از دلالت آیه روشن شد که واجب در مورد پاها مسح است و چون این آیه در اواخر عمر شریف پیامبرصلی الله علیه وآله نازل شده و پس از آن هم نسخ نشده است، خودش کافی است که مقصود را برساند. جز اینکه برای تأکید مطلب آنچه را از پیامبرصلی الله علیه وآله و اصحاب وی در مورد مسح بر پا نقل شده میآوریم و بدون ذکر سندها به جهت اختصار تنها متن احادیث را ذکر میکنیم.
روایات پیغمبرصلی الله علیه وآله درباره مسح پا
1- بسر بن سعید گوید: عثمان آمد و آب برای وضو طلبید، مضمضه و استنشاق کرد، سپس سه بار صورتش را و سه بار دستانش را شست، سر و پاهایش را سه بار مسح کشید سپس گفت: دیدم که پیامبر خداصلی الله علیه وآله اینگونه وضو میگرفت، ای جماعت، آیا همین طور است؟ گروهی از اصحاب پیامبر که نزد او بودند، گفتند: آری. (1).
2- حمران گوید: عثمان آب طلبید، وضو گرفت، سپس خندید، سپس گفت: نمیپرسید چرا میخندم؟ گفتند: برای چه میخندی؟ گفت: دیدم که پیامبر خداصلی الله علیه وآله همینگونه وضو گرفت، مضمضه و استنشاق کرد و صورت و دستهایش را سه بار شست و سرش و روی پایش را مسح کشید. (2).
3- در مسند عبداللَّه بن زید مازنی است: پیامبرصلی الله علیه وآله وضو گرفت، صورت خود را سه بار و دستانش را دو بار شست و سر و پاهایش را دو بار مسح کشید. (3).
4- ابومطر گوید: در مسجد همراه علیعلیه السلام نشسته بودیم که مردی نزد او آمد و گفت: وضوی پیامبر خداصلی الله علیه وآله را به من نشان بده. امام، قنبر را طلبید و فرمود: ظرف آبی بیاور. حضرت سه بار دستها و صورتش را شست، انگشت در دهان برد و سه بار استنشاق کرد، سه بار دستان خود را شست، یک بار سرش را و پاهایش را تا برآمدگی روی پا مسح کشید، در حالی که آب از محاسنش به سینهاش میچکید، پس از وضو نفسی بالا کشید و فرمود: کجاست آنکه از وضوی پیامبرصلی الله علیه وآله میپرسید؟ وضوی رسول خداصلی الله علیه وآله این چنین بود. (4).
5- عباد بن تمیم از پدرش نقل میکند: رسول خداصلی الله علیه وآله را دیدم که وضو گرفت و آب را بر محاسن و پاهایش کشید. (5).
6- علی بن ابیطالبعلیه السلام فرمود: من چنین میدیدم که زیر پاها برای مسح کشیدن سزاوارتر از روی پاهاست. تا اینکه دیدم رسول خداصلی الله علیه وآله روی پاها را مسح میکشید. (6).
7- رفاعة بن رافع گوید: شنید که رسول خداصلی الله علیه وآله میفرمود: نماز هیچ کدامتان جایز نیست تا آنکه وضوی کامل آنگونه که خدا فرموده بگیرد، صورتش و دستانش را تا آرنجها بشوید و سر و پاهایش را تا روی پا مسح بکشد. (7).
8- عبداللَّه بن عمرو گوید: در یکی از سفرها که با پیامبرصلی الله علیه وآله بودیم، آن حضرت از ما عقب افتاده بود، به ما رسید، وقت نماز نزدیک بود و ما وضو میگرفتیم و به پاهایمان مسح میکشیدیم. حضرت دو سه بار با صدای بلند فرمود: وای بر آیندگان از آتش. (8).
9- عباد بن تمیم مازنی از پدرش نقل میکند: رسول خداصلی الله علیه وآله را دیدم که وضو میگرفت و بر پاهایش آب را میکشید. (9).
10 – اوس بن ابیاوس ثقفی گوید: پیامبرصلی الله علیه وآله را دیده که سراغ قمقمه آب قومی در طائف رفت و وضو گرفت و بر پاهایش مسح کشید. (10).
