ائمه اهل بیتعلیهم السلام گروه عظیمی از فقها و محدثان را تربیت کردند. آنان آن چه را از امامان دریافتند، در کتابهایشان که به «چهارصد مُصَنّف» معروف است گردآوری کردند. برخی از آنها هنوز هم به همان شکل و وضعیت باقی است، لیکن مواد اصلی و محتوای آنها به کتابهای عمدهای که در دورههای بعد به دست علمای شیعه تألیف شد منتقل شده است، کتابهایی همچون: «المحاسن» احمد بن محمد بن ابیخالد برقی (متوفای 274 ه(، «نوادر الحکمه» محمد بن احمد اشعری قمی (متوفای 293 ه(، «کتاب الجامع» احمد بن بزنطی (متوفای 221 ه(، «کتاب الثلاثین» از حسن و حسین فرزندان سعید بن حمّاد اهوازی. اینها از کتابهای نخستین است. اما در مرحله دوم از کتابهایی همچون «الکافی» کلینی (متوفای 329 ه(، «من لا یحضره الفقیه» صدوق (متوفای 381 ه(، «تهذیب» و «استبصار» شیخ طوسی (متوفای 460 ه) میتوان یاد کرد. از مجموعههای اخیر نیز «وافی» محمد بن محسن فیض کاشانی (متوفای 1091 ه) و «وسائل الشیعه» حرّ عاملی (متوفای 1104 ه) و «بحار الانوار» احیاگر حدیث، مرحوم علامه مجلسی (متوفای 1110 ه) قابل ذکر است.
این مجموعهها و مجموعههای دیگری که جهت اختصار یاد نشد، در بر دارنده علوم اهل بیتعلیهم السلام در زمینههای مختلف است و هر کس بخواهد تمسک به ثقلین بجوید، این کتاب خداست، این هم سنت رسول خداصلی الله علیه وآله که امامان اهل بیت، نقل کردهاند.
نکته شایان ذکر این است که اگر امامان اهل بیت، به تصریح قرآن کریم از پلیدی دورند و پس از رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله، مرجع علمی و همتایان قرآناند (طبق متن حدیث ثقلین) و با آن نشانهها و اوصافی که دارند، پس چرا برادران اهل سنت از رجوع به آنان غفلت کرده و از بهرهگیری از فروغ ایشان و سوار شدن بر کشتی اهل بیتعلیهم السلام بازماندهاند تا از غرق شدن نجات یابند؟
شگفت آن که آنان به هر صحابی و تابعی و هر کسی که نشان سلفیگری دارند رجوع میکنند، ولی جز اندکی که قابل ذکر نیست، به احادیث ائمه اهل بیتعلیهم السلام رجوع نمیکنند؟ آنان درِ هر خانهای را زدهاند، حتی خانه کسانی از اهل کتاب که مسلمان شدند، همچون کعب الأحبار، وهب بن منبّه و دیگران، ولی سراغ خانه اهل بیت نرفتند! از خدای سبحان میخواهیم که همچنان که به مسلمانان عقیده توحید را عطا کرد، وحدت کلمه را هم روزی آنان گرداند.