1- بخاری از ابوحازم نقل میکند که گوید: شنیدم سهل بن سعد میگفت: از پیامبرصلی الله علیه وآله شنیدم که میفرمود: من پیشتر از شما بر حوض کوثر وارد میشوم. هرکس بر آن وارد شود از آن مینوشد و هر که از آن بنوشد پس از آن هرگز تشنه نخواهد شد. گروههایی بر من وارد میشوند که آنان را میشناسم، آنان هم مرا میشناسند، سپس میان من و آنان فاصله میافتد.
ابوحازم گوید: من که این سخن را نقل میکردم، نعمان بن ابیعیّاش هم شنید و گفت: آیا از سهل اینگونه شنیدی؟ گفتم: آری، گفت: من هم گواهی میدهم که این را از ابوسعید خدری شنیدم، با این اضافه که: پیامبر گوید: آیا از منند. گفته میشود: نمیدانی پس از تو چه تغییراتی دادند! پس میگویم: دور باد آنان که پس از من تبدیل کردند. (1).
2- بخاری از مغیره نقل میکند: از ابووائل شنیدم، از عبداللَّه، از پیامبرصلی الله علیه وآله که فرمود: من پیش از شما بر حوض وارد میشوم، برخی از مردان شما از آن جلوگیری میشوند، سپس نزد من دچار آشفتگی میگردند. میگویم: خدایا اینان اصحاب منند. گفته شود: نمیدانی پس از تو چه بدعتها پدید آوردند. (2).
3- بخاری از انس از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل میکند که فرمود: گروهی از اصحابم را از ورود به حوض کوثر باز میدارند. تا آنکه من آنان را بشناسم و نزد من آشفته میشوند. من میگویم: آیا اصحاب مرا مانع میشوند؟ گویند: نمیدانی پس از تو چه کردند! (3).
4- بخاری از سهل بن سعد از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل میکند که فرمود: من پیش از شما بر حوض وارد میشوم. هر که بر من بگذرد مینوشد و هر که نوشید، هرگز تشنه نمیشود. گروهی را هم جلوگیری میکنند که آنان را میشناسم، آنان هم مرا میشناسند و میان من و آنان فاصله میافکنند. (4).
5- بخاری از ابوهریره نقل میکند که رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: گروهی از اصحابم روز قیامتبر منوارد میشوند وآنان را از حوض کوثر محروم میکنند و من میگویم: خدایا، اصحابم! میگوید: تو نمیدانی پس از تو چه کردند، آنان به جاهلیت و به عقب برگشتند. (5).
6- بخاری از ابو مسیب از اصحاب پیامبرصلی الله علیه وآله نقل میکند که رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: مردانی از اصحابم کنار حوض کوثر بر من وارد میشوند، اما آنان را جلوگیری میکنند. میگویم: خدایا اصحابم! میگوید: نمیدانی پس از تو چه کردند، آنان به عقب و قهقرا برگشتند. (6).
7- بخاری از ابن عباس در ضمن حدیثی نقل میکند:… سپس گروهی از اصحابم را به چپ و راست میبرند، میگویم: اصحاب من، گفته میشود: آنان از لحظهای که از ایشان جدا شدی به عقب برگشتند و من سخنی را میگویم که بنده صالح، حضرت عیسی گفت:
»وَکُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً ما دُمْتُ فِیهِمْ… الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ«؛ (7).
»خدایا! تا زمانی که من در میان آنان بودم، مراقب و گواهشان بودم، ولی هنگامی که مرا از میانشان برگرفتی، تو خودت مراقب آنان بودی و تو بر هر چیز گواهی، اگر عذابشان کنی، آنان بنده تو هستند و اگر آنان را ببخشایی، همانا تو قدرتمند و حکیمی.«
8- بخاری از علاء بن مسیب نقل میکند: براء بن عازب را دیدم، گفتم: خوش به حالت که با پیامبر خداصلی الله علیه وآله مصاحبت داشتی وزیر درخت با او بیعت کردی. گفت: ای برادرزاده! نمیدانی پس از او چهها کردیم! (8).
