جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

تحریف در لغت و اصطلاح

زمان مطالعه: 4 دقیقه

تحریف در لغت، یعنی تفسیر سخن برخلاف مقصود، یعنی کج کردن و گرداندن سخن از معنای اصلی‏اش. آیه «یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ» (1) نیز به همین معنی تفسیر شده است، یعنی سخنان را از جایگاه اصلی‏اش برمی‏گردانند. مرحوم طبرسی در تفسیر این آیه می‏گوید:

یعنی قرآن را بر خلاف آنگونه که نازل شده تفسیر می‏کنند و مقصود از «مواضع«، یعنی معانی و مقاصد.

امّا در اصطلاح، تحریف به چند معنی به کار می‏رود:

1. تغییر معنای سخن، یعنی تفسیر آن به گونه‏ای که موافق نظر مفسّر باشد، چه‏با واقعیت مطابق باشد یا نه. تفسیر به این معنی در مورد قرآن وارد شده و البته لطمه‏ای هم به عظمت قرآن نمی‏زند. همه فرقه‏های اسلامی، دیدگاه‏های خود را مستند به قرآن می‏سازندو هر کس هر خواسته و فکری دارد، تظاهر می‏کند که از قرآن برگرفته است، ولی با تفسیری که عقیده او را تأیید کند، آیه را می‏گیرد و به طرف خواسته خویش می‏کشاند و آن را طبق دلخواه معنی می‏کند. از روشن ترین نمونه‏های این شیوه، تفسیر باطنیان است که از پیش خود برای هر ظاهری، باطنی قرار داده‏اند و ظاهر را نسبت به باطن، همچون پوست برای مغز شمرده‏اند و گفته‏اند که باطن قرآن به ترک عمل به ظاهر منتهی می‏شود. مثلاً احتلام را، فاش کردن سرّی از اسرار خود دانسته‏اند و باطن غسل را تجدید عهد از سوی کسی دانسته‏اند که به صورت غیر عمد، آن را فاش ساخته است. زکات را برای تزکیه نفس و نماز را به پیامبر. چون قرآن می‏فرماید: نماز، از فحشاء و منکر نهی می‏کند. (2).

2. کم و زیادی در حرکت و حرف، با حفظ و مصونیت اصل قرآن. مثل «یطهرن» که هم با تشدید خوانده شده است، هم بدون تشدید. اگر همه قرائت‏ها به تواتر از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل شده باشد – که هرگز چنین نیست – و اینکه پیامبرصلی الله علیه وآله، قرآن را با همه این قرائت‏ها خوانده است، پس همه آنها قرآن و بدون تحریف خواهد بود. و اگر بگوییم که یک قرائت فقط بر پیامبرصلی الله علیه وآله نازل شده است، پس تنها همان قرآن است و بقیه قرائت‏ها تحریف خواهد بود که فکر قاریان آنها را ساخته و قرآن خویش را براساس دلایلی که پس از هر قرائت می‏آورند به آن آراسته‏اند. بنابراین یکی از آنها قرآن می‏شود و بقیه ربطی به قرآن ندارند. دلیل بر اینکه این قرائت‏ها ساخته و پرداخته قرّاء است این است که برای هر قرائت، دلیل و برهان می‏آورند و اگر همه آنها از متن قرآن بود، نیازی به استدلال نبود و کافی بود که قرائت را مستند به پیامبرصلی الله علیه وآله کنند.

با این حال، قرآن از این نوع تحریف هم مصون است، چون که قرائت رایج در هر دوره یعنی قرائت عاصم از حفص که به علی‏علیه السلام متصل می‏شود متواتر است و جز آن، اجتهادهای نو پدیدی است که در روزگار پیامبرصلی الله علیه وآله اثری از آنها نبوده و به همین جهت متروک شده است و جز در کتاب‏های مربوط به قرائت و گاهی در زبان برخی قاریان برای اظهار تبحّر در قرائت، اثری از آن نیست.

کلینی از امام باقرعلیه السلام روایت می‏کند: «قرآن یکی است و از سوی خدای یکتا نازل شده است و اختلاف از سوی راویان پدید می‏آید«، (3) از این رو قرائت غیرمشهور را در نماز، مجاز نمی‏شماریم.

3. تغییر کلمه‏ای به جای کلمه مرادف آن: مثل آن که به جای «امضُوا» در آیه، (4) کلمه «اسرَعوا» بگذاریم. این به ابن‏مسعود نسبت داده شده و او می‏گفت که خطا نیست اگر به جای علیم، حکیم بخوانیم. ولی آن صحابی بزرگ برتر از آن است که چنین تهمتی به او بچسبد و چه هدف عقلایی می‏تواند از این تغییر در کار باشد؟

4. تحریف در لهجه تعبیر: لهجه‏های قبایل مختلف در تلفظ حرف یا کلمه از نظر حرکات و ادای آن مختلف بود. در زبان‏های دیگر نیز چنین است. مثلاً در زبان فارسی در ایران، «قاف» را چهارگونه تلفظ می‏کنند، تا چه رسد به کلمه‏ها از نظر حرکات و حروف. در آیه «وَمَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَسَعی لَها سَعْیَها…» (5) برخی از قاریان طبق همان لهجه‏ها «سعی» را «سعی» می‏خواندند. این نوع از تحریف در قرآن راه نیافته است، چون مسلمانان در زمان خلیفه سوم برخی اختلافات را در تلفظ یا تغییر بعضی از کلمات بدون تغییر در معنی دیدند، تصمیم گرفتند همه قرائت‏ها و مصحف‏ها را یکی کنند و غیر از آن را از بین ببرند. در نتیجه تحریف به معنای یاد شده از بین رفت و همه بر لهجه قریش متفق شدند.

5. تحریف به افزودن: اجماع بر خلاف این است. البته به ابن‏مسعود نسبت داده شده که گفته است «معوّذتین» (سوره ناس و فلق) از قرآن نیستند، بلکه آن دو تعویذند. (6) به گروهی از خوارج نیز نسبت داده‏اند که منکر آن شده‏اند که سوره یوسف جزء قرآن باشد و آن را داستانی عشقی می‏دانستند که جایز نیست از وحی باشد. (7) ولی هر دو نسبت ثابت نشده است. اگر آن چه ابن‏مسعود گفته درست باشد، تحدّی قرآن به سوره باطل خواهد شد، زیرا انسانی که به او وحی نشده است، دو سوره مثل سوره‏های کوتاه قرآن آورده است.

6. تحریف به کاهش و افتادگی عمدی یا اشتباهی از قرآن: چه آن چه کم شده است یک حرف باشد، یا یک کلمه، یا یک جمله، یا یک آیه یا یک سوره. همین معنی ما را وا داشته که وارد این بحث شویم.

ادعای نقص در قرآن کریم را به صورت‏هایی که یاد شد، عقل و نقل رد می‏کند. اینک توضیح مطلب:


1) نساء: 46.

2) عنکبوت: 45؛ المواقف: ج8، ص390.

3) کافی: ج2، ص630، حدیث 12.

4) وَلا یَلْتَفِتْ مِنْکُمْ أَحَدٌ وَامْضُوا حَیْثُ تُؤْمَرُونَ» (حجر: 65(.

5) اسراء: 19.

6) فتح الباری در شرح بخاری: ج 8، ص 571.

7) ملل و نحل، شهرستانی: ج 1، ص 128.