بحث از شکل خلافت پس از پیامبرصلی الله علیه وآله به دو گونه مطرح میشود:
اول: بحث از حکومت در مرحله خاصی از زمان، یعنی این که آیا خلافت از جانب پیامبر خداصلی الله علیه وآله، امری انتصابی بود، یا به اصحاب سپرده شده بود؟ این گونه بحث، هر چند بیفایده نیست، لیکن یک بحث صرفاً تاریخی است که زمان آن گذشته است.
دوم: این که مرجعیت علمی پس از رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله، آیا در اهل بیتعلیهم السلام تجسم و تبلور یافته بود یا در دیگران؟ و آیا وظیفه هر مسلمان در هر زمان و قرن، تمسک به ائمه اهل بیتعلیهم السلام به عنوان یکی از «ثقلین» است، یا تمسک به دیگران؟ این بحث، همیشه تازه است و شایسته تأمل است. بحث از نوع اول، اگر نزد گروهی ناپسند است، ولی بحث به شیوه دوم، خواسته هر کسی است که میخواهد اصول و فروع دین خود را از سرچشمهای زلال فرا بگیرد.
با چشمپوشی از این که پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله در روز غدیر، علیعلیه السلام و اهل بیت او را برای رهبری و حکومت تعیین کرد، در روزی که مسلمانان سایهبانی جز گرمای خورشید نداشتند، و ولایت او را پس از توحید و معاد، اصل سوم قرارداد، میگوییم: رسولخداصلی الله علیه وآله همواره در میان غافلان و جاهلان هشدار میداد و دعوت به تمسک به کتاب و عترت میکرد. این صراحت دارد در این که مرجعیت علمی، افزون بر رهبری سیاسی، منحصر به اهل بیتعلیهم السلام است و مسلمانان باید در حوادث و پیشامدهای دینی و هر آن چه به دینشان مربوط میشود، به آنان روی آورند. برای آن که بعضی از سخنان پیامبرصلی الله علیه وآله در این زمینه روشن شود، برخی از احادیث را میآوریم: