جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

بنای مساجد بر قبور و نماز در آنها

زمان مطالعه: 2 دقیقه

بنای مساجد بر قبرها یا کنار آن‏ها و نماز خواندن در آن‏ها، موضوعی فقهی و فرعی است و ربطی به عقاید ندارد. در اینگونه مسایل نیز، مرجع مردم پیشوایان دینی و فقهایند که حکم آن را از کتاب و سنت استنباط می‏کنند و ما نمی‏توانیم هیچ یک از دو طرف را که قائل به جواز یا عدم جواز باشند، به کفر و فسق نسبت دهیم. چه بسیاری از مسایل فقهی که نظر فقها و مجتهدان در آن‏ها مختلف است و ما نیز مسأله را به کتاب و سنت عرضه می‏کنیم، تا حکم آن را از معتبرترین منابع فقهی دریابیم.

قرآن کریم بازگو می‏کند که چگونه مردم قبور اصحاب کهف را پیدا کردند و پس از یافتن آن در اینکه چگونه آنان را گرامی و یادشان را زنده بدارند و به سبب آنان تبرّک جویند اختلاف کردند. یکی می‏گفت: بر روی قبرشان بنایی می‏سازیم تا یادشان میان مردم جاودان بماند. دیگری می‏گفت: مسجدی بر قبرشان بسازیم که در آن نماز خوانده شود. (1) خداوند هر دو پیشنهاد را نقل می‏کند. بدون آن‏که یکی از آن‏ها را نکوهش و رد کند.

مفسرّان می‏گویند: پیشنهاد نخست از آن غیر مسلمانان بود و این سخن که درباره اصحاب کهف گفتند: پروردگارشان به آنان داناتر است رَبَّهُم اَعْلَمَ بِهِم مؤیّد آن است و این نشانه اهتمام فراوان به حال و جایگاه ایشان است. از این رو کار آنان را به پروردگارشان ارجاع دادند. امّا پیشنهاد دوم، خودش گواه آن است که پیشنهاد دهندگان مؤمن بودند که گفتند قبور آنان را مسجد قرار دهیم و این پیشنهاد، برای تبرک جستن به جایی است که اجساد آن یکتاپرستان در آن به خاک سپرده شده بود.

قرآن کریم این پیشنهاد را نقل می‏کند، بی‏آنکه آن را نقد یا ردّ کند و این می‏رساند که چنین کاری نزد خداوند مقبول بوده است.

طبری در تفسیر این آیه می‏گوید: فرستاده اصحاب کهف چون وارد شهر شد، در میان بازار راه می‏رفت. افراد بسیاری را شنید که به نام عیسی بن مریم‏علیهما السلام سوگند می‏خوردند. حیرت زده به دیواری تکیه داد و پیش خود گفت: به خدا قسم نمی‏دانم چه شده است، دیشب کسی در روی زمین نبود که از عیسی‏علیه السلام یاد کند مگر آن‏که کشته می‏شد، ولی امروز می‏شنوم که همه بی‏هراس از عیسی‏علیه السلام یاد می‏کنند. آنگاه پیش خود گفت: شاید اینجا همان شهری نباشد که من می‏شناسم! (2).


1) وَ کَذلِکَ أَعْثَرْنا عَلَیْهِمْ لِیَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ… (کهف: 21(.

2) تفسیر طبری: ج15، ص145.