در قرآن است:
»أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلی غَسَقِ اللَّیْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً«؛ (1).
»نماز را از زوال خورشید (هنگام ظهر) تا نهایت تاریکی شب برپادار و همچنین قرآنِ فجر (نماز صبح) را، چرا که قرآن فجر، مشهود است«.
آیه عهدهدار بیان اوقات نمازهای پنجگانه است. اگر مقصود از «غسق اللیل» را نیمه شب بدانیم، فاصله بین دلوک و غسق شب، اوقاتی برای چهار نماز میشود. جز اینکه دلیل خاصّ داریم که وقت ظهر و عصر تا غروب آفتاب است. پس فاصله ظهر تا غروب، وقت مشترک ظهر و عصر میشود، فاصله بین غروب تا نیمه شب هم وقت مشترک مغرب و عشاء میشود.
گاهی غسق را به غروب خورشید تفسیر میکنند. در آن هنگام، آیه وقت ظهر و عصر و نماز صبح را بیان میکند نه مغرب و عشاء را. ولی تفسیر اول معروف است.
طبرسی گوید: آیه دلالت دارد که وقت نماز ظهر تا آخر روز وسعت دارد، چون خداوند از زوال ظهر تا نیمه شب را وقت چهار نماز قرار داده است، جز اینکه ظهر و عصر از زوال تا غروب، وقت مشترک دارند، مغرب و عشاء هم از غروب تا غسق، وقت مشترک دارند، وقت نماز صبح را هم جداگانه با «وقرآن الفجر» بیان کرده است. پس در آیه، وجوب نمازهای پنجگانه و وقت آنها بیان شده است. (2).
آنچه ذکر شد، در حدیث امام باقرعلیه السلام آمده است. میفرماید: خداوند که به پیامبرش فرموده است:
»أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلی غَسَقِ اللَّیْلِ«
نام چهار نماز را برده و آنها و وقت آنها را بیان کرده است، غسق اللیل نیمه شب است. سپس خداوند فرموده است:
»وَقُرْآنَ الْفَجْرِ…» این هم نماز پنجم. (3).
امام صادقعلیه السلام فرموده است: از اینها دو نماز است که آغاز وقتشان از زوال خورشید است، جز اینکه این قبل از این است، دو تا هم نمازی است که اول وقتشان از غروب خورشید تا نیمه شب است، جز اینکه این قبل از این است. (4).
قرطبی گفته است: گروهی معتقدند وقت نماز ظهر از زوال تا غروب امتداد دارد، چون خداوند وجوب آن را معلّق بر دلوک کرده و همه این وقت، دلوک خورشید است. این را اوزاعی و ابوحنیفه به تفصیل گفتهاند. مالک و شافعی هم آن را در حال ضرورت قبول دارند. (5).
فخر رازی گوید: اگر غسق را به آشکار شدن اول تاریکی تفسیر کنیم – که از ابن عباس، عطاء، نضر بن شمیّل نقل شده است – غسق عبارت از اول مغرب است. بنابراین آنچه در آیه ذکر شده سه وقت است: وقت زوال، اول مغرب، وقت فجر. و این اقتضا میکند که زوال، وقت مشترک ظهر و عصر باشد و اول مغرب هم وقت مشترک مغرب و عشا باشد. و مقتضای آن جایز بودن جمع بین ظهر و عصر و مغرب و عشاء است مطلقا. جز اینکه دلیل وجود دارد که جمع در حضر بدون عذر جایز نیست، پس باید جمع به خاطر عذر سفر یا باران یا غیر اینها جایز باشد. (6).
آنچه در این بحث، رازی تحقیق کرده، حق است، لیکن عدول او از آن به این دلیل که «جمع بین دو نماز در حضر بدون عذر جایز نیست مگر آنکه دلیل در کار باشد» غیبگویی است! یعنی چه دلیلی بر عدم جواز جمع بدون عذر وجود دارد؟ این دلیل آیا قرآن است؟ قرآن که طبق تحقیق او جواز را میرساند، یا سنت است؟ خواهد آمد که روایات بسیاری جواز را میرساند، یا اجماع است؟ عدم جواز که اجماع ندارد. و قول به جواز را هم از اهل سنت شناختی. به علاوه اجماع ائمه اهل بیتعلیهم السلام هم بر جواز بود، فراتر از قرآن و سنت و اجماع هم که حجتی نیست. (7).
1) اسراء: 78.
2) مجمع البیان: ج3، ص434.
3) نور الثقلین: ج3، ص200، حدیث 370.
4) نور الثقلین: ج3، ص200، حدیث 370همان، ص202، حدیث 377.
5) الجامع لأحکام القرآن: ج1، ص304.
6) التفسیر الکبیر: ج21، ص27.
7) البته فخر رازی در موارد متعددی مواضع خوب و درخشانی در اثبات حق از خود نشان میدهد، ولی به دلایل سست از آن روی بر میگرداند، به عنوان نمونه به تحقیق او درباره مسح پاها در آیه وضو، همچنین در تفسیر مقصود از «اولی الأمر» در آیه خاص مراجعه کنید.