جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

بدعت نیکو، بدعت زشت

زمان مطالعه: 2 دقیقه

اگر بدعت را دخالت در امر دین با کاستن یا افزودن در زمینه عقیده و شریعت بدانیم و فرقی میان عبادات، معاملات و ایقاعات و سیاسیات قائل نباشیم، بدعت یک نوع بیشتر نیست، آن هم بدعتِ بد است. لیکن گاهی بدعت به خوب و بد تقسیم می‏شود. این تقسیم‏بندی در سخنان شافعی، ابن حزم، غزالی، دهلوی و ابن‏اثیر هم آمده است و ریشه آن به خلیفه عمر بن خطاب باز می‏گردد که در سال چهاردهم هجری پس از آنکه مردم را واداشت در ماه رمضان نماز مستحب را به امامت ابیّ بن کعب بخوانند، گفت: خوب بدعتی است!

باید گفت که نماز تراویح به صورت جماعت یکی از دو حالت را دارد:

یا آنکه در قرآن و سنت ریشه دارد، پس کار خلیفه احیای سنتی خواهد بود که متروک شده بود، چه خواسته باشد به صورت جماعت خوانده شود، یا آنکه با یک قاری بخوانند. پس حرف او که «خوب بدعتی است» درست نیست، چون کار او دخالت در شریعت نیست.

یا آنکه کار او ریشه و اساس در قرآن و سنت ندارد، نه به صورت برگزاری با جماعت، نه با قاری واحد، بلکه خلیفه چون نمی‏پسندید که مردم پراکنده نماز مستحب بخوانند، وادارشان کرد که به جماعت بخوانند، یا با قاری واحد اقامه کنند، در این صورت، بدعتی حرام و زشت خواهد بود.

توضیح این که: بدعتی که قرآن و سنت از آن سخن می‏گوید، دخالت در امر دین و افزایش یا کاهش در آن و تصرف در تشریع اسلامی است. بدعت به این معنی حرام و ناپسند است و قابل تقسیم به خوب و بد نیست، این روشن است و نیازی به استدلال ندارد.

آری، بدعت به معنای لغوی که شامل دین و غیردین می‏شود خوب و بد دارد. هر چیز نوپدیدی که برای زندگی جوامع سودمند باشد، مثل عادت‏ها و رسم‏ها که انجام می‏شود، بدون نسبت دادن آن به دین، و ذاتاً هم حرام نباشد، بدعت خوبی است، یعنی کار تازه و سودمند برای جامعه است. مثل مراسم جشن ملی برای روز استقلال، یا تجمع برای ابراز تنفر از دشمنان، یا برگزاری جشن برای روز تولد یک قهرمان. پس هر چه که خودش حلال باشد، مانعی نیست که مردم بر محور آن هماهنگ شوند و آن را رسم و عادتی کنند که در مناسبت‏ها عمل شود، این بدعت لغوی است. ولی آن چه حرام باشد، اگر رسم و عادت رایج شود، مثل حضور زنانِ بی‏حجاب و آرایش کرده در مجالس مردانه که برای استقبال یا مهمانی برگزار می‏شود، این خودش ذاتاً حرام است نه به عنوان بدعت شرعی و دخالت در امور دین و تشریع برخلاف شرع، بلکه گناهی است که رواج یافته، ولی نه به اسم دین و شریعت. نهایت آنکه مقتضای تمدن روز است، در عین حال که مخالف شرع است. اگر هم آن را بدعتی زشت و ناپسند بدانند، به حسب معنای لغوی بدعت است.

پس وقتی معیار بدعت حرام که از گناهان کبیره است روشن شد، باید دانست که یک سری امور اعتقادی یا احکام عملی است که به بدعت بودن متهم می‏شود، با آنکه در قرآن و حدیث، چه به صورت خاصّ یا عام، اصل و ریشه دارد، برای روشن شدن مسأله، به اختصار به این امور می‏پردازیم و ریشه‏های شرعی آن را هم یاد می‏کنیم.