11- رفاعة بن رافع گوید: نزد پیامبر خداصلی الله علیه وآله نشسته بودم، مردی وارد مسجد شد و نماز خواند. پس از نماز، خدمت پیامبرصلی الله علیه وآله آمد و بر او و دیگران سلام داد. پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: برگرد و نماز بخوان، چون نماز نخواندهای. مرد شروع کرد به نماز و ما به او مینگریستیم و نمیدانستیم نمازش چه اشکالی دارد. خدمت پیامبرصلی الله علیه وآله آمد و بر او و حاضران سلام داد. پیامبرصلی الله علیه وآله سلامش را پاسخ داد و فرمود: برگرد نماز بخوان، نماز نخواندهای، همام گوید: پیامبرصلی الله علیه وآله او را دو یا سه بار دستور داد نمازش را بخواند. مرد به آن حضرت گفت: نمیدانم کجای نمازم عیب دارد؟
رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: نماز هیچ یک از شما کامل نیست تا آنکه وضوی کامل آنگونه که خدا فرموده است بگیرد، صورت و دستانش را تا آرنجها بشوید و سر و پاهایش را تا برآمدگی روی پا مسح کند، سپس خدا را تکبیر و ثنا گوید، سوره حمد و آنچه مأذون و میسّر است بخواند، سپس تکبیر گوید، رکوع کند و دستها را بر زانو بگذارد تا مفصلها آرام بگیرد، سپس بگوید: «سمع اللَّه لمن حمده«، پس بایستد تا قامتش راست شود، باز تکبیر گفته به سجود رود و چهره بر خاک نهد تا اندامش آرام گیرد. باز تکبیر بگوید و بنشیند و پشتش صاف شود… و نماز را همینطور تا چهار رکعت توصیف کرد تا پایان، آنگاه فرمود: نماز هیچ کدامتان کامل نیست تا اینکه چنین کند. (11).
12- ابن عباس گوید: نزد عمر، سعد و عبداللَّه بن عمر سخن از مسح بر پاها شد. عمر بن خطاب گفت: سعد از تو فقیهتر است. سپس گفت: ای سعد، ما انکار نمیکنیم که پیامبر خداصلی الله علیه وآله مسح بر پاها کرد، ولی آیا پس از نزول سوره مائده هم مسح کرد؟ سوره مائده که آخرین سوره بود قبل از برائت، همه چیز را تبیین کرده است. (12).
13- از عروة بن زبیر روایت است که چون در آغاز بعثت، جبرئیل بر پیامبرصلی الله علیه وآله نازل شد، با اعجاز چشمه آبی جوشاند و وضو گرفت در حالی که محمدصلی الله علیه وآله به او نگاه میکرد. صورت و دستهایش را تا آرنج شست و بر سر و پاهایش مسح کشید. حضرت محمدصلی الله علیه وآله هم همانگونه انجام داد که دید جبرئیل انجام میدهد. (13).
عبدالرحمان بن جبیر نقل میکند از پدرش، که ابوجبیر همراه با دخترش که پیامبرخداصلی الله علیه وآله با او ازدواج کرده بود خدمت پیامبر آمد. رسول خداصلی الله علیه وآله آبی طلبید، دستانش را شست و تمیز کرد، سپس دهانش را مضمضه کرد و آب استنشاق نمود، سپس صورت و دستانش را تا آرنج سه بار شست و سر و پاهایش را مسح کشید. (14).
تا اینجا روایاتی از پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله بود که به آنها برخوردیم که همه دلالت دارد بر اینکه سخن و عمل آن حضرت بر مسح بوده است، نه شستن.
صحابه و تابعین و مسح پاها
15- صفیان گوید: علیعلیه السلام را دیدم که وضو گرفت و روی پاها را مسح کشید. (15).
16- حمران گوید: عثمان را دیدم که آب طلبید، سه بار دستهایش را شست، مضمضه و استنشاق کرد، سه بار صورتش را و سه بار دو ذراع خود را شست و سر و پشت پایش را مسح کشید. (16).
17- عاصم احول از انس نقل میکند: قرآن به مسح نازل شده و سنت به شستن، و سند این حدیث صحیح است. (17).
18- عکرمه از ابن عباس نقل میکند: وضو، دو شستن است و دو مسح. (18).
19- عبداللَّه عتکی از عکرمه نقل میکند: پا شستن ندارد، آنچه درباره پاها نازل شده است مسح است. (18).
20- جابر از حضرت باقرعلیه السلام نقل میکند: بر سر و پاهایت مسح بکش. (18).