9- ابن ابیشیبه از ابیبکره نقل میکند که پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود: مردانی از اصحابم که مرا دیدهاند، در کنار حوض بر من وارد میشوند، تا اینکه وقتی نزد من میآیند، جلو آنان را میگیرند و آشفته حال میشوند. من میگویم: خدایا اصحابم! گفته میشود: نمیدانی پس از تو چه کردند! (9).
10- مسلم از اسماء دختر ابیبکر نقل میکند که پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود: من کنار حوض، به کسانی از شما که بر من وارد میشوند مینگرم، جلوی ورود کسانی را میگیرند. میگویم: پروردگارا، اینان از من و از امت منند. گفته میشود: آیا نمیدانی پس از تو چه کردند؟ به خدا پس از تو چیزی نگذشت که به عقب و جاهلیت برگشتند.
گوید: ابن ابیملیکه میگفت: پروردگارا پناه بر تو که به عقب برگردیم و از دین خود منحرف شویم. (10).
سند این روایات، به کسانی همچون: سهل بن سعد، ابووائل، انس بن مالک، ابوهریره، ابن مسیب، براء بن عازب، ابیبکره و اسماء دختر ابوبکر میرسد و ما تنها به آنچه بخاری نقل کرده بسنده کردیم. اینها را مسلم و دیگران هم آوردهاند. چه میپنداری درباره حدیثی که بخاری روایت میکند و در بخشِ «فِتَن» و «باب الحوض» برخی از آنها را نقل میکند.
ناچار باید در دو مورد سخن گفت:
اول: کسانی که پیامبرصلی الله علیه وآله از ارتداد آنان پس از رحلت خود خبر داده، کیستند؟
دوم: مقصود از ارتدادشان چیست؟
اما نخست: قرائن قطعی دلالت میکند که مقصود، بعضی از اصحابند که با او زیستهاند و آن حضرت آنان را میشناخته، آنان هم او را میشناختهاند و مدتی با او بودهاند و آنان جز گروهی از اصحاب او نبودهاند. دلیل این سخن، کلماتی است که در متون این روایات آمده است، از قبیل:
1- اقوامی بر من وارد خواهند شد که میشناسمشان، آنان هم مرا میشناسند (شماره 1(.
2- من پیش از شما بر حوض وارد میشوم و مردانی از شما بالا برده میشوند (شماره 2(.
3- تا آن که آنان را بشناسم و نزد من آشفته میشوند (شماره 3(.
4- میگویم: پروردگارا، اصحابم (شماره 6،5،3)
5- تشبیه آنان به اصحاب حضرت عیسی و استشهاد به آیه «وَکُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً» (11) که صراحت دارد که مقصود، کسانی است که معاصر پیامبر بودند (شماره 7(.
6- گواهی براء بن عازب که صحابه پس از رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله، کارهایی کردند (شماره 8(.
7- توصیف پیامبرصلی الله علیه وآله از آنان با تعبیر «از کسانی که با من مصاحبت داشته و مرا دیده» (شماره 9(.
8- پناه جویی ابن ابیملیکه به خدا از اینکه به جاهلیت برگردد، که دلالت میکند که مقصود از آنان، صحابهاند (شماره 10)
وقتی از نشانههای آنان این باشد که پیامبرصلی الله علیه وآله را میشناختند و پیامبرصلی الله علیه وآله هم آنان را میشناخت و ایشان از مردان زمان پیامبرصلی الله علیه وآله بودند نه از نسلهای آینده، پس آنان اصحاب آن حضرت بودهاند که در عصر رسالت با او زیستهاند و شایسته این بودهاند که رسول خداصلی الله علیه وآله هنگام استغاثه به درگاه خدا فرمود: پروردگارا، اصحابم!
