سنت جاری در پیامبران گذشته آن بود که چون با دشمنان جنگیده، بر آنان پیروز میشدند، آنان را نابود میساختند، تا عبرت دیگران گردند و دست از دشمنی با خدا و فرستاده او بردارند و اسیر نمیگرفتند، تا وقتی که دینشان میان مردم استقرار یابد، آنگاه اسیر گرفتن مانعی نداشت و پس از آن یا منّت گذاشته آزاد میکردند، یا فدیه میگرفتند.
خداوند در آیه دیگری میفرماید:
»هرگاه با کافران برخورد کردید، گردن بزنید تا آنجا که دشمن را درهم بکوبید، آنگاه اسیران را محکم ببندید، یا منت نهاده آزاد کنید، یا در برابر آزادی آنان فدیه بگیرید«. (1).
پس اجازه اسیر گرفتن داده، اما پس از قوّت و استقرار یافتن و سامان گرفتن کارها. اما گروهی از صحابه به پیامبر خداصلی الله علیه وآله اصرار میکردند که پیش از استقرار در زمین، اسیرانی را که میگرفتند عفو کنند و از آنان فدیه بگیرند. آیه در باره نکوهش آنان نازل شد و آنان را مستحق عذاب بزرگ دانست، اما تقدیر و اراده خدا را بر عذاب نکردن آنان بیان کرد. (2).
از این آیات دو نکته استفاده میشود:
اول: انگیزه مهم بیشتر آنان یا گروهی از ایشان، دست یافتن به متاع دنیا بود، نه آخرت «تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیا وَ اللَّهُ یُرِیدُ الْآخِرَةَ«. (3).
دوم: زشتی کار آنان به حدی بود که شایسته عذاب بودند، اما خداوند نخواسته بود که عذابشان کند «…لَوْ لا کِتابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ لَمَسَّکُمْ فِیما أَخَذْتُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ«. (4) این عذاب بزرگ، گویای گناه بزرگی است که مرتکب شده و به خاطر آن مستحق عذاب شده بودند. آیا ممکن است کسی که به جای آخرت، دنبال متاع دنیا باشد و مستحق عذاب گردد، دارای آن ملکه نفسانی باشد که او را از ارتکاب کبائر و اصرار بر صغائر باز دارد؟ هرگز!
1) فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ…» (محمد: 4(.
2) لَوْ لا کِتابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ لَمَسَّکُمْ فِیما أَخَذْتُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ» (انفال: 68 – 67(.
3) انفال: 67.
4) همان: 68.