جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

دو قرائت و مسح بر پا

زمان مطالعه: 2 دقیقه

اختلاف قرّاء در اینکه «ارجلکم» را به فتح یا کسره بخوانند، تأثیری در دلالت آیه بر وجوب مسح ندارد و هر دو قرائت بدون اشکال بر مسح منطبق می‏شود.

توضیح: نافع، ابن عامر و عاصم به روایت حفص، ارجلَکم (با نصب) خوانده‏اند و همین قرائت مشهور در قرآن‏های رایج در هر دوره و نسل بوده است. ابن‏کثیر، حمزه، ابوعمرو و عاصم به روایت ابوبکر به کسره خوانده‏اند، ما می‏گوییم: بی‏شک هر دو قرائت بر مسح تطبیق می‏کند. قرائت به کسره قوی‏ترین گواه بر این است که عطف به «رؤسکم» است، چون جز این راه دیگری ندارد. پس باید پاها را مسح کشید. اما قرائت به فتحه بنابراین است که به محلّ «برؤسکم» عطف شود، چون محلاً منصوب است تا مفعول باشد، پس تنها پاها را باید مسح کرد و عطف به محل، در ادبیات عرب رواج دارد و در قرآن هم آمده است (مثل آیه 3 سوره توبه که رسول، عطف به محل «اللَّه» شده که مرفوع است) (1) پس اختلاف قرائت‏ها تأثیری در تعیّن مسح ندارد. بعداً باز به این دو قرائت در مورد شستن خواهیم پرداخت.

گروهی از علمای اهل سنت نیز تصریح کرده‏اند که آیه دلالت بر مسح می‏کند و «ارجلکم» را عطف به «رؤسکم» دانسته‏اند و گفته‏اند عاملش «وامسحوا» است. اکنون به چند نمونه اشاره می‏کنیم:

1- ابن‏حزم گوید: در مورد دوپا، قرآن بر مسح نازل شده است، چه لام در «ارجلکم» را مکسور بخوانیم یا مفتوح، به هر حال عطف به «رؤوس» است، یا عطف به لفظ آن یا به محلش و جز آن روا نیست. (2).

رازی گوید: قرائت به کسره اقتضا دارد که «ارجل» عطف به «رؤوس» باشد و پا را هم مثل سر باید مسح کشید. امّا قرائت به فتحه نیز گفته‏اند که موجب مسح است، چون «وامسحوا برؤوسکم» در محلّ نصب است، ولی به وسیله «با» مجرور شده است، پس اگر بتوان «ارجل» را بر «رؤوس» عطف کرد، می‏توان «ارجل» را مفتوح خواند تا عطف به محلّ «رؤوس» باشد و با کسره عطف به ظاهرش، این مشهور نظر نحویان است. (3).

2- شیخ سندی حنفی پس از آنکه ظاهر قرآن را دالّ بر مسح می‏داند، می‏گوید: از این جهت مسح ظاهر قرآن است که قرائت به کسره در آن ظهور دارد و قرائت به فتح در صورتی است که عطف به محلّ بدانیم. (4).

شاید همین مقدار از نقل‏ها کافی باشد تا تبیین کند که هر دو قرائت، تنها مسح را تأیید می‏کنند و بدون اشکال بر آن منطبق‏اند.


1) أَنَّ اللَّهَ بَرِی‏ءٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ وَ رَسُولُهُ«.

2) المحلّی: ج2، ص56.

3) التفسیر الکبیر: ج11، ص161.

4) شرح سنن ابن ماجه: ج1، ص8.