گمان نمیکنم اگر کسی این روایات را به نحو مستقل بررسی کند، در ذهنش خطور کند که مقصود از آنان که به گذشته خود برگشتند، امتی باشند که پس از او آمدند و در نسلهایی دورتر از عصر پیامبرصلی الله علیه وآله زیستند که از آن حضرت اثری نبود، چون اگر مقصود آنان بودند، کی با پیامبر زیستند و او را شناختند و او هم آنان را شناخت؟ و کی با او بودند و مصاحبت داشتند و «مردانی از شما» بر آنان تطبیق میکرد؟
این ستم بر حقیقت است که گفته شود همه امت اصحاب پیامبرند، همچنان که نمیتوان گفت همه مقلدان شافعی اصحاب اویند. این تفسیر و تعبیر درست نیست، اصحاب شافعی کسانیاند که به دست او تربیت یافتند و پیرامون او بودند و از دانش او بهره بردند. اما آنان که پس از وی آمدند و هرگز او را ندیدند، آنان پیروان اویند نه اصحابش. اگر هم به آنان اصحاب گفته شود، کاربردی مجازی است نه حقیقی.
درباره پیامبرصلی الله علیه وآله نیز چنین است. صحابه آنانند که مدتی با پیامبرصلی الله علیه وآله بوده یا او را دیده و مسلمان شده بودند، یا تعریفات دیگری که در مورد صحابه آمده است. (12) این مورد هم مثل موارد دیگری است که در آن کلمه صحابه نقل شده است، مثل آنچه از پیامبرصلی الله علیه وآله روایت شده که فرمود: «اصحاب مرا دشنام ندهید» یا «اصحاب من همچون ستارگانند» و… که مراد از همه اینها همان معنای مصطلح است. شماری از دانشمندان رجال، کتابهایی درباره صحابه تألیف کردهاند. همچون «استیعاب» ابن عبدالبرّ، «الإصابة فی تمییز الصحابه» ابن حجر و.. موارد دیگر که کلمه صحابه را به کار بردهاند و مقصودشان کسانی بوده که با پیامبرصلی الله علیه وآله بوده و زیستهاند.
از تعابیر روایات نقل شده مثل (نمیدانی پس از تو چه کردند و…) بر میآید که آنان با پیامبرصلی الله علیه وآله بودهاند، اما پس از پیامبر و با فاصله اندکی این جرایم را مرتکب شدهاند، در حالی که از آنان که خورشید رسالت را دیده و از فروغ آن بهرهمند شده بودند، انتظار بود که از دین و شریعت او پیروی کنند و سرمویی از راه او برنگردند، اما متأسفانه به عقب و جاهلیت برگشتند.
اینها همه درباره نکته اول بود، یعنی اینکه آن مرتدان و تغییر یافتگان چه کسانی بودند.
اما نکته دوم: آیا مقصود از ارتداد، خروج از دین است، یا اعم از خروج از دین یا رفتار برخلاف سفارش پیامبرصلی الله علیه وآله در موارد متعدد است؟ شاید مقصود، دومی باشد، چرا که آن حضرت مردم را به ثقلین (قرآن و عترت) و اهل بیت خود سفارش کرده بود، اما آنان با وصیت پیامبرصلی الله علیه وآله مخالفت کردند، همچنان که در بسیاری از احکام نیز مخالفت کردهاند که در جای خود ذکر شده است. آنان اجتهاد خود را بر نصّ و مصلحتِ پنداری را بر فرمان آن حضرت مقدم داشتند و بدین گونه بدعتهایی در دین او پدید آوردند که هیچ ریشهای در قرآن و سنت نداشت.
1) صحیح بخاری: ج4، ص355، شماره 7050 و 7051.
2) همان: ص227، شماره 6576.
3) همان: ص228، شماره 6582.
4) همان، شماره 6583.
5) همان: شماره 6585.
6) همان: شماره 6586.
7) مائده: 118 – 117؛ صحیح بخاری: ج2، ص402 بخش احادیث الانبیاء، شماره 3447.
8) صحیح بخاری: ج3، ص64؛ کتاب المغازی، شماره 4170.
9) مصنف ابن ابیشیبه: کتاب الفضائل، شماره 35؛ مسند احمد: ج5، ص48.
10) شرح صحیح مسلم، نووی: ج15، ص61، شماره 2293.
11) مائده: 117.
12) اسد الغابه: ج1، ص12 – 11.