از آن جا که قبور و حرمهای مطهر پیامبر خدا و اهل بیت عصمت (ع) منتسب به آنان است، علاقه مندی به آستان بلندشان و برکت یافتن از قبور پاکشان، جزء سنتهای دینی است، چه به صورت دست کشیدن و لمس کردن، چه بوسیدن و چه صورت برقبور و آستان آنان نهادن. هیچ یک از اینها هم با توحید و پرستش خداوند، ناسازگار نیست. بزرگان دین و پیشوایان مذاهب مختلف اسلامی پیوسته در آستان (اولیاء خدا) متواضعانه زمین ادب می بوسیدند و چهره بر آستان بلندشان می ساییدندو با تربت قبر آنان تبرک می جستند.
با نقل نمونه هایی که درکتب معتبر نزد اهل سنت آمده است، گوشه ای از این سنت عملی را که مخصوص شیعه هم نیست، نشان می دهیم، تا نظر فقهای اهل سنت هم روشن گردد:
1 – پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) و دفن آن حضرت، فاطمه زهرا (ع) بر سر خاک رسول خدا آمد و مشتی از خاک قبر برگرفت و بر چشمانش نهاد و گریه کرد و چنین خواند:
ماذا علی من شم تربة احمد ان لایشم مدی الزمان غوالیا
صبت علی مصائب لو انها صبت علی الایام، صرن لیالیا(1).
کسی که تربت احمد (ص) را ببوید، روا نیست که درطول زمان، مشک و عنبر ببوید. بر من مصیبتهایی فرود آمد که اگر بر روزهای روشن فرود می آمد، همچون شبهای تیره می شدند.
2 – بلال، مؤذن پیامبر، رسول خدا را در خواب دید که به او می فرماید: ای بلال، این چه جفایی است؟ آیا وقت آن نشده که به زیارت من آیی؟بلال بیدار شد و اندوهگین و ترسان گشت. بر مرکب خود سوار شده به زیارت قبر پیامبر درمدینه آمد و شروع کرد به گریستن و صورت بر قبر پیامبر مالیدن. چون حسن و حسین علیهماالسلام آمدند، آن دو را درآغوش کشید و بوسید.(2).
3 – به روایت امام علی (ع) سه روز پس از دفن پیامبر اکرم، بادیه نشینی به مدینه آمد و خود را بر روی قبر آن حضرت انداخت و ازخاک آن بر سر خود ریخت و گفت: یا رسول الله! گفتی و اطاعت کردیم، تو از خدا خبر دادی و ما از تو خبر یافتیم و در آیات قرآن آمده است که آنان که بر خویش ستم کرده اند اگر نزد پیامبر آیند و پیامبر برای ایشان آمرزش بطلبد، خدا را آمرزنده می یابند، اینک من گنهکار آمده ام و می خواهم برایم استغفار کنی. از داخل قبر ندا آمد: خداوند تو را آمرزید.(3).
4 – مروان روزی مردی را دید که صورت و پیشانی بر قبر پیامبر نهاده است. گردن او را گرفت و گفت: می دانی چه می کنی؟ وقتی سربلند کرد، دید ابوایوب انصاری است. ابوایوب گفت: آری! من سراغ سنگ نیامده ام، سراغ رسول الله آمده ام. از آن حضرت شنیدم که می فرمود: بر دین گریه نکنید وقتی که شایستگان عهده دار آن شوند، بلکه زمانی بر دین گریه کنید که نااهلان عهده دار و والی آن گردند!(4).
این حدیث، نشانه بدعت امویان و کینه آنان نسبت به پیامبر و دودمان و دین اوست. امویان به زبان پیامبر خدا لعنت شده بودند و (شجره ملعونه) در قرآن به این خاندان ننگین و ضددین تفسیر شده است.
5 – ابن منکدر (از تابعین، متوفای 130) همراه اصحابش می نشست و گاهی که تشنگی سراغش می آمد، درهمان لحظه برخاسته صورت برقبر پیامبر می نهاد و درمقابل اعتراض همراهانش، می گفت: از قبر پیامبر شفا می گیرم. وی گاهی به صحن مسجد می آمد و در جای خاصی بر زمین می خوابید، علت را که می پرسیدند، می گفت: خودم دیدم که پیامبر در همینجا خوابیده بود.(5).
6 – عبدالله بن احمد حنبل می گوید از پدرم درباره حکم کسی که به منبر رسول خدا دست می کشد و تبرک می جوید و آن را می بوسد و با قبر نیز همین کار را می کند تا ثواب ببرد، پرسیدم. گفت: اشکالی ندارد.(6).
7 – عبدالله بن عمر، هنگام زیارت قبر پیامبر، دست راست را روی قبر می نهاد و بلال حبشی چهره برآن می نهاد. روشن است که علاقه زیاد و عشق و محبت به این کار فرمان می دهد و این نوعی احترام و بزرگداشت است و مردم به تناسب شوقشان حالات متفاوتی دارند. بعضیها وقتی قبر را می بینند، بی اختیار به سمت آن می شتابند، برخی هم با تأخیر و درنگ، و همه محل خیرند.(7).
8 – محمد بن احمد رملی، از بزرگان شافعیه درشرح (منهاج) گفته است: سایه بان گذاشتن روی قبرو بوسیدن صندوق قبر و لمس کردن آن هنگام زیارت، مکروه است، مگر آن که به قصد تبرک باشد، همچنان که فتوا داده اند اگر کسی در اثر ازدحام نمی تواند حجرالاسود را لمس کند، با عصا به آن اشاره کند، آن گاه عصا را ببوسد.(8).
