قبل از ذکر حکمت کشته شدن مرتدّ به این نکته اشاره میکنیم که ما به دنبال علت تامه این حکم نیستیم؛ زیرا آن را جز خالق مطلق کسی دیگر نمیداند و عقل بشر از رسیدن به علت واقعی احکام با تمام ابعادش قاصر است، مگر شارع مقدس به آن اشاره کرده باشد.
و امّا اینکه چرا خداوند تصریح به علت تامه و واقعی همه احکام نکرده است حکمتها و مصالحی دارد که یکی از آنها تسلیم بودن انسان در برابر دستورات مولی است؛ امری که انسان به توسط آن امتحان میشود. همانگونه که نماز موضوع مستقلی است، تسلیم در برابر امر نماز نیز موضوع مستقلّ دیگری است.
خداوند متعال میفرماید: «فَلا وَرَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتّی یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُوا تَسْلِیماً«؛(1) «به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اینکه در اختلافات خود، تو را به داوری طلبند، و سپس از داوری تو، در دل خود احساس ناراحتی نکنند، و کاملاً تسلیم باشند.«
جهت دیگری که هست اینکه عقل انسان از ادراک جزئیات عاجز است و تنها کلیّات امور را درک میکند، و لذا نمیتوان به علل واقعی احکام رسید.
نکته سومی که در اینجا مطرح است اینکه تکالیف الهی برای تکامل روحی و ارتباط انسان با عالم طبیعت و مسائل اجتماعی است که انسان به علت عدم اطّلاع از این امور به علّت تامه آنها نیز نمیرسد.
1) سوره نساء، آیه 65.