عدالت، ملکهای است مثل ملکات دیگر از جمله ملکه اجتهاد و شؤون علمی دیگر که در طیّ تمرینها و تلاشهای مستمر و دراز مدت در انسان پدید میآید، تا انسان به سطح بالایی از آن صفت برسد که در وجود او ریشه بدواند و به آسانی زایل نشود.
کسی که دانشمند علم نحو است، وقتی مدتی دراز با مسائل نحو سر و کار داشته باشد، قدرت پاسخگویی و تحلیل هر مسأله و سؤال نحوی که پیش آید مییابد. عدالت هم چنین است، ملکهای نفسانی یا خشیتی الهی است که در دل انسان جا میگیرد و او را از گناه و مخالفت با سنتها و قوانین خدا باز میدارد و اگر یک بار هم قوای حیوانی بر او چیره شود، فوری بر میگردد و توبه میکند و به این زودی دوباره سراغ آن گناه نمیرود و به همین خاطر، عادل، با معصوم تفاوت دارد، چون در معصوم، هرگز در طول عمرش قوای حیوانی بر او غلبه نمیکند. هرچند قدرت خلاف و گناه در او هست.
با توجه به این واقعیت در ملکه عدالت، چگونه میتوان نظریه عدالت صحابه را به مجرّد آنکه کسی یک بار یا یک روز و یک ماه یا بیشتر پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله را دیده است پذیرفت؟ پس صحابه هم مثل مردم دیگر یا مثل تابعیناند، میان آنان خوب و بد و عادل و غیرعادل وجود دارد.