بر حاضران در سقیفه لازم بود که:
1. با عمل به آیه «وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَی اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ» (1).
وقتی خدا وپیامبرش حکمی کردند، برای هیچ مرد و زن مؤمنی اختیار نیست. کلام پیامبر را بر ارزشهای قبلیهای مقدم بدارند. ولی آنان عادت داشتند که مصالح خود را بر سخن پیامبرصلی الله علیه وآله مقدم بدارند و این اولین بار نبود و ریشههایی در زمان حیات پیامبرصلی الله علیه وآله داشت که پیامدهای فراوانی فراهم آورد و چه بسا موارد آن به بیش از شصت بار و مورد میرسید.
2. بر فرض که آنان، مصلحت را در به فراموشی سپردن نصّ پیامبرصلی الله علیه وآله دیدند، لازم بود در جستجوی کسی باشند که از همه به کتاب و سنت داناتر و در راه خدا از همه تواناتر و با صلابتتر و در ایمان و مسلمانی از همه با سابقهتر باشد، آنگونه که از قرآن و حدیث برمیآید. خدای سبحان میفرماید: «الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی اْلأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ اْلأُمُورِ» (2) «آنان که اگر در روی زمین به آنان قدرت بدهیم، نماز را بر پا میدارند و زکات میپردازند و امر به معروف و نهی از منکر میکنند و فرجام کارها از آن خداست.«
امام علیعلیه السلام فرمود: «ای مردم! سزاوارترین مردم به این کار (خلافت) کسی است که بر آن تواناتر و به امر خدا داناتر باشد«. (3).
امام حسینعلیه السلام نیز فرمود: «امام وپیشوا نیست مگر آنکه بر اساس قرآن حکومت کند، به دین حق گردن نهد، عدالت را برپا دارد و خود را و قف راه خدا کند«. (4).
این معیار و ضابطهها کجا؟ و آنچه در احتجاجهای مهاجران و انصار آمده است کجا؟!
1) احزاب: 36.
2) حج: 41.
3) نهج البلاغة: خطبه 173.
4) روضة الواعظین: ص206.