جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شیعه در لغت و اصطلاح

زمان مطالعه: 4 دقیقه

شیعه در لغت، پیروان و یاوران یک شخص است و جمع آن شِیَع و اشیاع است و گفته می‏شود: از او پیروی کرد، همچنان که گفته می‏شود: با او موالات و همبستگی نمود. (1).

ابن فارس گفته است: شیعه دو معنای ریشه‏ای دارد، یکی بر یاری دلالت دارد و دیگری بر پخش و گسترش. اینکه می‏گویند فلانی وقتی بیرون رفت، دیگری او را مشایعت کرد، از معنای اوّل است. (2).

سخنان دیگری از فرهنگ نگاران همه به یک معنی اشاره دارد. نتیجه این که: «شیعه» جماعتی است که پیرو رییس خودند و اندیشه‏ای و احد دارند و در سایه این فکر مشترک، با هم یاری و معاضدت دارند.

این، معنای لغوی شیعه است، امّا در اینجا معنای دوّم یعنی آنچه میان عالمان مصطلح است مهم است.

وقتی شیعه گفته می‏شود، مقصود از آن عبارت است از:

1. کسی که دوستدار علی‏علیه السلام و فرزندان اوست، به این اعتبار که آنان خاندان پیامبرند و خداوند در قرآن مودّت آنان را واجب ساخته است: بگو از شما برای رسالت، مزدی نمی‏خواهم، مگر مهرورزی نسبت به نزدیکانم. (3).

شیعه به این معنی، جز بر نواصب که دشمن علی‏علیه السلام و خاندان اویند، به همه مسلمانان گفته می‏شود. ریشه آن اندیشه (ناصبی‏گری) به دوران معاویه بر می‏گردد که پایه‏گذار دشنام به علی‏علیه السلام بر فراز منبرها بود. جز آنان، همه مسلمانان اهل بیت پیامبر خداصلی الله علیه وآله را احترام می‏گذارند و دوست دارند و هر صبح و شام بر آنان درود می‏فرستند. امام شافعی در شعر خود می گوید:

»ای اهل بیت پیامبر خدا، محبت شما واجبی از سوی خداوند است که در قرآن آن را فرو فرستاده است. در افتخار بزرگ شما همین بس که هر کس بر شما درود نفرستد، نمازش کامل نیست» (4).

2. کسی که علی‏علیه السلام را بر عثمان یا بر همه خلفا برتری می‏دهد، با اعتقاد بر اینکه او چهارمین خلیفه است و دلیل مقدم دانستن او روایات فراوانی است که درباره فضایل و مناقب او از پیامبر اعظم‏صلی الله علیه وآله نقل شده و اصحاب حدیث آن‏ها را در مجموعه‏های حدیثی خود آورده‏اند و این احادیث، انسان را وا می‏دارد که باور کند آن حضرت برترین صحابه است. معتزله‏های بغداد و اندکی از اهل حدیث این عقیده را دارند. بسیاری از کسانی که در موضوع رجال و شرح حال و فرقه‏ها کتاب نوشته‏اند، بر مبنای همین اصطلاح، گروهی اندک از صحابه و بسیاری از تابعین را شیعه دانسته‏اند و آن را از اسباب ضعف شمرده‏اند و برتری خلفا را به علی‏علیه السلام اصلی از اصول دین دانسته‏اند که از آن نمی‏توان گذشت، با اینکه امامت نزد اهل سنّت یکی از فروع است، تا چه رسد به درجات و رتبه خلفا که از اصول دین باشد؟!

چه بسا بر کسانی که توجّهی به این اصطلاح ندارند، مسأله خلط می‏شود و بین این دو معنی فرق نمی‏گذارند. ذهبی در «میزان الاعتدال» و «سیر اعلام النبلا» بیش از همه این اصطلاح را به کار می‏برد و بعضی از تابعین و راویان حدیث را به «تشیّع» نسبت می‏دهد و با این وصف، می‏خواهد به ضعف آنان اشاره کند. ابو عبداللَّه حاکم نیشابوری مثل معتزلیان بغداد به تشیع نسبت داده شده است و مقصود آن است که اینان، علی‏علیه السلام را بر سایر خلفا برتری می‏دهند، نه آنکه آن حضرت امامی باشد که خلافتش مورد نصّ است.

3. کسی که از علی‏علیه السلام و فرزندان او پیروی می‏کند، به اعتبار این که آنان جانشینان پیامبرصلی الله علیه وآله و پیشوایان مردم پس از اویند و آن حضرت ایشان را به فرمان خدا برای این مقام نصب کرده و نام‏ها و ویژگی‏های آنان را یاد کرده است. در اینجا شیعه به این معنی است و مشهور بوده که علی‏علیه السلام وصیّ است و این از لقب‏های او گشته و شاعران در قصیده‏هایشان با همین عنوان از او یاد کرده‏اند. (5).

امام علی‏علیه السلام در برخی خطبه‏هایش بر این معنی تأکید فرموده است، از جمله: «از این امّت هیچ کس با آل محمّدصلی الله علیه وآله مقایسه نمی‏شود و آنان که نعمت آل محمدصلی الله علیه وآله بر آنان جاری شده، هرگز با آنان برابر نیستند. آنان پایه دین وستون یقین‏اند.

ویژگی‏های حق ولایت برای آنان است و وصایت و وراثت در این خاندان است…«. (6).

فشرده سخن اینکه این لفظ، شامل هر کس می‏شود که به رهبری امّت از سوی علی‏علیه السلام پس از پیامبرصلی الله علیه وآله معتقد باشد و اینکه او جانشین پیامبر در همه اموری است که به او مربوط است، جز پیامبری و نزول وحی. همه این‏ها بر اساس تصریح پیامبرصلی الله علیه وآله است. بنابراین پایه اصلی تشیّع، اعتقاد به وصایت و رهبری با همه شؤون آن برای امام‏علیه السلام است. تشیع، اعتقاد به این است و جز این، چیزی پایه اصلی مفهوم تشیّع و محور اطلاق شیعه بر او نیست.

بی شک، شیعه اندیشه‏های کلامی خاصی در زمینه اصول و فروع دارد که در برخی از آنها با دیگران مشترک‏اند و در برخی متفاوت، لیکن این اندیشه‏ها از نشانه‏های خاص آنان نیست، بلکه اصول و احکامی است که بر اساس آیات و روایات و عقل آنها را پذیرفته‏اند.


1) لسان العرب،ج8، ص188، واژه «تشیّع«.

2) مقاییس اللغه، ج3، ص235، واژه «شیع«.

3) قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی» (شوری، آیه 23(.

4) یا اهلَ بیتِ رسول اللَّه حبّکمفرض من اللَّه فی القرآن انزلهکفاکم من عظیم الفخر انکممن لم یصلّ علیکم لا صلاة له(الصواعق المحرقة: ص148 چاپ سوم 1385 ه(.

5) امام مجتبی‏علیه السلام پس از شهادت أمیرمؤمنان، در خطبه درخشان خویش فرمود: «من پسر پیامبر و پسر وصیّ هستم» (مستدرک حاکم: 172 / 1) ابن ابی الحدید نیز اشعاری را ذکر کرده که صحابه و تابعین، امام علی‏علیه السلام را به وصایت ستوده‏اند (ر.ک: شرح نهج البلاغة: ج1، ص150 – 143 باب اشعاری که در وصایت علی‏علیه السلام نقل شده است(.

6) نهج البلاغة: خطبه 2.