جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

کسره به خاطر مجاورت

زمان مطالعه: 2 دقیقه

چون قائلین به شستن پا، قرائت کسره را به خاطر مجاورت با مجرور می‏دانند (جرّ بالجوار) سخن بزرگان ادب را در این موضوع می‏آوریم تا میزان درستیِ جرّ به جوار یا کسره به خاطر مجاورت روشن گردد و اینکه بر فرض درستی آن، چه شرایطی دارد؟

1- زجّاج گوید: بعضی «وارجلِکم» را به خاطر مجاورت، باکسره می‏خوانند، چون در کنار رؤوس قرار گرفته است. این درست نیست، چون به اتفاق ادبای عرب، اِعراب به مجاورت شاذّ و اندک است و بدون ضرورت نمی‏توان قرآن را بر آن حمل کرد. (1).

2- علاء الدین بغدادی در تفسیر خود به نام «خازن» گفته است: کسانی که «ارجل» را به سبب مجاورت مکسور می‏خوانند و به مثل معروفِ «جُحر ضبٍّ خرِبٍ» استدلال می‏کنند به دو جهت مناسب نیست: یکی اینکه کسره به خاطر مجاورت، برای ضرورتِ شعری یا جایی است که از اشتباه ایمن باشیم، مثل همان مَثل معروف که روشن است «خربٍ» صفت ضبّ نیست بلکه صفت جُحر است. دیگر آنکه کسره به خاطر مجاورت وقتی است که بدون واو عطف باشد، اما با حرف عطف، در کلام عرب نیست. (2).

3- سیرافی و ابن‏جنّی هم کسره برای مجاورت را انکار کرده‏اند و در مورد آن مَثَل هم تأویلی دارند که خرب را صفت ضبّ می‏دانند. (3).

4- ابن هشام نیز کسره به جوار را نمی‏پذیرد چون حرف عطف را مانع مجاورت می‏شمرد. (4).

از کلماتی که به ایجاز نقل کردیم، چند نکته به دست می‏آید:

اول: کسره به مجاورت در کلام فصیح نیامده است.

دوم: کسره به جوار اگر هم ثابت باشد، یا برای ضرورت شعری است، یا جایی است که طبع انسان هماهنگی دو لفظ مجاور را بپسندد و در این مورد هر دو جهت منتفی است، نه ضرورت شعری در کار است و نه پسندیده طبع است که «ارجلکم» را از اعراب واقعی‏اش جدا کنیم و اعراب مجاورش را به آن بدهیم.

سوم: کسره به جوار، وقتی است که اشتباه پیش نیاید، مانند آن مَثل. اما در اینجا اگر به کسره خوانده شود اشتباه پیش می‏آید و اگر در واقع، حکم پاها شستن باشد، با کسره خواندن «ارجل» سبب می‏شود که حکم آن مسح باشد و عطف به «رؤوس» شود، بی‏آنکه مخاطب متوجه شود کسره به خاطر مجاورت است. پس دلیلی ندارد که چنین کسره‏ای به کلمه بدهیم که ظاهرش در تضادّ با مراد گوینده است.

چهارم: کسره به جوار تنها در مورد صفت و بدل و امثال آن است نه در معطوف که در این آیه است.

نتیجه این بحث مفصل آن است که قول به مسح، بدون کمترین تأویل و مشکلی بر هر دو قرائت منطبق است، بر خلاف قول به شستن که نه با قرائت فتحه هماهنگ است، نه با قرائت کسره.


1) معانی القرآن و اعرابه: ج2، ص153.

2) تفسیر الخازن: ج2، ص16.

3) تفصیل آن در مغنی اللبیب، باب 8، قاعده 2، ص 359.

4) همان.