مخالفان شفاعت دو شبهه ذکر کردهاند که آنها را همراه تحلیلی میآوریم:
1 – شفاعت طلبی مشرکان از بتها
دلیل دوم قائلان به حرمت شفاعتطلبی از شفیعان این است که قرآن کریم علّت شرک بتپرستان را شفاعت طلبی از بتهایشان میداند و میفرماید:
»وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ وَ یَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَاللَّهِ» (1).
»جز خدا چیزهایی را میپرستند که نه به آنان زیان میرساند و نه سود میبخشد و میگویند: اینها شفیعان ما نزد خداوندند.«
برایناساس، شفاعتطلبی از پیامبران یا اولیا نیز مثل شفاعت خواهی از بتها شرک است. (2).
پاسخ آن است که:
1. میان شفاعت خواهی از بتها و از اولیای صالح خدا تفاوت اساسی وجود دارد. مشرکان که از بتهایشان طلب شفاعت میکردند، براساس این عقیده بود که بتها را خدا میدانستند، یا میپنداشتند کار خدا به آنان سپرده شده است، در حالی که موحّدان در این شفاعت خواهی معتقدند که شفیعان بندگان خالص خدایند و خداوند به خاطر پرستش خالصانه این منزلت و مقام را به آنان عطا کرده است. چگونه میتوان این دو درخواست را یکی دانست؟
2. مشرکان، طبق آیهای که یاد شد، در آغاز بتها را میپرستیدند، سپس از آنان شفاعت طلبیدند، در حالی که موحّدان جز خدای یکتا و بیشریک را نمیپرستند. البته پس از آنکه در مقابل خداوند خضوع میکنند و به او ایمان دارند، از اولیای صالح الهی درخواست شفاعت میکنند، به خاطر آنکه خداوند به آنان اذن شفاعت داده است.
پس نمیتوان کار مؤمنان را مثل عمل مشرکان و از یک مقوله دانست و این نه اساس درستی دارد و نه بر دلیل برهانی و مستند علمی استوار است.
2. بیهوده بودن شفاعت خواهی از مرده
این، آخرین دلیلی بود که منکران شفاعت به آن استناد میکردند که نمیتوان از اولیا و صالحان درخواست شفاعت کرد.
جواب آن است که: در بحث حیات برزخی ثابت کردیم که شهدا زندهاند و نزد پروردگارشان روزی میخورد. پس وقتی شهیدان نزد پروردگارشان زندهاند، پیامبر شهیدان به طریق اولی نزد پروردگارش زنده است، پس درخواست شفاعت از او بیهوده نیست، چون زنده است و روزی میخورد و سخن ما را میشنود و به اذن پروردگار، جایگاه مارا می بیند.
بر فرض تسلیم به اینکه پیامبران و صالحان و شهیدان مردهاند و سخن ما را نمیشنوند و جایگاه ما را نمیبینند، نهایت چیزی که در شفاعت طلبی از آنان خواهد داشت، آن است که کاری لغو باشد نه حرام، آنگونه که پیروان تفکر وهابیت ادّعا دارند. گواه بر این نکته این است که کسی که در حال غرق شدن است، دست به هرچیزی میافکند تا خود را نجات دهد. روشن است که کار او لغو و بیثمر است، در عین حال هیچ دانشآموزی تا چه رسد به یک استاد را نمیبینی که آن غریق را مشرک و مرتکب کار حرام بداند.
1) یوسف: 18.
2) ر.ک: کشف الشبهات: ص14.