شیعه امامیه طبق روایات فراوان ائمه اهل بیتعلیهم السلام، اتفاق دارند که اذان و اقامه از متن دین و شعائر آن است و خدای متعال آن را بر دل پیامبر اعظمصلی الله علیه وآله نازل فرموده است. خدایی که نماز را واجب ساخته، اذان را هم واجب کرده و هر دو از سوی یک مبدأ است و در تشریع اذان هیچ انسانی نه در بیداری و نه در خواب مشارکت نداشته است. در همه فصول آن از «اللَّه اکبر» تا «لا اله الا اللَّه«، نشانه خدا و شیرینی و اخلاص و والایی معنی و فخامت محتوا دیده میشود و انسان را به سوی مفاهیم برتر از آنچه در اندیشه بشری است سوق میدهد. اگر دست تشریع بشری بخواهد بخشی به آن بیفزاید یا جملهای را با جمله دیگر ترکیب کند، همچون ریگ در میان درّ و گوهر شناخته میشود.
بخش نخست اذان، گواهی بر بزرگتر بودن و والاتر و عظیمتر بودن خدا از هر چیز است و اینکه همه موجودات جز خدا هر چه هم بزرگ باشند، در برابر او کوچک و نسبت به اراده او تسلیماند.
بخش دوم شهادت بر این است که خدای سبحان تنها معبود در صفحه هستی است و جز او سراب و هیچ است.
بخش سوم شهادت به رسالت محمدصلی الله علیه وآله است که خدا او را برای رساندن پیام الهی و انجام دعوتش فرستاده است.
در نهایت این بخش، اعلان شهادت تبدیل میشود به دعوت به نمازی که خدا واجب ساخته و با نماز، انسان به جهان غیب متصل میشود و در نماز، خشوع او با عظمت آفریدگار درهم میآمیزد. سپس دعوت به فلاح و رستگاری و بهترین عمل است که نماز بر آن صادق است. در پایان دعوت به رستگاری و بهترین کار، دوباره به آن حقیقت ابدی بر میگردد که در بخشهای آغازین تصریح شده بود، اللَّه اکبر، اللَّه اکبر، لا اله الا اللَّه، لا اله الا اللَّه.
این حقیقت و سیمای اذان است و همه یکدست و پرداخته دستِ تشریع آسمانی در قالب جملاتی است که از حقایق ابدی حکایت دارد که انسان را از در افتادن در اشتغالات و لذتهای دنیوی باز میدارد. وقتی حقیقت اذان این است، پس در حقیقت طرح اصول اعتقادات است و باید سرچشمه آن وحی الهی باشد. از اینرو أئمه اهلبیتعلیهم السلام اتفاق دارند که مشرّع اذان خدای سبحان است، جبرئیل آن را فرود آورده و به رسول خداصلی الله علیه وآله آموخته، آن حضرت نیز به بلال یاد داده است و در تشریع آن کسی شرکت نداشته است، این نزد امامان از امور مسلّم است. برخی از روایات را در این مورد میآوریم:
1- کلینی با سند صحیح از امام باقرعلیه السلام روایت میکند که فرمود: چون رسول خداصلی الله علیه وآله را در شب معراج به آسمان بردند و به بیت المعمور رسید و وقت نماز شد، جبرئیل اذان و اقامه گفت: پیامبر خداصلی الله علیه وآله جلو ایستاد و فرشتگان و پیامبران پشت حضرت محمدصلی الله علیه وآله صف بستند.
2- و نیز با سند صحیح از امام صادقعلیه السلام روایت کرده که فرمود: چون جبرئیل، اذان را بر رسول خداصلی الله علیه وآله فرود آورد، سر آن حضرت در دامان علیعلیه السلام بود. جبرئیل اذان و اقامه گفت، چون پیامبر خداصلی الله علیه وآله بیدار شد، علیعلیه السلام گفت: آیا شنیدی؟ حضرت فرمود: آری. (1) گفت: حفظ کردی؟ فرمود: آری و فرمود که بلال را صدا کنید، علیعلیه السلام بلال را خواست و پیامبرصلی الله علیه وآله به او آموخت.
3- و نیز از عمر بن اذینه از امام صادقعلیه السلام نقل میکند که حضرت فرمود: آیا از اینان روایت میکنی؟ گفتم: فدایت شوم در چه موردی؟ فرمود: در مورد اذانشان. گفتم: اینان میگویند اذان را اُبیّ بن کعب در خواب دیده است. فرمود: دروغ میگویند. دین خدا عزیزتر از آن است که در خواب دیده شود. گوید: سدیر صیرفی به آن حضرت عرض کرد: فدایت شوم، پس در این مورد سخنی بفرمایید. حضرت صادقعلیه السلام فرمود: «خدای متعال چون پیامبرش را به آسمانهای هفتگانه عروج داد…» تا آخر حدیث. (2).
