدرت و سلطه از سوی خدا و تغییر سرنوشت و مقدّرات، روی حکمت و مصلحت است. بخشی از این تغییر هم مربوط به عمل و رفتار و گزینش و نحوه زندگی خوب یا بد اوست. با این امور، زمینه تغییر در سرنوشت پدید می‏آید.

فرض کنیم انسانی خدای ناکرده مراعات حقوق والدین را نمی‏کند، طبیعی است که این کار ناشایست تأثیر نامطلوبی در سرنوشت او داشته باشد، هر گاه در نیمه دوم زندگیش رفتارش را عوض کند و به مراعات حقوق پدر و مادرش اهتمام ورزد، زمینه تغییر سرنوشت خود را فراهم آورده و مشمول آیه «یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَیُثْبِتُ» می‏گردد و کار برعکس می‏شود.

آیات و روایات در این مورد فراوان است. به چند نمونه اشاره می‏شود:

1- «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ«؛ (5) «خداوند سرنوشت قومی را عوض نمی‏کند مگر آنکه وضعیت خودشان را عوض کنند.«

2- «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَاْلأَرْضِ وَلکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ«؛ (6) «اگر مردم آبادی‏ها ایمان و تقوا داشته باشند، برکات را از آسمان‏ها و زمین بر آنان می‏گشودیم، لیکن تکذیب کردند، پس آنان را به خاطر کاری که می‏کردند عقاب کردیم.«

3- امیرالمؤمنین‏علیه السلام از رسول خداصلی الله علیه وآله در باره آیه «یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ» پرسید. رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: چشمان تو را و چشمان امّتم را پس از خودم با تفسیر آن روشن می‏کنم: صدقه به نحو مناسب، نیکی به والدین و انجام کار نیک، شقاوت را به سعادت تبدیل می‏کند و عمر را می‏افزاید و از مرگِ بد نگه می‏دارد. (7).

امام باقرعلیه السلام فرمود: صله رحم اعمال را پاک می‏سازد و رشد می‏دهد، اموال را می‏افزاید، بلا را دفع می‏کند، حساب را آسان می‏سازد و اجل را به تأخیر می‏اندازد. (8).

با توجه به این دو اصل، روشن می‏شود که عقیده به بداء، عقیده قطعی اسلامی است و همه فرقه‏های اسلامی با قطع نظر از تعبیر و نام و به کار بردن کلمه بداء، به آن معتقدند.

در پایان دو نکته را یادآور می‏شویم تا بدانیم چرا در روایات، لفظ «بداء» بر این مسأله اطلاق شده است:

الف: به کار بردن این لفظ برای این موضوع، به پیروی از پیامبر اکرم‏صلی الله علیه وآله است. رسول خداصلی الله علیه وآله در باره سه نفر (برص‏دار، کچل و کور) فرمود: «نظر خداوند چنین برگشت که آنان را مبتلا سازد» بخاری داستان آن سه نفر را به تفصیل یاد می‏کند که چگونه دو نفر از آن سه نفر به دلیل ناسپاسی نعمت، سلامتی خود را از دست دادند و مرض آنان به نسل آنان هم منتقل شد. (9).

ب: چنین کاربردی از باب مشاکله و سخن گفتن به زبان و اصطلاح یک قوم است تا موضوع را خوب بفهمند. در عرف جامعه چنین رسم است که وقتی کسی تصمیم خود را عوض می‏کند، می‏گوید: «بَدا لی«، یعنی نظرم بر این قرار گرفت. پیشوایان دین نیز به زبان مردم سخن گفته‏اند تا تفهیم مخاطبان ممکن باشد و چنین لفظی را در باره خدای متعال به کار برده‏اند.

گفتنی است که قرآن کریم، در باره خدای متعال الفاظ و صفاتی را همچون مکر، کید، خدعه، نسیان و.. به کار برده است، در حالی که می‏دانیم خداوند، از این امور به معانی و مفاهیمی که میان بشر رایج است، منزّه است، در عین حال، این الفاظ مکرّر در باره خداوند به کار رفته است، همچون:

1- «إِنَّهُمْ یَکِیدُونَ کَیْداً، وَ أَکِیدُ کَیْداً«؛ (10) «آنان کید و مکر می‏کنند، من هم کید می‏کنم.«

2- «وَ مَکَرُوا مَکْراً وَ مَکَرْنا مَکْراً«؛ (11) «آنان مکر کردند، ما هم مکر کردیم.«

3- «إِنَّ الْمُنافِقِینَ یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ«؛ (12) «منافقین با خدا خدعه می‏کنند، خدا هم با آنان خدعه می‏کند.«

4- «نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ«؛ (13) «خدا را از یاد بردند، خدا هم آنان را از یاد برد.«

به هر حال، محققان شیعه در باره کاربرد لفظ بداء، با توجه به تغییر ناپذیری و عدم تبدیل در علم خدا، پژوهش‏ها و تحقیقات قوی و ارزنده‏ای دارند که اینجا مجال ذکر آنها نیست، علاقه‏مندان به کتاب‏هایی که چنین مباحثی را دارند مراجعه کنند. (14).


1) مائده: 64.

2) الرحمن: 29.

3) رعد: 39.

4) توحید صدوق: ص167، باب 25 حدیث 1.

5) رعد: 11.

6) اعراف: 96.

7) تفسیر الدرّ المنثور، سیوطی: ج4، ص66.

8) کافی: ج2، ص470، حدیث 13.

9) صحیح بخاری: ج4، ص172.

10) طارق: 16 – 15.

11) نمل: 50.

12) نساء: 143.

13) توبه: 67.

14) ر.ک: توحید صدوق: ص336 – 331، تصحیح الاعتقاد شیخ مفید: ص24، عدة الاصول: ج2، ص29، کتاب الغیبه: ص264 – 262 چاپ نجف.