21- ابن علیة بن داود از عامر شعبی نقل میکند که گفت: مسح بر پاهاست، آیا نمیبینی در تیمم، اعضای شستن مسح دارد و اعضای مسح کردنی حکمی ندارد. (18).
22- عامر شعبی گوید: آنچه در وضو شسته میشود، در تیمم باید مسح کشیده شود و آنچه در وضو مسح میشود یعنی سر و پاها، در تیمم حکمی ندارد. (18).
23- عامر شعبی گوید: آنچه با آب باید شسته شود، در تیمم امر شده که بر خاک مسح شود و آنچه مأمور به مسح به آب بوده، تکلیفی ندارد. (18).
24- یونس گوید: کسی که همراه عکرمه بود تا واسط برایم نقل کرد که ندیدم او را که پاهایش را بشوید، بلکه بر آنها مسح میکشید تا از آنجا بیرون آمد. (18).
25- قتاده در تفسیر آیه «فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ…» گفته است: خدا دو شستن و دو مسح را واجب ساخته است. (18).
26- موسی بن انس به ابیحمزه گفته است: با حجاج بودیم که در اهواز برای ما خطبه خواند و سخن از وضو گفت و افزود: صورت و دستهایتان را بشویید و سرها و پاهایتان را مسح کنید. چیزی از آدمیزاده کثیفتر از پاهایش نیست. پس زیر و روی پاها و پشت آنها را بشویید. انس گوید: خدا راست فرموده و حجّاج دروغ گفته است. خدا میفرماید: سرها و پاهایتان را مسح بکشید. هرگاه انس پاهایش را مسح میکشید، آنها را خیس میکرد. ابن کثیر هم سند این حدیث را صحیح دانسته است. (19).
27- شعبی گوید: جبرئیل مسح را آورده است، آیا نمیبینی که در تیمم، آنچه شستنی است مسح میشود و آنچه مسح کشیدنی است رهاست؟ (20).
28- اسماعیل گوید: به عامر شعبی گفتم: بعضی میگویند جبرئیل، شستن پاها را نازل کرده است، گفت: جبرئیل، مسح را آورده است. (21).
29- نزال بن سبره گوید: علیعلیه السلام آبی طلبید، وضو گرفت، سپس روی کفشها و قدمهایش مسح کشید، سپس وارد مسجد شد، کفشهایش را درآورد سپس نماز خواند. (22).
30 – ابو ظبیان گوید: علیعلیه السلام را دیدم که شلواری زرد و جامهای راه راه پوشیده بود و در دستش نیزهای بود. کنار دیوار زندان آمد، سپس فاصله گرفت، وضو ساخت و بر کفش و قدمهایش مسح کشید، سپس وارد مسجد شد، کفشهایش را در آورد و نماز خواند. (23).
اینها اندکی از بسیار بود، هر که منابع حدیثی را کاوش کند به نمونههایی بیش از آنچه ما در این نگاه گذرا برخوردیم، بر میخورد.
1) مسند احمد: ج1، ص109، حدیث 489.
2) کنز العمّال: ج9، ص436، حدیث 26863.
3) همان: ص451، حدیث 26922.
4) همان، ص448، حدیث 26908.
5) همان: ص429، حدیث 26822.
6) مسند احمد: ج1، ص153، شماره 739 و ص 183، شماره 91.
7) سنن ابن ماجه: ج1، ص156، شماره 460؛ سنن نسائی: ج2، ص226.
8) صحیح بخاری: ج1، ص23، حدیث 1.
9) سنن ابن ماجه: ج1، حدیث 460.
10) تفسیر طبری: ج6، ص86، المعجم الکبیر: ج1، ص221 شماره 603.
11) المستدرک حاکم: ج1، ص241.
12) الدرّ المنثور: ج3، ص29.
13) الخصائص الکبری: ج1، ص94.
14) اسد الغابه: ج5، ص156.
15) مسند احمد: ج1، ص200، حدیث 1018.
16) کنز العمال: ج5، ص106.
17) تفسیر طبری: ج6، ص82.
18) همان.
19) جامع البیان: ج6، ص82؛ محاسن التأویل: ج6، ص111؛ تفسیر القرآن العظیم: ج2، ص27.
20) تفسیر القرآن العظیم: ج2، ص27.
21) همان: ص25.
22) کنز العمال: ج9، ص435، شماره 26856.
23) همان: ج5،ص126.