طبری درباره این توهّم ساختگی مینویسد:
»یک یهودی به نام عبداللَّه بن سبا (ابن سوداء) در صنعا، در زمان عثمان اظهار مسلمانی کرد و در بین مسلمانان نفوذ نمود و شروع به رفت و آمد در شهرها و مراکز مسلمانان همچون شام، کوفه، بصره ومصر کرده و بشارت میداد که پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله هم مانند عیسی بن مریم باز خواهد گشت و علیعلیه السلام وصیّ محمدصلی الله علیه وآله است، آنگونه که هر پیامبر را جانشینی است. و علی خاتم اوصیاست، آن سان که حضرت محمد خاتم پیامبران است و عثمان حق این وصیّ را غصب کرده و در حق او ستم نموده است، پس باید با او مبارزه کرد تا حق به حقدار برسد.
عبداللَّه بن سبا دعوتگران خود را در مناطق اسلامی پخش کرد و به آنان گفت که امر به معروف و نهی از منکر کنند و از فرمانروایان انتقاد کنند. گروههایی از مسلمانان به او گرویدند که از صحابه بزرگوار یا تابعین شایسته بودند، مثل ابوذر، عمار یاسر، محمد بن حذیفه، عبدالرحمن بن عدیس، محمد بن ابی بکر، صعصعة بن صوحان، مالک اشتر و مسلمانان نیکو وشایسته دیگر. پیروان او در اجرای نقشه پیشوای خود، مردم را بر ضدّ حاکمان میشوراندند ونامههایی در نکوهش از فرمانروایان نوشته به شهرهای دیگر میفرستادند. در نتیجه، عدهای از مسلمانان با تحریک آنان قیام کردند و به مدینه آمدند و عثمان را در خانهاش محاصره کرده و کشتند. همه اینها با رهبری و اقدام پیروان عبداللَّه بن سبا بود.
مسلمانان با علیعلیه السلام بیعت کردند، طلحه و زبیر بیعت را شکسته به بصره رفتند. پیروان ابن سبا چون دیدند سران دو سپاه در حال تفاهمند و اگر تفاهمی صورت گیرد، آنان را به خاطر خون عثمان پیگیری خواهند کرد، شبانه گرد آمدند و تصمیم گرفتند که میان دو سپاه نفوذ کنند و بی آنکه کسی بفهمد، جنگ را بر افروزند. آنان در اجرای این نقشه موفق شدند و پیش از آنکه دو لشکر متخاصم بفهمند، سیاستمداران دو جبهه را نسبت به یکدیگر بد بین کرده و به جان هم انداختند. جنگ بصره اینگونه رخ داد بیآنکه سران دو سپاه، نظر یا علمی داشته باشند«. (1).
داستان پیروان عبداللَّه بن سبا، بر اساس آنچه طبری در حوادث سال 36 – 30 هجری در کتاب خود نوشته، تا اینجا به پایان میرسد. تاریخنگاران و مقاله نویسان بعدی آن را به عنوان یک حقیقت پذیرفته و نقل کردهاند و همه افکار و نظریهها را بر این پایه نهادهاند و در طول قرنها و نسلها در گمان اینان، شیعه زاییده پیروان عبداللَّه بن سبا به شمار آمده است. نیازی نیست نام کسانی را که داستان طبری را مبنای ادعای خود قرار دادهاند ذکر کنیم.
این وضع مسلمانانی است که درباره شیعه نوشتهاند. امّا خاورشناسانی که طفیلی سر سفره مسلماناناند در بررسیهای خود همین فرضیه نادرست را پیروی کردهاند.
1) تاریخ طبری: ج3، ص378.