تعریف بدعت و مفهوم آن روشن شد، بدعت آن بود که چیزی در دین وارد شود که در قرآن و حدیث نیست.
از نمونههای بدعت، یکی هم این است که سیره گذشتگان معیار حق و باطل قرار گیرد، بسیاری از وابستگان به سلفیها را میبینیم که بسیاری از امور را تنها به این دلیل که در زمان صحابه و تابعین نبوده است، بدعت میشمارند. مثلاً ابن تیمیّه، جشن گرفتن به مناسبت میلاد پیامبرصلی الله علیه وآله را بدعت میداند، به این دلیل که پیشینیان آن را انجام ندادهاند، با آنکه مقتضی بوده و مانعی هم در کار نبوده است و اگر این کار، خیر محض یا پسندیده بود، گذشتگان از ما شایستهتر بودند که انجام دهند، چون آنان رسول خداصلی الله علیه وآله را بیشتر دوست داشتند و از ما بیشتر او را تعظیم میکردند و بر انجام کار نیک، حریصتر بودند. (1).
و در باره برخاستن به احترام قرآن و بوسیدن آن میگوید: ما در این باره چیزی که از گذشتگان نقل شده باشد نمیدانیم! (2).
باید گفت: معیار در تشخیص بدعت از سنت، رجوع به «ثقلین» است، چه آن را به قرآن و عترت تفسیر کنیم، آن گونه که بیشتر چنین گفتهاند، و چه آن را قرآن و سنت بدانیم، به روایت امام مالک در موطّأ با سند مرسل. (3) پس اگر چیزی از قرآن و سنت دلالت میکرد که آن جزء دین است، بدعت نیست، وگرنه، پخش و اشاعه آن در میان مسلمانان به این عنوان که جزئی از شریعت است، بدعت است.
گذشتگان نیز مثل دیگران مأمور بودند که از ثقلین (قرآن و عترت، یا قرآن و سنت) پیروی کنند. پس موافقت و مخالفت آنان ملاک حق و باطل نیست و هر که در گذشته بوده، صالح نبوده است. در میان پیشینیان، صالح و فاسد و عادل و ظالم بوده است، هم چنان که همه افراد بعدی هم فاسد نبودهاند، بلکه در میان آنان هم خوب و بد بوده است.
دکتر محمد سعید رمضان بوطی گوید: پیشینیان از معنای این کلمه، مظهری برای هر شخصیت بارز یا هر وجود فکری یا اجتماعی مخصوص به آنان برداشت نکردهاند که آنان را از مسلمانان دیگر متمایز سازد و باورهای اعتقادی یا تعهدات رفتاری و اخلاقی خود را در گرو یک گروه اسلامی که دارای فلسفه و شخصیت مستقل فکری باشند قرار ندادهاند، بلکه میان آنان و دیگران نهایت تعامل و تفاهم و داد و ستد فکری در سایه آن روش مورد اتفاق بوده است و هرگز به خیال آنان خطور نمیکرده که در آینده مانعی پیدا خواهد شد که میان آنان و دیگران جدایی و مرزبندی پدید آورد و مسلمانان را در توالی نسلهای اسلامی به دو گروه تقسیم کند که هر کدام افکار و تصوّرات و جهتگیریهای خاصی به عنوان پیشینیان و پسینیان، (سَلَف و خَلَف) داشته باشد بلکه در ذهن آنان از دو واژه خلف و سلف، تنها یک مفهوم زمانی که از کلمه قبل و بعد فهمیده میشود بوده است. (4).
پس روشن میگردد که جشن برای میلاد پیامبرصلی الله علیه وآله یا برخاستن برای قرآن و بوسیدن آن اگر از سوی یک مسلمان به این عنوان انجام گیرد که جزء دین است، اینها بدعت نیست، چون این گونه گرامیداشت برای پیامبر خدا یا قرآن، گر چه در شریعت اسلامی وارد نشده، ولی در اصول کلیِ دعوت کننده به تکریم و احترام پیامبرصلی الله علیه وآله میگنجد. قرآن میفرماید:
»آنان که به پیامبر ایمان آوردند و او را حمایت و یاری و احترام کردند و به نوری که همراه او نازل شده ایمان آوردند، آنان رستگارند.» (5).
در این آیه، خداوند متعال مؤمنان را با سه صفت توصیف میکند:
ایمان به پیامبر، احترام و تعظیم پیامبر، یاری او.
خداوند خطاب به پیامبرصلی الله علیه وآله میفرماید: «وَ رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ«؛ (6) تو را بلند آوازه کردیم. روشن است که جشن گرفتن برای آن حضرت، بلند آوازه ساختن اوست که خدا از آن خبر داده است. دوستی پیامبر و خاندان او، دعوتِ قرآن و سنت است، جشن گرفتن برای او، اظهار آن محبت است. برخاستن به احترام قرآن و بوسیدن آن نیز همین گونه است، به تعبیر قرآن، کتابهای آسمانی در نوشتههایی ارجمند و به دست سفیرانی والامقام و فرمانبردار و نیکوکار است (صُحُفٍ مُکَرَّمَةٍ…(. (7) احترام به کتاب خدا احترام به پیامبران و فرستادگان و فرشتگان و اوامر اوست. از این رو در کتابهای فقهی احکام ویژهای در مورد قرآن است که مسلمانان را به نگهداری آن و پرهیز از بیاحترامی نسبت به آن فرا میخواند.
1) اقتضاء الصراط المستقیم: ص 276.
2) الفتاوی الکبری: ج 1، ص 176.
3) موطّأ مالک: ص648، شماره 1619.
4) السلفیه، محمد سعید بوطی: ص 14 – 13.
5) اعراف: 157.
6) شرح: 4.
7) عبس: 16 – 13.