جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نافرمانی نسبت به فرمان پیامبر برای آوردن قلم و دوات

زمان مطالعه: 2 دقیقه

به نقل صحاح، پیامبر خداصلی الله علیه وآله دستور داد قلم و دواتی بیاورند تا نوشته‏ای بنویسد که پس از او هرگز گمراه نشوند. برخی از حاضران مانع اجرای این دستور شدند. بخاری در چند جا از صحیح خود آن را نقل کرده است. از جمله از ابن عباس نقل می‏کند:

چون بیماری پیامبرصلی الله علیه وآله شدت یافت، فرمود: «کاغذی بیاورید تا چیزی برایتان بنویسم که پس از آن هرگز گمراه نشوید.«

عمر گفت: درد و بیماری بر پیامبرصلی الله علیه وآله چیره گشته، کتاب خدا نزد ماست و برای ما بس است. اختلاف و گفتگو زیاد شد.

حضرت فرمود: «از پیش من برخیزید، سزاوار نیست نزد من نزاع کنید.«

ابن عباس در حالی که بیرون می‏رفت، می‏گفت: همه مصیبت آن بود که نگذاشتند پیامبر خداصلی الله علیه وآله آنچه را می‏خواست بنویسد. (1).

سعید بن جبیر نیز از ابن عباس نقل کرده که گفت: روز پنج‏شنبه، و چیست روز پنج‏شنبه؟ سپس گریست، تا حدّی که اشکش زمین را خیس کرد و گفت: روز پنج‏شنبه بیماری پیامبرصلی الله علیه وآله شدّت یافت. فرمود: «کاغذی بیاورید تا چیزی برایتان بنویسم که پس از آن هرگز گمراه نشوید.» حاضران به نزاع پرداختند، در حالی که سزاوار نیست در محضر پیامبر نزاع کنند و گفتند: رسول خداصلی الله علیه وآله هذیان می‏گوید! فرمود: مرا واگذارید، حالتی که من دارم بهتر از چیزی است که شما مرا به آن می‏خوانید. (2).

در اینجا نکته‏ای است که خواننده باید به آن توجه کند و آن اینکه کار پیامبر را (درخواست کاغذ و قلم) در صورت اول به غلبه بیماری نسبت داده شده و از گوینده سخن یعنی عمر یاد شده است و در نقل دوم که نسبت هذیان‏گویی به پیامبر خداست، اسم گوینده را نیاورده‏اند و به جای کلمه «عمر«، لفظِ «گفتند» آمده است و چون نقل او سبک‏تر و کم‏اهمیت‏تر از دومی است، آنجا نام گوینده را آورده‏اند، در حالی که گوینده سخن در همه نقل‏ها یکی است. در جای دیگر مطلب را به صورت دیگر نقل کرده و گفته است: بیماری پیامبرصلی الله علیه وآله شدت یافت و فرمود: استخوانی بیاورید تا بر آن نوشته‏ای برای شما بنویسم که پس از آن هرگز گمراه نشوید. نزد او نزاع کردند، در حالی که سزاوار نیست نزد پیامبر نزاع کنند. آنگاه گفتند: چه شده که هذیان می‏گوید؟ فرمود: مرا واگذارید، آنچه من در آن هستم، بهتر از چیزی است که مرا به آن فرا می‏خوانید. (3).

نقل چهارمی است که: بعضی گفتند: بیماری بر پیامبر خداصلی الله علیه وآله غلبه کرده است، قرآن نزد شماست، قرآن برای ما بس است (حسبنا کتاب اللَّه(. اهل خانه اختلاف و نزاع کردند. بعضی می‏گفتند: کاغذ و قلم بیاورید که نوشته‏ای برایتان بنویسد تا پس از آن گمراه نشوید، برخی هم حرف‏های دیگری می‏گفتند. چون بیهوده‏گویی‏ها و اختلاف زیاد شد، پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: برخیزید. (4).

شما را به خدا، آیا کسی که با فرمان الزام‏آور پیامبرصلی الله علیه وآله مخالفت کند و سخن حضرت را بر غلبه بیماری یا هذیان حمل کند، می‏تواند صاحب ملکه‏ای باشد که او را از ارتکاب حرام‏ها باز دارد؟ این حرف‏ها کجا و توصیف پیامبر از زبان خدا کجا که در قرآن کریم می‏فرماید:

»ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحی«؛ (5).

»از روی هوس سخن نمی‏گوید، بلکه کلام او وحی الهی است«.

آن صحابی چگونه می‏گوید قرآن برای ما بس است؟ اگر این سخنِ درستی باشد، پس چرا مسلمانان صحاح و سنن و مسانید (کتاب‏های حدیثی) نوشتند؟


1) صحیح بخاری: ج1، ص38، شماره 114.

2) همان: ج2، ص287، شماره 3053.

3) همان: ص321، شماره 3168.

4) صحیح بخاری: ج3، ص132، شماره 4432؛ و نیز: ج4، ص10، شماره 5669 و 7366.

5) النجم: 4-3.