جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

بدعت در لغت و اصطلاح

زمان مطالعه: 3 دقیقه

اما در لغت، به گفته ابن فارس یک معنای بَدَع، پدید آوردن و ساختن چیزی بدون نمونه قبلی است. معنای دیگر آن جدا شدن و ضعف و فرسودگی است. (1) مقصود از بدعت در اینجا معنای نخست است. اما در اصطلاح، تعریف‏های مختلفی از آن شده که برخی دقیق است و بعضی غیر دقیق. برخی از تعریف‏های متقن را می‏آوریم.

بدعت چیزی است که پدید آورده شود و در شریعت، اصلی که بر آن دلالت کند نباشد، اما آن چه که اصلی در شرع بر آن دلالت کند، شرعاً بدعت نیست، هر چند در لغت بدعت باشد. (2).

ابن‏حجر گفته است: اصل بدعت چیزی است که بدون نمونه قبلی پدید آورده شود و در شرع، به چیزی گفته می‏شود که مقابل سنت باشد و ناپسند است.

در جای دیگر می‏گوید: مُحدَثات که در حدیثِ «مَنْ احدث فی امرنا هذا ما لیس منه فهو ردّ» آمده است. چیزهایی است که پدید آمده باشد و در شرع، اصلی نداشته باشد، در عرف شرع به آن‏ها «بدعت» گفته می‏شود و اگر چیزی دلیل شرعی داشته باشد بدعت نیست. (3).

کوتاه سخن آنکه بدعت در نظر شرع سه قید دارد:

اول: چیزی در اعتقادات یا احکام دینی، کم یا زیاد شود.

دوم: دعوت و نشر در کار باشد.

سوم: دلیلی شرعی بر این که به صورت کلی یا جزئی از دین است، وجود نداشته باشد.

دقت در این قیدها حقیقت بدعت را روشن می‏سازد، چیزی از دین کاستن یا بر آن افزودن، افترا بر خداوند است و خداوند از افترای بر خدا نکوهش کرده است. (4).

پس اگر کسی چیزی پدید آورد که سابقه نداشته و کار او ربطی و دخالتی به دین نداشته باشد، مثل برخی عادت‏ها یا بعضی از صنعت‏ها، گر چه از نظر لغت هم به آن بدعت گفته شود، ولی از نظر شرع، بدعت نیست، چون پدید آورنده ادعا نمی‏کند که آن پدیده از متن دین است. بنا بر این، جشن‏های رسمی که دولت‏های مختلف برای اهدافی بر پا می‏کنند و ربطی به دین ندارد بدعت نیست، چون به عنوان این که شرع به آن دستور داده برگزار نمی‏کنند، اما حلال یا حرام بودن آنها تابع موازین شرعی است. پس اگر جشن و مراسم، خالی از حرام باشد، حلال است، اما اگر همراه حرام باشد، مثل اختلاط زنان و مردان، حرام است، هر چند که بدعت نیست.

اما نکته دوم، یعنی اشاعه و دعوت مردم به آن: اگر کسی در خانه خود و به تنهایی در دین دخالت کند، مثلاً چیزی بر نمازش بیفزاید یا از آن بکاهد، هر چند که کارش حرام و نمازش باطل است، اما بدعت نیست. وقتی بدعت می‏شود که آن اندیشه یا عمل تازه و نوظهور را در جامعه پخش کند و به عنوان این که جزء دین است، مردم را به آن فرا بخواند.

در صحیح مسلم از ابوهریره روایت شده که پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود:

هر کس به هدایت فرا بخواند، مثل پاداش کسانی را که از او پیروی کنند خواهد داشت، بی آنکه از پاداش آن پیروان چیزی کاسته شود و هر کس دیگران را به گمراهی دعوت کند، مثل گناهانی که بر پیروان اوست، بر او خواهد بود، بی آنکه از گناهان آنان چیزی کاسته شود. (5).

اما نکته سوم یعنی اصل و ریشه دینی نداشتن، این عنصر اساسی در مفهوم بدعت است، یعنی دلیلی بر این که این جزء دین است، در قرآن و حدیث نیست. چرا که اگر پشتوانه‏ای از دین برای آن باشد، چیز تازه‏ای در دین و دخالتی در شرع نخواهد بود. ابن رجب حنبلی و ابن‏حجر عسقلانی در تعریف خود از بدعت به این نکته اشاره داشتند.

علامه مجلسی گوید: بدعت در شرع، چیزی است که پس از پیامبرصلی الله علیه وآله به وجود آمده باشد و دلیل خاصی نداشته باشد و در ضمن برخی دلیل‏های عام هم نگنجد. (6).


1) المقاییس: ج 1، ص 209، واژه «بدع«.

2) جامع العلوم والحکم، ابن‏رجب حنبلی: ص160، چاپ هند.

3) فتح الباری، ابن‏حجر عسقلانی: ج 5، ص 156 و ج 17، ص 9.

4) ر.ک: یونس، آیه 59 و حدید، آیه 27.

5) صحیح مسلم: ج 8، ص 62؛ کتاب العلم.

6) بحار الأنوار: ج 74، ص 202.