جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

سابقه در اسلام

زمان مطالعه: 5 دقیقه

بـدون شـک علی (ع) اولین مردی است که اسلام آورده و به پیامبر (ص) گرویده است ولی قبل از ورود به این بحث یادآوری دو نکته ضروری است:

یـک) اسـلام حـضـرت امـیرالمؤمنین (ع) با سایر مردم یک تفاوت اساسی دارد: سایر مسلمانان در صدر اسلام، وقتی به اسلام روی می آوردند که سالها بت پرستیده بودند، ولی امیرالمؤمنین (ع) هیچ گـاه سـر بـه آستانه غیر خدا نساییده و هرگز بت نپرستیده بود اگر می گوییم او اولین مسلمان اسـت، بـه هـمـان مـعـنـاسـت که ابراهیم خلیل (ع) فرمود: «من اولین مسلمانم» (1) اگر مـی گـویـیم او نخستین مؤمن است، به همان معناست که حضرت موسی (ع) فرمود: «من اولین مـؤمـنـم» (2) اگر می گوییم علی (ع) اسلام آورد، به همان معناست، که قرآن کریم درباره ابـراهـیم (ع) می فرماید: «یاد آور هنگامی را که پروردگارش بدو گفت اسلام بیاور او گفت: من تسلیم پروردگار عالمیان شدم» (3) و اگر می گوییم او ایمان آورد، بدان معناست که قرآن کـریـم در شـان رسـول مـکـرم اسـلام (ص) مـی فرماید: «رسول ما به آنچه از پروردگارش نازل شده ایمان آورده است» (4).

دوـ ایـمـان بـه مـعـنـای گرایش و باور به چیزی در افراد مختلف متفاوت است، و همین تفاوت مراتب ایمانی است که موجب قرب و بعد افراد نسبت به ساحت قدس پروردگار می شود.

امـیـرالـمؤمنین (ع) در بالاترین مراتب ایمان و یقین به پروردگار عالم و معارف حقه اسلامی قرار داشـت و خـود مـی فـرمود: «به خدا اگر پرده ها کنار روند، چیزی بر یقین من افزوده نمی شود» (5).

و پـیـامـبـر اکرم (ص) درباره ایمان او می فرماید: «اگر ایمان علی در یک کفه ترازو قرار گیرد و آسمان وزمین در کفه دیگر، ایمان علی سنگین تر از آنها خواهد بود» (6).

حتی اگر از دو جهت پیش گفته صرف نظر کرده علی را مانند سایر مسلمانان بدانیم، باز او اولین کسی است که اسلام آورد، یعنی در همان روزی که پیامبر اسلام (ص) به پیامبری مبعوث شد.

انـس بـن مـالک می گوید: «رسول خدا (ص) روز دوشنبه مبعوث شد و علی (ع) روز سه شنبه با او نـمـازگزارد (7) یا به او ایمان آورد (8) و همان روزی که رسالت خود را اعلام کرد اولین کسی که صریحا اعلام ایمان و پشتیبانی از او کرد، علی (ع) بود گرچه به حسب سن کوچکترین فرد حاضر مجلس به شمار می رفت (9) زیرا ده بهار بیشتر از عمر شریفش سپری نشده بود (10) او خود می فرماید: من پیش از همه مسلمان شدم، در حالی که نوجوانی نابالغ بودم» (11).

سـابقه آن گرامی در اسلام چنان مشهور است که بسیاری از علما و مورخان اهل سنت گفته اند: «اولیت آن حضرت در اسلام اجماعی است» (12).

بـسـیاری از صحابه پیامبر (ص) و تابعین به این فضیلت اعتراف کرده اند علامه امینی (ره) پنجاه و یک نفر از صحابه و تابعین و دانشمندان اهل سنت را نام می برد که این فضیلت را روایت کرده اند، و نام پانزده نفر از شعرای صدر اسلام را که در این باره اشعاری سروده اند یاد می کند (13).

عـلاوه بـر ایـن، احـادیـث فـراوانـی از رسـول مـکـرم (ص) نـقـل شده است که علی (ع) را اولین مسلمان شمرده است.

آن حـضـرت فـرمـود: «اولین کسی که در کنار حوض بر من وارد می شود، کسی است که پیش از همه اسلام آورده است، یعنی علی بن ابی طالب (14).

و فرمود: «اولین کسی که با من نمازگزارد علی بود» (15).

و فـرمـود: «هـفـت سـال جـز عـلـی کـسـی بـا مـن نـمـاز نـگـزارد و ملائکه بر ما دو نفر درود می فرستادند» (16).

بـنـا بـه نـقـل مـسـعـودی در اثـبات الوصیه آن حضرت دو سال پیش از بعثت با نبی مکرم اسلام نـمازمی خواند (17) تعابیری که در روایات مختلف این معنا را افاده می کنند، فراوان است برای نمونه به چند تعبیر مشهور اشاره می کنیم:

1ـ اول من اسلم، (18) یعنی اولین کسی که اسلام آورد.

2ـ اول من آمن، (19) یعنی اولین کسی که ایمان آورد.

3ـ اول من صلی، (20) یعنی اولین کسی که نماز گزارد.

4ـ اقدم امتی سلما، (21) یعنی آنکه در اسلام بر همه امتم پیش است.

