نزاع بین آن دو گروه شعلهور بود، تا آنکه عمر بن خطاب به ابو بکر گفت: ای ابوبکر دستت را بگشای. او هم دستش را گشود و عمر با وی بیعت کرد، سپس سه نفر از مهاجران که آنجا حاضر بودند بیعت کردند و این وسیلهای شد تا رئیس قبیله اوس هم با او بیعت کند، تا مبادا سعد بن عباده رئیس قبیله خزرج به پیروزی برسد. مهاجران به همین اندازه از بیعت بسنده کردند و در حالی که مردم را به بیعت ابو بکر فرا میخواندند، از سقیفه بیرون آمدند.
بررسی آنچه از ضرب و شتم در سقیفه گذشت و نیز تحلیل حوادث تلخی که پس از آن رخ داد، نیازمند نگارش کتابی جداگانه است که اکنون در صدد آن نیستیم. در بیان آن تنها به سخن عمر بن خطاب اکتفا میکنیم که پرده از بسیاری از آنچه تا مدتی پس از آن پیش آمد بر میدارد. وی گفت:
»بیعت ابو بکر، اشتباهی بود که جاهلیت آن را بر عهده داشت و خداوند، مسلمانان را از شرّ آن نگهداشت«.
یا «بیعت ابو بکر اشتباهی بود که سامان یافت و اینگونه بود، جز اینکه خداوند از شرّ آن نگهداشت. پس هر کس با فردی بدون مشورت با مسلمانان بیعت کند، بیعتش بیارزش است.» (1).
1) سیره نبوی، ابن هشام: ج2، ص658؛ تاریخ طبری: ج2، ص446.