4- شهید در ذکری از فقیه شیعه در اوایل قرن چهارم یعنی ابن ابیعقیل نقل کرده که او از امام صادقعلیه السلام روایت کرده که آن حضرت لعنت کرد کسانی را که میپنداشتند پیامبر خداصلی الله علیه وآله اذان را از عبداللَّه بن زید گرفته است و فرمود: بر پیامبر شماصلی الله علیه وآله وحی نازل میشود، آنگاه میپندارید که او اذان را از عبداللَّه بن زید فرا گرفته است؟ (3).
در نقل این نکته از ائمه اهل بیتعلیهم السلام، شیعه تنها نیست. حاکم و دیگران هم همان نقل را از ایشان دارند. اینک چند نمونه هم از طریق اهل سنت:
5- حاکم از سفیان اللیل نقل کرده است که چون قضایای حسن بن علیعلیهما السلام پیش آمد، در مدینه خدمت او رسیدیم. سخن از اذان به میان آمد. بعضی از ما گفتند: آغاز اذان در پی خوابی بود که عبداللَّه بن زید دید. حسن بن علیعلیهما السلام فرمود: جایگاه اذان والاتر از این است. جبرئیل در آسمان جملات اذان را دوبار دوبار گفت و آن را به پیامبر خداصلی الله علیه وآله یاد داد و اقامه را یکبار یکبار گفت و آن را به پیامبر خداصلی الله علیه وآله آموخت. (4).
6- هارون بن سعید از شهید زید بن علی بن حسینعلیهم السلام از پدرانش از علیعلیه السلام روایت کرده که به رسول خداصلی الله علیه وآله در شب معراج اذان آموخته شد و نماز بر او واجب گشت. (5).
7- حلبی از ابیالعلاء نقل کرده که به محمد حنفیه گفتم: ما چنین حدیث میکنیم که آغاز اذان از خوابی بود که یکی از انصار دید. محمد حنفیه به شدت ناراحت شد و گفت: درباره چیزی که اصل در شرایع اسلام و نشانههای دینتان است چنین میپندارید که در اثر خوابی بود که مردی از انصار دید. خوابی که احتمال صدق و کذب دارد و چه بسا از خوابهای آشفته باشد. گوید: گفتم: این سخن میان مردم مشهور است. گفت: به خدا که این باطل است. (6).
8- از مسند رافع بن خدیج نقل شده است: چون پیامبر خداصلی الله علیه وآله را به معراج بردند، اذان به او وحی شد. نازل شد و جبرئیل به آن حضرت آموخت. (طبرانی هم در اوسط از ابنعمر نقل کرده است) (7).
9- از روایت عبد الرزاق از ابن جریح بر میآید که عطا گفته است: اذان با وحی از سوی خداوند بوده است. (8).
10- حلبی گوید: احادیثی وارد شده که اذان در مکه و پیش از هجرت تشریع شد. از جمله حدیثی است که طبرانی از ابن عمر نقل کرده… و حدیث 8 را نقل کرده است. (9).
این تاریخ و تشریع اذان است که شیعه آن را از سرچشمهای زلال، از مردمی گرفته است که محرم سنت نبویاند و هر کدام، صادقی از صادق دیگر نقل کردهاند تا به پیامبرصلی الله علیه وآله برسد. این اعتقاد شیعه است. اما دیگران میپندارند که عبداللَّه بن زید در خواب دیده که کسی به او اذان آموخت و خوابش را بر پیامبرصلی الله علیه وآله عرضه کرد، رسول خداصلی الله علیه وآله هم پذیرفت. در این زمینه روایاتی در سنن نقل کردهاند که از دو جهت شایسته استدلال نیستند:
یکی از نظر عبارت و اِسناد، دیگر از این جهت که با هم در تعارضاند. هر که خواهان اطلاعات بیشتر است به کتاب «الإنصاف» ما رجوع کند. (10).
1) علیعلیه السلام محدَّث بود و کلام فرشته را میشنید. ر.ک: صحیح بخاری و شرح آن به نام ارشاد الساری: ج6، ص99، و موارد دیگر درباره کسانی که پیامبر نبودند ولی کلام فرشته را میشنیدند یا از غیب با آنان سخن گفته میشد.
2) کافی: ج3، ص302 باب آغاز اذان، حدیث 1 و 2؛ باب النوادر، ص 482، حدیث 1. خواهد آمد که نزدیک به چهارده نفر ادعا کردهاند که اذان را در خواب شنیدهاند.
3) وسائل الشیعه: ج4، ص612، باب اول از ابواب اذان و اقامه، حدیث 3.
4) مستدرک حاکم: ج3، ص171 کتاب معرفة الصحابه.
5) کنز العمال: ج6، ص277، شماره 398.
6) سیره حلبی: ج2، ص297.
7) کنز العمال: ج8، ص329، شماره 23138.
8) المصنّف: ج1، ص456، شماره 1775.
9) سیره حلبی: ج2، ص296، باب آغاز اذان.
10) الإنصاف فی مسائل دام فیها الخلاف: ج1، ص150 – 125.