5ـ اول الـمـؤمـنـیـن ایـمـانا و اولهم اسلاما، (22) یعنی آنکه پیش از همه ایمان آورد و پیش از همه اسلام را پذیرفت.

آن حـضـرت خـود نـیـز بـارهـا بـه این نکته تصریح کرده می فرماید: «من اولین کسی هستم که به رسول خدا (ص) ایمان آوردم» (23).

همچنین می فرماید: «من نخستین کسی هستم که با رسول خدا نماز خواند» (24).

در یکی از خطبه های نهج البلاغه آمده است:

مـن در پی او بودم، در سفر و در حضر، چنانکه شتر بچه در پی مادر هر روز برای من ازاخلاق خود نـشانه ای بر پا می داشت و مرا به پیروی آن می گماشت هر سال در حرا خلوت می گزید و من او را مـی دیـدم و جـز من کسی وی را نمی دید آن هنگام جز خانه ای که رسول خدا (ص) و خدیجه در آن بـود، در هـیچ خانه ای مسلمانی راه نیافته بود، و من سومین آنها بودم روشنایی وحی و پیامبری را می دیدم و بوی نبوت را می شنودم (25).

و مـی فرمود: «قبل از اینکه کسی از این امت خدا را پرستش کند، هفت سال در کنار رسول خدا او راپرستش کرده ام» (26).


1) سوره انعام، آیه 163.

2) سوره اعراف، آیه 143.

3) سوره بقره، آیه 131.

4) سوره بقره، آیه 285.

5) بحارالانوار، ج 40، ص 153، حدیث 54، باب 93 مرحوم مقرم در کتاب السیدة سکینة، ص 35 در ذیـل این حدیث شریف نوشته است: «این کلام را آلوسی در تفسیر روح المعانی، ج 3، ص 27 در ذیـل آیـه شریفه کیف تحی الموتی و ابوالسعود در تفسیرش در حاشیه تفسیر رازی، ج 4، ص 570، ذیـل آیـه شـریفه و اذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایمانا در سوره انفال از امیرالمؤمنین علی (ع) نقل کرده اند«.

6) تاریخ دمشق، ج 2، ص 364، حدیث 871 و 872 و مناقب ابن مغازلی، ص 289، حدیث 330.

7) اسـدالـغابه، ج 4، ص 93 و الصواعق المحرقه، ص 185، فصل اول و فرائد السحطین، ج 1، ص 243، باب 47، حدیث 188 و تاریخ دمشق، ج 1، ص 48، حدیث 70.

8) سـنـن تـرمـذی، ج 5، ص 598 و فـرائد الـسـحـطـین، ج 1، ص 246، باب 47، حدیث 189 و اسدالغابه، ج 4، ص 93 و کنزالعمال، ج 13،ص 128، حدیث 34407.

9) کـنـزالـعمال، ج 13، ص 114 و 129 و 133 و تاریخ دمشق، ج 1، ص 97، حدیث 133 تا 138 و تاریخ کامل، ج 2، ص 63.

10) اسدالغابه، ج 4، ص 92 و تاریخ دمشق، ج 1، ص 43، حدیث 62.

11) کنزالعمال، ج 13، ص 111، حدیث 36363.

12) الـصـواعـق الـمـحـرقه، ص 185، فصل اول همچنین علامه امینی از حاکم نیشابوری و ابن عبدالبر این اجماع را نقل کرده است (الغدیر 238:3(.

13) الغدیر، ج 3، ص 219 تا 236.

14) تاریخ دمشق، ج 1، ص 82، حدیث 115 تا 118 این حدیث در کنزالعمال، ج 13، ص 144، شماره 36452 از جناب سلمان فارسی نقل شده.

15) اسدالغابه، ج4، ص 93 و کنزالعمال، ج 13، ص 124.

16) اسـدالـغابه، ج 4، ص 94 و المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 112 و فرائد السحطین، ج 1 ص 242 باب 47 حدیث 187 و تاریخ دمشق ج 1، ص 71، حدیث 94 تا 100.

17) اثبات الوصیه، ص 141.

18) اسـدالـغـابـه، ج 4، ص 92 و الـمستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 136 و مسند امام احمد حنبل، ج 4، ص 368 و 371 و کنزالعمال، ج13، ص 144 و سنن ترمذی، ج 5، ص 600 والاحبابه، ج، ص 183.

19) اسدالغابه، ج 4 ص والاحبابه ج 7 ص 167.

20) سـنـن تـرمـذی، ج 5، ص 600 و الـمـستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 111 و مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 99 و اسدالغابه، ج 4، ص 93 و فرائدالسحطین، ج 1، ص 245، باب 47، حدیث 190.

21) مسند احمد بن حنبل ج 5 ص 26.

22) کنزالعمال ج 13 ص 123 حدیث 36392 و ص 124 حدیث 36395.

23) تاریخ بغداد، ج 4، ص 233.

24) کنزالعمال، ج 13، ص 124، حدیث 36396.

25) نهج البلاغه ترجمه دکتر سید جعفر شهیدی، ص 229، بخشی از خطبه شماره 192 معروف به خطبه قاصعه.

26) کنزالعمال، ج 13، ص 122، حدیث 36390 و ص 126، حدیث 36400 و اسدالغابه، ج 4، ص 93 و فرائد السحطین، ج 1، ص 247 باب 48، حدیث 191.