کسی که تاریخ صحابه را پس از رحلت رسول خداصلی الله علیه وآله بررسی میکند انبوهی از نزاع و کشمکش و تبادل دشنام و ناسزا میان اصحاب میبیند و گاهی هم جدال و خونریزی مشاهده میکند. چه بسیار رزمندگان بدر و اُحد که حرمتشان شکسته شد، یا مورد شکنجه قرار گرفتند یا خونشان توسط صحابی دیگری ریخته شد.
در اینها شکی نیست. نکته مهم این است که هر یک از دو طرف تخاصم و نزاع، طرف مقابل را گمراه و شایسته کیفر و قتل میدانست. این باور، حتی اگر از اجتهادشان هم سرچشمه گرفته باشد، نشان میدهد که هر یک از دو گروه مخالف هم، گروه دیگر را عادل نمیدانست. پس وقتی خود آن صحابیها، طرف مقابل خود را گمراه و منحرف از دین خدا و رسول میدانستند و بر همین اساس بر ضدّ آنان شمشیر میکشیدند و آنان را میکشتند، چگونه بر ما جایز است که همه آنان را پاک و عادل بشماریم و بر همه به طور یکسان جامه تقدس بپوشانیم و از هر خطا و انحرافی منزّه بدانیم؟
مگر نه این که هر کس حال و روحیات خود را بهتر میشناسد؟ مگر نه این که صحابه، انگیزهها و حالات خودشان و افراد نسل خودشان را بهتر از ما نمیشناختند؟ حرفهایی که میان آنان ردّ و بدل شده، بیانگر اعتقاد آنان درباره یکدیگر است.
اتهام یکدیگر به دروغ و نفاق و فحش و ناسزا از سادهترین کارهای رایج میان آنان بوده است. سعد بن عباده رئیس قبیله خزرج، سعد بن معاذ را که رئیس قبیله اوس بود دروغگو میدانست. عایشه میگوید: سعد بن عباده بزرگ خزرجیان به سعد بن معاذ گفت: به خدا قسم دروغ میگویی! اُسید بن حضیر که پسرعموی سعد بن معاذ بود به او گفت: به خدا تو دروغ میگویی، او را خواهیم کشت، تو منافقی هستی که از منافقان دفاع میکنی. دو گروه به جان هم افتادند و نزدیک بود که با هم پیکار کنند، در حالی که رسول خداصلی الله علیه وآله بر منبر بود و پیوسته آنان را به سکوت و آرامش فرا میخواند تا آنکه آرام شدند. (1).
از این نمونه ماجراها دهها نمونه در کتب صحاح و مسندهای اهل سنت و کتب تاریخ آمده است. آنچه ذکر شد تنها یک نمونه بود. در بحثهای آینده نمونههای دیگری از سخنان و رفتارهایشان که گویای اعتقادشان در باره مخالفان خویش است خواهد آمد. آیا شگفت نیست که در محضر حضرت رسولصلی الله علیه وآله، یک صحابی صحابی دیگر را به دروغگویی و نفاق نسبت دهد، در حالی که هر دو از چهرههای برجسته انصارند؟ ولی آنان که بعدها آمدند، همه صحابه را به عدالت و تقوا و پارسایی و زهد ستودند، چه دایههای مهربانتر از مادر!
1) صحیح بخاری: ج3، ص245؛ کتاب التفسیر: ح 4750.