اسلام به حیات و حق زندگی برای هر موجود اهمیت فراوان داده است، و لذا:
1 – به حیات گیاهان و درختان اهتمام ورزیده و آن را رحمت الهی دانسته است: «فَانْظُرْ إِلی آثارِ رَحْمَتِ اللَّهِ کَیْفَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها«؛(1) «به آثار رحمت الهی بنگر که چگونه زمین را بعد از مردنش زنده میکند.«
و نیز برای گیاهان حق زندگی قائل بوده و آب دادن به آنها را لازم میداند.
2 – اسلام بر حقوق حیوانات نیز تأکید کرده است.
3 – فقها بر حرمت سقط جنین اتفاق دارند.
4 – کشتن فرد بیگناه به منزله کشتن تمام مردم شمرده شده است: «مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمِیعاً«؛(2) «هر کس انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد، چنان است که همه انسانها را کشته باشد.«
5 – هر کس که استطاعت بر حفظ کسی از ضرر یا مرگ دارد، وظیفه دارد تا در این امر اهمال نکند.
6 – انتحار و خودکشی حرام شمرده شده است: «وَلا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُمْ رَحِیماً – وَمَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ عُدْواناً وَظُلْماً فَسَوْفَ نُصْلِیهِ ناراً وَکانَ ذلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیراً«؛(3) «و خودکشی نکنید. خداوند نسبت به شما مهربان است. و هر کس این عمل را از روی تجاوز و ستم انجام دهد، به زودی او را در آتشی وارد خواهیم ساخت و این کار برای خدا آسان است.«
لذا امام صادقعلیه السلام فرمود: «من قتل نفسه متعمّداً فهو فی نار خالداً فیها«؛(4) «هر کس خود را عمداً به قتل برساند او در آتش جهنم همیشه خواهد بود.«
7 – انسان در مرحله نطفه حق استمرار حیات دارد و لذا میتواند ارث ببرد.
8 – کسی حق پناه دادن قاتل یا مخفی کردن او را ندارد.
این امور و موارد دیگر شاهد بر این مطلب است که شارع مقدس اهتمام فراوانی برای حفظ جان موجودات؛ خصوصاً انسان قائل شده است.
حال سؤالی که مطرح است اینکه اسلام با این همه اهتمام به حفظ جان انسان چرا حیات و زندگانی مرتدّ را بیارزش جلوه داده و حکم به قتل او نموده است؟
در جواب میگوییم: حقیقت ارتداد آن است که انسان میگوید: من داخل در اسلام شدم و به آن معرفت پیدا کردم و همه جوانب آن را جست و جو کردم ولی آن را رد میکنم و از آن خارج میشوم.
دشمنان اسلام از این راه برای ضربه زدن به اسلام و جلوگیری از اسلام آوردن مردم استفاده میکردند.
خداوند متعال میفرماید:»وَقالَتْ طائِفَةٌ مِنْأَهْلِ الْکِتابِ آمِنُوا بِالَّذِیأُنْزِلَ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَاکْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ«؛(5) «و جمعی از اهل کتاب [از یهود]گفتند: [بروید درظاهر] به آنچه بر مؤمنان نازل شده، در آغاز روز ایمان بیاورید، و در پایان روز، کافر شوید [و باز گردید] شاید آنها [از آیین خود] بازگردند؛ [زیرا شما را، اهل کتاب و آگاه از بشارات آسمانی پیشین میدانند، و این توطئه کافی است که آنها را متزلزل کند].«
این کار، اثر عجیبی در قلوب عوام مردم داشت؛ زیرا با خود میگفتند: اگر اسلام بر حق بود آنان خارج نمیشدند. لذا دستور به کشتن مرتدّ در حقیقت دفاع از حقوق انسان و عملکردی منطقی است که با نظر اسلام مطابقت دارد؛ زیرا:
الف) این کار دفاع از دینی است که اساس انسانیّت انسان و شخصیت او را تشکیل میدهد و حقی از حقوق او به حساب میآید؛ زیرا که صلاح دین و دنیای او در آن است.
ب) این عمل در حقیقت دفاع از حقّ آزادی عمومی است؛ زیرا اینگونه افراد، مانع تحرّک انسان به سوی تکاملاند.
ج) این کار در حقیقت دفاع از آزادی عقیده است، عقیدهای که اساس هر عملی است.
د) کشتن مرتدّ در حقیقت دفاع از مجتمع اسلامی صالح است، گرچه یک نفر کشته میشود ولی با نابودی او جامعه احیا میگردد، همانند آنکه یک عضو سرطانی که قطع میشود سبب حیات بقیه اعضای بدن انسان میگردد. و لذا قرآن درباره قصاص میفرماید: «وَلَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ یا أُوْلِی الْأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ«؛(6) «و برای شما در قصاص، حیات و زندگی است، ای صاحبان خرد! شاید شما تقوا پیشه کنید.«
ه) این عمل، دفاع از حق کرامت انسان است که خداوند او را چنین آفریده است: «وَلَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ…«؛(7) «ما آدمیزادگان را گرامی داشتیم.«
و) ارتداد از آن جهت که در آن انکار و عناد و تمرّد و سرکشی نسبت به خداوند متعال و خروج و تجاوز از دایره حق است، انسان را مستحقّ نابودی میکند.
ز) از آن جهت که کافر هر چه در روی زمین بماند عذاب او بیشتر خواهد شد، لذا کشتن او در حقیقت رحمت و تحفیف عذاب وی خواهد بود.
ح) کسی که تحت سلطه نظام اسلامی وارد شده همه قوانین آن را بر ذمّه خود گرفته و قبول کرده است که یکی از آنها قتل مرتدّ است، لذا حتی مطابق نظام دمکراسی نیز طبق التزامی که انسان نسبت به قوانین نظام داده است، باید احکام و قوانین بر او نیز جاری شود.
1) سوره روم، آیه 50.
2) سوره مائده، آیه 32.
3) سوره نساء، آیات 29و30.
4) وسائل الشیعه، ج 29، ص 24، ح 2.
5) سوره آل عمران، آیه 72.
6) سوره بقره، آیه 179.
7) سوره اسراء، آیه 70.