جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نظر محققان درباره این فرضیه

زمان مطالعه: 3 دقیقه

1. داستانی را که طبری آورده است، با چشم پوشی از ناشناخته‏هایی که در سند آن است، به افسانه و خرافات شبیه‏تر است؛ زیرا باور کردنی نیست که یک یهودی در زمان خلافت عثمان از صنعاء بیاید و مسلمان شود و بزرگان صحابه و تابعین را بفریبد و همه جا بگردد و هسته‏های ضدّ عثمان تشکیل دهد و آنان را به مدینه آورده و بر ضدّ خلافت اسلامی بشوراند، آنگاه در برابر دیدگان صحابه و تابعین به خانه خلیفه یورش آورند و او را به قتل برسانند. عقل این را نمی‏پذیرد، هرچند آماده پذیرفتن پدیده‏های عجیب و غریب باشد!

این قصّه کرامت مسلمانان و صحابه و تابعین را نیز زیر سؤال می‏برد و آنان را به صورت گروهی ساده ترسیم می‏کند که فریب یک یهودی نیرنگ باز را که تظاهر به مسلمانی می‏کند بخورند، بی آنکه او را بشناسند، در حالی که میان مسلمانان، بزرگان و آگاهان و اندیشمندان حضور داشتند.

2. بررسی سیره عثمان و معاویه نشان می‏دهد که آنان هرگز اجازه نمی‏دادند که مخالفانشان در مناطق اسلامی بگردند و تبلیغات علیه آنان انجام دهند. گواه این نکته این است که:

أ: چون ابوذر با عثمان مخالفت کرد، او را از مدینه به ربذه تبعید نمود، زیرا که در مورد تقسیم غنایم و بیت المال میان عمو زادگانش، به عثمان اعتراض کرد.

ب: عثمان، عمار یاسر را چنان زد که فتق او پاره شد و عوامل عثمان یکی از دنده‏های او را شکستند. (1) و حوادث دیگری که علیه مخالفان خلافت و معترضان پیش آمد و از وطن خود تبعید شدند.

چرا با عبداللَّه بن سبا مثل دیگران برخورد نشد؟

علامه امینی می‏گوید: اگر فتنه انگیزی و تفرقه افکنی «ابن سبا» به این حدّ رسیده بود و زمامداران از او و فسادهایش خبر داشتند و گزارش آن به خلیفه رسیده بود چرا او را دستگیر و مؤاخذه نکرده مورد توهین و ضرب و زندان قرار ندادند یا با اعدام او امّت را از شرش آسوده نساختند، آنگونه که در مورد انسان‏های صالحی که امر به معروف و نهی از منکر می‏کردند عمل می‏شد؟ در حالی که این پیام قرآن در گوش‏ها طنین انداز بود که:

»إِنَّما جَزاءُ الَّذِینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی اْلأَرْضِ فَساداً أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ اْلأَرْضِ ذلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ» (2).

»کیفر آنان که با خدا و پیامبرش می‏جنگند و درروی زمین اقدام به فساد می‏کنند، آن است که اعدام شوند، یا به دار آویخته شوند، یا دست‏ها و پاهای آنان به عکس یکدیگر بریده شود، یا از سرزمین خود تبعید گردند. این رسوایی آنان در دنیاست. و در آخرت عذاب عظیمی دارند.«

چرا خلیفه با کشتن او ریشه این فتنه‏ها را نخشکاند؟ آیا خشونت و سختگیری او فقط مخصوص نیکان از امت محمدصلی الله علیه وآله بود که هر چه می‏خواست بر سر آنان آورد؟ (3).

3. روایت طبری از کسانی نقل شده که استناد به آنان درست نیست. از جمله:

أ. سری. شخصی به نام سری که طبری از او نقل می‏کند، بین دو نفر مردّد است، یکی سری بن اسماعیل همدانی که یحیی بن سعید او را دروغگو می‏داند و تنی چند نیز او را تضعیف کرده‏اند، (4) دیگری سری بن عاصم بن سهل همدانی که طبری در بخشی از حیات او بوده است. او را نیز گروهی از علما درغگو و اهل جعل شمرده‏اند. (5).

ب. شعیب. مقصود از او شعیب بن ابراهیم کوفی است که مجهول است. ابن عدی گفته است: شناخته شده نیست. ذهبی گفته است: روایتگری کتاب‏های سیف از اوست و ناشناخته است. (6).

ج. سیف بن عمر. این ریشه فتنه است. ابن حبّان گفته است: سیف بن عمر راوی مجعولات است. گفته‏اند خودش نیز جعل حدیث می‏کرد و به کفر متّهم شد (7) و سخنان دیگری‏که نشان دهنده بدسرشتی وفساد عقیده وبی‏پروایی اونسبت‏به‏جعل و دروغ است.

وقتی سند این نقل چنین است، چگونه می‏توان در تحلیل پیدایش جمعیت عظیمی از مسلمانان که یک پنچم یا یک چهارم آنان را تشکیل می‏دهند، به چنین داستانی تکیه کرد؟ پس اعتماد به این نقل، فریب و گمراهی است.


1) استیعاب: ج2، ص422.

2) مائده: 33.

3) الغدیر: ج9، ص220 – 219.

4) میزان الاعتدال: ج2، ص117.

5) میزان الاعتدال: ج2، ص117، لسان المیزان: ج3، ص12.

6) همان: ج2، ص275، همان: ج2، ص145.

7) همان: ج1، ص438، تهذیب التهذیب: ج4، ص255.