کاوش در سخنان علمای بزرگ شیعه که همواره در نسلها سرمشق و الگو بودهاند، نشان میدهد که آنان از عقیده به تحریف تبرّی میجستند و اندیشه تحریف را به «خبر واحد» نسبت میدادند. نقل سخنان همه آنان در طول قرون، امکان ندارد. به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1. فضل بن شاذان نیشابوری (متوفای 260 ق) در ضمن نقد مذهب اهل سنت میگوید: عمر بن خطاب گفت: میترسم گفته شود عمر در قرآن افزوده و این آیه را در آن گنجانده است، ما در زمان پیامبر خداصلی الله علیه وآله آیه را چنین میخواندیم:
پیرزن و پیرمرد زناکار را به خاطر شهوترانی که کردهاند سنگسار کنید، این کیفری از سوی خدای مقتدر حکیم است. (1).
اگر شیعه عقیده به تحریف داشت، او بر اهل سنت نمیتاخت که به تحریف معتقدند، چون هر دو در این عقیده مشترک بودند.
2. مرحوم صدوق (متوفای 381 ق) میگوید: اعتقاد ما این است که قرآن کتاب خدا و وحی اوست که نازل شده و خداوند در قرآن فرموده است: از هیچ سوی باطل سراغ قرآن نمیآید، نازل شدهای از سوی خدای حکیم حمید است: «اِنّه لکتابٌ عزیز…«، قرآن قصّهگویی حق است و حقی است جدا کننده حق و باطل و شوخی و بیهوده نیست و خدای متعال، پدید آورنده، نازل کننده، پروردگار، و حافظ آن و گویای به آن است. (2).
3. شیخ مفید (متوفای 413 ق) میگوید: بعضی از شیعیان گفتهاند که از قرآن هیچ کلمه یا آیه یا سورهای کم نشده، لیکن آن چه در مصحف علیعلیه السلام به عنوان تأویل و تفسیر معانی آیات طبق حقیقت نزول آنها بوده، حذف شده است، آنها هر چند از کلاماللَّه که قرآن و معجزه الهی است نبوده، لیکن حقایقی ثابت و نازل شده بود و گاهی به تأویل قرآن هم قرآن گفته میشود. به نظر من این سخن شبیهتر به حق است از حرف کسی که مدّعی کاهش کلماتی از خود قرآن است نه تأویل آن. و به این نظر تمایل دارم. (3).
نیز در جوابِ «مسائل سرویّه» در پاسخ کسانی که برای تحریف، استناد به روایاتی کردهاند که برخی کلمات را به گونه دیگر نقل کرده است، مثلاً به جای «کُنتم خیر أمّةٍ«، (4) «خیر أئمّةٍ» نقل کرده و به جای «جَعَلْناکُمْ اُمَّة وسطاً«، (5) «أئمّةً وَسطاً» نقل کرده، میگوید: اینها خبر واحد است و صحّت آنها ثابت نیست، از این رو در باره آنها توقف میکنیم و از آن چه در قرآن موجود است دست نمیکشیم. (6).
4. سیدمرتضی (متوفای 436 ق) گوید: اضافه بر کسانی که در دلیل اول از آنان نقل کردیم، گروهی از صحابه همچون عبداللَّه بن مسعود، اُبیّ بن کعب و دیگران بارها قرآن را بر پیامبرصلی الله علیه وآله خوانده و ختم کردهاند. اینها با کمترین تأمل دلالت دارد که قرآن در آن زمان، مجموعهای مرتب و مدوّن بود، نه پنهان و پراکنده. (7).
5. شیخ طوسی (متوفای 460 ق) گوید: سخن در زیاده و نقصان در قرآن، در خور این کتاب نیست. چرا که زیاد شدن در قرآن، بطلانش اجماعی است. کاسته شدن از قرآن نیز بر خلاف ظاهر مذهب مسلمانان است و این به مذهب صحیح ما شایستهتر است. سیدمرتضیرحمه الله هم همین را تأیید کرده و ظاهر روایات هم همین است، وی سپس روایتهای مخالف را «خبر واحد» شمرده است. (8).
6. مرحوم طبرسی (متوفای 548 ق) مینویسد: افزایش چیزی بر قرآن، به اجماع علما باطل است و اما کاسته شدن از آن، بعضی از اصحاب ما و گروهی از حشویّه از اهلسنت گفتهاند که در قرآن تغییر یا نقصانی پیش آمده است، لیکن عقیده صحیح در مذهب ما بر خلاف آن است. (9).
7. سید بن طاووس حلّی (متوفای 664 ق) گفته است: عقیده شیعه، عدم تحریف است. (10).
8. علامه حلّی (متوفای 726 ق) در جواب سید مهنّا گفته است: حق آن است که تغییر و تأخیر و تقدیم و افزایش و کاهش در قرآن نیست و پناه بر خدا از این عقیده و امثال آن، که موجب راهیابی شک به معجزه جاویدان پیامبر خداست، معجزهای که به صورت تواتر نقل شده است. (11).
9. محقق اردبیلی (متوفای 993 ق) در مسأله لزوم به دست آوردن علم به این که آن چه میخواند، قرآن است، گفته است: باید این علم را از راه تواتر که علمآور باشد به دست آورد و تنها به شنیدن حتی از یک عادل اکتفا نکرد… و چون تواتر قرآن ثابت شده است، پس ایمن از اختلال است… علاوه بر این که در نوشتهها ضبط شده و حرف به حرف و حرکت به حرکت آن شمارش شده است. همچنین راه نگارش و راههای دیگر، گمانِ غالب بلکه یقین میآورد که چیزی بر آن افزوده یا از آن کاسته نشده است. (12).
10. قاضی نور اللَّه شوشتری (متوفای 1029 ق) گوید: وقوع تحریف در قرآن که به شیعه نسبت داده شده است، چیزی نیست که عقیده عموم شیعه امامیه باشد، گروهی اندک از آنان چنین سخنی گفتهاند که در میان شیعه هم جایگاه معتبری ندارند. (13).
اگر سخنان علما را در این زمینه به نحو کامل بیاوریم، به درازا خواهد کشید. تا این جا حق به روشنترین صورت آشکار شد. تنها چند شبهه و پاسخ به آنها مانده است. شگفت از اهل سنت، که شیعه را متهم به قول به تحریف میکنند و هجوم میآورند، در حالی که خودشان احادیث تحریف را در معتبرترین صحاح و مجموعههای حدیثی خود نقل میکنند.
حق آن است که بزرگان هر دو فرقه، از این وصله مبرّا هستند. جز این که گروهی از حشویّه اهل سنت و اخباریان شیعه به استناد برخی روایات بیارزش، ادعای تحریف میکنند. آن چه را اهل سنت در کتابهای خود آوردهاند یاد میکنیم.
1) الایضاح: 217 (بخاری آیه رجم را در صحیح خود، ج 8، ص 208 در باب رجم زنان باردار آورده است(.
2) اعتقادات صدوق: ص 93.
3) اوائل المقالات: ص 54 – 53.
4) آل عمران: 110.
5) بقره: 143.
6) مجموعة الرسائل، شیخ مفید: ص 366.
7) مجمع البیان: ج 1، ص 10، به نقل از المسائل الطرابلسیه، سیدمرتضی.
8) تبیان: ج 1، ص 3.
9) مجمع البیان: ج 1، ص 10.
10) سعد السعود: ص 144.
11) اجوبة المسائل المهنائیه: ص121.
12) مجمع الفائدة والبرهان: ج 2، ص 218.
13) آلاء الرّحمن: ج 1، ص 25.