از وقتی که پیامبرصلی الله علیه وآله به مدینه آمد، نفاق میان صحابه شیوع یافت. قرآن کریم بر مجموعهای از منافقان تأکید کرده، انگیزههای آنان و صفاتشان را برملا ساخت و در سورههای بقره، آل عمران، مائده، توبه، عنکبوت، احزاب، محمد، فتح، حدید، مجادله، حشر و منافقون آنان را تهدید کرد.
این دلالت میکند که منافقان گروه مهمی در جامعه اسلامی بودند، برخی به نام نفاق شناخته میشدند، برخی با عنوان دروغ و کسانی هم ناشناخته بودند، چون نقاب ایمان و علاقه به پیامبرصلی الله علیه وآله بر چهره زده بودند. اگر منافقان گروه اندک و بیاهمیتی بودند، قرآن کریم تا این اندازه به آنان نمیپرداخت. گروهی از محققان در باره نفاق و منافقین کتاب نوشتهاند و برخی آیات مربوط به آنان را شمردهاند که تا حدود یکدهم قرآن میشود.
با این حال، آیا میتوان همه اصحاب پیامبرصلی الله علیه وآله را عادل دانست؟
آری، منافقان جزء اصحاب نبودند، بلکه خود را لا به لای صحابه پنهان کرده بودند و چه بسا یک صحابی صادق با یک منافق اشتباه میشد و منافق و مؤمن شناخته نمیشدند، حتی گاهی پیامبرصلی الله علیه وآله بعضی از آنان را نمیشناخت. خداوند میفرماید:
»برخی از اهل مدینه به نفاق پایبندند که تو آنان را نمیشناسی و ما میشناسیمشان«؛ «وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ مَرَدُوا عَلَی النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ» (1).
این نکته سبب میشود که یک پژوهشگر، وقتی میخواهد بر اساس گفتههای صحابه فتوا دهد، حال آن صحابی را بررسی کند و منافق را از غیر منافق بازشناسد. اگر حال و وضع، مشتبه شود، قول و روایت آن فرد مشکوک حجت نخواهد بود.
اینها، برخی از داوریهای قرآن در باره صحابه بود و هرگز در پی استقصا و شمارش کامل نیستیم و گروههایی از صحابه که عدالت نداشتند، بیش از آنند که یاد کردیم (2) و تفصیل بیش از این مناسب این کتاب نیست.
1) توبه: 101.
2) از قبیل سمّاعون (توبه: 47 – 45(؛ آمیزندگان کار نیک و بد (توبه: 102(؛ تسلیم شدگان غیرمؤمن (حجرات: 14(.