اما در لغت، به گفته ابن فارس یک معنای بَدَع، پدید آوردن و ساختن چیزی بدون نمونه قبلی است. معنای دیگر آن جدا شدن و ضعف و فرسودگی است. (1) مقصود از بدعت در اینجا معنای نخست است. اما در اصطلاح، تعریفهای مختلفی از آن شده که برخی دقیق است و بعضی غیر دقیق. برخی از تعریفهای متقن را میآوریم.
بدعت چیزی است که پدید آورده شود و در شریعت، اصلی که بر آن دلالت کند نباشد، اما آن چه که اصلی در شرع بر آن دلالت کند، شرعاً بدعت نیست، هر چند در لغت بدعت باشد. (2).
ابنحجر گفته است: اصل بدعت چیزی است که بدون نمونه قبلی پدید آورده شود و در شرع، به چیزی گفته میشود که مقابل سنت باشد و ناپسند است.
در جای دیگر میگوید: مُحدَثات که در حدیثِ «مَنْ احدث فی امرنا هذا ما لیس منه فهو ردّ» آمده است. چیزهایی است که پدید آمده باشد و در شرع، اصلی نداشته باشد، در عرف شرع به آنها «بدعت» گفته میشود و اگر چیزی دلیل شرعی داشته باشد بدعت نیست. (3).
کوتاه سخن آنکه بدعت در نظر شرع سه قید دارد:
اول: چیزی در اعتقادات یا احکام دینی، کم یا زیاد شود.
دوم: دعوت و نشر در کار باشد.
سوم: دلیلی شرعی بر این که به صورت کلی یا جزئی از دین است، وجود نداشته باشد.
دقت در این قیدها حقیقت بدعت را روشن میسازد، چیزی از دین کاستن یا بر آن افزودن، افترا بر خداوند است و خداوند از افترای بر خدا نکوهش کرده است. (4).
پس اگر کسی چیزی پدید آورد که سابقه نداشته و کار او ربطی و دخالتی به دین نداشته باشد، مثل برخی عادتها یا بعضی از صنعتها، گر چه از نظر لغت هم به آن بدعت گفته شود، ولی از نظر شرع، بدعت نیست، چون پدید آورنده ادعا نمیکند که آن پدیده از متن دین است. بنا بر این، جشنهای رسمی که دولتهای مختلف برای اهدافی بر پا میکنند و ربطی به دین ندارد بدعت نیست، چون به عنوان این که شرع به آن دستور داده برگزار نمیکنند، اما حلال یا حرام بودن آنها تابع موازین شرعی است. پس اگر جشن و مراسم، خالی از حرام باشد، حلال است، اما اگر همراه حرام باشد، مثل اختلاط زنان و مردان، حرام است، هر چند که بدعت نیست.
اما نکته دوم، یعنی اشاعه و دعوت مردم به آن: اگر کسی در خانه خود و به تنهایی در دین دخالت کند، مثلاً چیزی بر نمازش بیفزاید یا از آن بکاهد، هر چند که کارش حرام و نمازش باطل است، اما بدعت نیست. وقتی بدعت میشود که آن اندیشه یا عمل تازه و نوظهور را در جامعه پخش کند و به عنوان این که جزء دین است، مردم را به آن فرا بخواند.
در صحیح مسلم از ابوهریره روایت شده که پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود:
هر کس به هدایت فرا بخواند، مثل پاداش کسانی را که از او پیروی کنند خواهد داشت، بی آنکه از پاداش آن پیروان چیزی کاسته شود و هر کس دیگران را به گمراهی دعوت کند، مثل گناهانی که بر پیروان اوست، بر او خواهد بود، بی آنکه از گناهان آنان چیزی کاسته شود. (5).
اما نکته سوم یعنی اصل و ریشه دینی نداشتن، این عنصر اساسی در مفهوم بدعت است، یعنی دلیلی بر این که این جزء دین است، در قرآن و حدیث نیست. چرا که اگر پشتوانهای از دین برای آن باشد، چیز تازهای در دین و دخالتی در شرع نخواهد بود. ابن رجب حنبلی و ابنحجر عسقلانی در تعریف خود از بدعت به این نکته اشاره داشتند.
علامه مجلسی گوید: بدعت در شرع، چیزی است که پس از پیامبرصلی الله علیه وآله به وجود آمده باشد و دلیل خاصی نداشته باشد و در ضمن برخی دلیلهای عام هم نگنجد. (6).
1) المقاییس: ج 1، ص 209، واژه «بدع«.
2) جامع العلوم والحکم، ابنرجب حنبلی: ص160، چاپ هند.
3) فتح الباری، ابنحجر عسقلانی: ج 5، ص 156 و ج 17، ص 9.
4) ر.ک: یونس، آیه 59 و حدید، آیه 27.
5) صحیح مسلم: ج 8، ص 62؛ کتاب العلم.
6) بحار الأنوار: ج 74، ص 202.