جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

بدعت‏ گذاری در تعریف بدعت

زمان مطالعه: 3 دقیقه

تعریف بدعت و مفهوم آن روشن شد، بدعت آن بود که چیزی در دین وارد شود که در قرآن و حدیث نیست.

از نمونه‏های بدعت، یکی هم این است که سیره گذشتگان معیار حق و باطل قرار گیرد، بسیاری از وابستگان به سلفی‏ها را می‏بینیم که بسیاری از امور را تنها به این دلیل که در زمان صحابه و تابعین نبوده است، بدعت می‏شمارند. مثلاً ابن تیمیّه، جشن گرفتن به مناسبت میلاد پیامبرصلی الله علیه وآله را بدعت می‏داند، به این دلیل که پیشینیان آن را انجام نداده‏اند، با آنکه مقتضی بوده و مانعی هم در کار نبوده است و اگر این کار، خیر محض یا پسندیده بود، گذشتگان از ما شایسته‏تر بودند که انجام دهند، چون آنان رسول خداصلی الله علیه وآله را بیشتر دوست داشتند و از ما بیشتر او را تعظیم می‏کردند و بر انجام کار نیک، حریص‏تر بودند. (1).

و در باره برخاستن به احترام قرآن و بوسیدن آن می‏گوید: ما در این باره چیزی که از گذشتگان نقل شده باشد نمی‏دانیم! (2).

باید گفت: معیار در تشخیص بدعت از سنت، رجوع به «ثقلین» است، چه آن را به قرآن و عترت تفسیر کنیم، آن گونه که بیشتر چنین گفته‏اند، و چه آن را قرآن و سنت بدانیم، به روایت امام مالک در موطّأ با سند مرسل. (3) پس اگر چیزی از قرآن و سنت دلالت می‏کرد که آن جزء دین است، بدعت نیست، وگرنه، پخش و اشاعه آن در میان مسلمانان به این عنوان که جزئی از شریعت است، بدعت است.

گذشتگان نیز مثل دیگران مأمور بودند که از ثقلین (قرآن و عترت، یا قرآن و سنت) پیروی کنند. پس موافقت و مخالفت آنان ملاک حق و باطل نیست و هر که در گذشته بوده، صالح نبوده است. در میان پیشینیان، صالح و فاسد و عادل و ظالم بوده است، هم چنان که همه افراد بعدی هم فاسد نبوده‏اند، بلکه در میان آنان هم خوب و بد بوده است.

دکتر محمد سعید رمضان بوطی گوید: پیشینیان از معنای این کلمه، مظهری برای هر شخصیت بارز یا هر وجود فکری یا اجتماعی مخصوص به آنان برداشت نکرده‏اند که آنان را از مسلمانان دیگر متمایز سازد و باورهای اعتقادی یا تعهدات رفتاری و اخلاقی خود را در گرو یک گروه اسلامی که دارای فلسفه و شخصیت مستقل فکری باشند قرار نداده‏اند، بلکه میان آنان و دیگران نهایت تعامل و تفاهم و داد و ستد فکری در سایه آن روش مورد اتفاق بوده است و هرگز به خیال آنان خطور نمی‏کرده که در آینده مانعی پیدا خواهد شد که میان آنان و دیگران جدایی و مرزبندی پدید آورد و مسلمانان را در توالی نسل‏های اسلامی به دو گروه تقسیم کند که هر کدام افکار و تصوّرات و جهت‏گیری‏های خاصی به عنوان پیشینیان و پسینیان، (سَلَف و خَلَف) داشته باشد بلکه در ذهن آنان از دو واژه خلف و سلف، تنها یک مفهوم زمانی که از کلمه قبل و بعد فهمیده می‏شود بوده است. (4).

پس روشن می‏گردد که جشن برای میلاد پیامبرصلی الله علیه وآله یا برخاستن برای قرآن و بوسیدن آن اگر از سوی یک مسلمان به این عنوان انجام گیرد که جزء دین است، این‏ها بدعت نیست، چون این گونه گرامی‏داشت برای پیامبر خدا یا قرآن، گر چه در شریعت اسلامی وارد نشده، ولی در اصول کلیِ دعوت کننده به تکریم و احترام پیامبرصلی الله علیه وآله می‏گنجد. قرآن می‏فرماید:

»آنان که به پیامبر ایمان آوردند و او را حمایت و یاری و احترام کردند و به نوری که همراه او نازل شده ایمان آوردند، آنان رستگارند.» (5).

در این آیه، خداوند متعال مؤمنان را با سه صفت توصیف می‏کند:

ایمان به پیامبر، احترام و تعظیم پیامبر، یاری او.

خداوند خطاب به پیامبرصلی الله علیه وآله می‏فرماید: «وَ رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ«؛ (6) تو را بلند آوازه کردیم. روشن است که جشن گرفتن برای آن حضرت، بلند آوازه ساختن اوست که خدا از آن خبر داده است. دوستی پیامبر و خاندان او، دعوتِ قرآن و سنت است، جشن گرفتن برای او، اظهار آن محبت است. برخاستن به احترام قرآن و بوسیدن آن نیز همین گونه است، به تعبیر قرآن، کتاب‏های آسمانی در نوشته‏هایی ارجمند و به دست سفیرانی والامقام و فرمان‏بردار و نیکوکار است (صُحُفٍ مُکَرَّمَةٍ…(. (7) احترام به کتاب خدا احترام به پیامبران و فرستادگان و فرشتگان و اوامر اوست. از این رو در کتاب‏های فقهی احکام ویژه‏ای در مورد قرآن است که مسلمانان را به نگهداری آن و پرهیز از بی‏احترامی نسبت به آن فرا می‏خواند.


1) اقتضاء الصراط المستقیم: ص 276.

2) الفتاوی الکبری: ج 1، ص 176.

3) موطّأ مالک: ص648، شماره 1619.

4) السلفیه، محمد سعید بوطی: ص 14 – 13.

5) اعراف: 157.

6) شرح: 4.

7) عبس: 16 – 13.