9- قاضی عیاض مالکی در مورد تکریم قبر مطهر پیامبر، تأکید فراوانی دارد و می گوید: این جایگاههایی که با وحی و رفت و آمد جبرئیل و فرشتگان آباد شده و تربت آن رسول خدا را در برگرفته و منطقه ای که مساجد و مشاهد و نشانه های معجزات و مواقف حضرت رسول را در خود دارد، سزاوار است که بزرگ داشته شود و نسیمش را ببوید و دیوارها و بناهایش را ببوسند. آن گاه با آوردن شعری، از شوق جانسوز و عشق گداخته خود نسبت به این دیار و در و دیوار سخن می گوید و عهد می کند که چهره بر آن تربت نهد و آن جا را بوسه باران کند.(9).
10 – زرقانی مصری گفته است: بوسیدن قبر شریف مکروه است، مگر به قصد تبرک، که کراهتی ندارد.(10).
11 – شیخ سلامه عزامی شافعی گفته است: ابن تیمیه طواف بر گرد قبر صالحان و دست کشیدن به آن را گناهی بزرگ و شرک… پنداشته است، درحالی که علما و فقهای اهل تحقیق و دقت، قرنها پیش از تولد او این سخنان را رد کرده و پاسخ گفته اند ولی او با علما مخالفت کرده است. دست کشیدن و تبرک جستن به قبر را بعضی از علما مطلقا جایز دانسته اند، بعضی هم به عنوان کراهت شدید، نهی کرده اند ولی به حد حرمت نمی رسد. بعضی هم تفصیل قائل شده و آن را از سوی کسانی که شوق فراوان دارند، مجاز دانسته اند. این گونه امور را کفر و شرک دانستن مبنی بر دو مقدمه است: یکی این که هر نوع عبادت غیر خدا شرک است. این روشن است و حرفی نیست. دیگر این که هر نوع صدا کردن مرده یا طواف دور قبر یا دست کشیدن و قربانی و نذر کردن، (عبادت) محسوب شود و چنین نیست! این تیمیه آیات و روایات را یا نفهمیده یا عمدا برخلاف معنایش تأویل کرده است. وی حتی نسبت به ساحت حضرت رسول هم بی ادبی کرده و رفتن به زیارت او را گناه و زائران قبرش را مشرک پنداشته است.(11).
12 – عبدالله بن محمد انصاری گفته است: همراه فقیه و ادیب بزرگوار مالکی، (تاج الدین فاکهانی) (متوفای 734) به دمشق رفتیم، او قصد کرد که کفش مبارک پیامبر خدا (ص) را که در (دار الحدیث الاشرفیه) بود، زیارت کند، من همراهش بودم. چون نگاهش به آن کفش مبارک افتاد، سررا برهنه کرد و به بوسیدن آن پرداخت و آن را بر صورت خود مالید و اشکهایش جاری بود و شعری را به این مضمون می خواند: اگر به مجنون گویند آیا لیلی و وصال و دیدار او را می خواهی، یا دنیا را با آن چه در آن است؟خواهد گفت: غباری از خاک کفش لیلی برایم محبوبتر و برای درد عشقم شفابخش تر است.(12).
این گونه عشق ورزیدن و محبت نشان دادن به محبوب، نشانه شدت وابستگی قلبی به اولیاء خداست و با توحید هم مغایرتی ندارد. بوسیدن یا تبرک جستن به حرم و ضریح و قبر، در واقع ادای احترام و ابراز علاقه به صاحب قبر و حرم است، نه به سنگ و چوب و آهن.
و چه زیبا گفته است، مجنون عامری درباره لیلی که معشوقش بود:
امر علی الدیار، دیار لیلی اقبل ذا الجدار و ذا الجدارا
و ما حب الدیار شغفن قلبی ولکن محب من سکن الدیارا(13).
از دیار لیلی می گذرم، این دیوار و آن دیوار را می بوسم. علاقه به دیار لیلی دلم را مشغول و قلبم را بی تاب نکرده است، بلکه عشق کسی که ساکن این دیار است، دلم را برده است.
13 – درکتابهای سنن و آداب، یکی از مستحبات زیارت رسول خدا (ص(، تبرک جستن به آثار نبوی و اماکن مقدسی است که از دورانهای کهن به یادگار مانده است. خطیب شربینی گوید: مستحب است که حاجی به سایر مشاهد و اماکن مدینه هم برود که نزدیک به سی محل می شود و مردم مدینه آنها را می شناسد. نیز مستحب است زیارت بقیع و مسجد قبا ورفتن به سراغ چاه اریس و نوشیدن و وضو ساختن از آب آن، همچنین بقیه چاههای هفتگانه ای که در مدینه است.(14).
1) )وفاء الوفاء(، سمهودی، ج 2 ص 444، (اعلام النساء(، عمررضا کحاله، ج 3 ص 1205 و منابع متعدد دیگر.
2) )شفاء السقام(، سبکی، ص 39، (اسد الغابه(، ج 1 ص 208.
3) )وفاء الوفاء(، ج 2 ص 412.
4) )مستدرک حاکم(، ج 4 ص 515، (وفاء الوفاء(، ج 2 ص 410.
5) )وفاء الوفاء(، ج 2 ص 444.
6) همان، ص 443.
7) همان، ص 444.
8) )کنزالمطالب(، حمزاوی، ص 19.
9) به نقل (الغدیر(، ج 5 ص 152 از (الشفاء(.
10) )شرح مواهب(، ج 8 ص 315.
11) )فرقان القرآن(، ص 133.
12) )الدیباج المذهب(، ص 187.
13) )الغدیر(، ج 5 ص 151.
14) )المغنی(، ج 1 ص 495. درباره چاههای مدینه. ر.ک: (الوفاء الوفاء(، ج 2 ص 119 تا 149.