جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

تثویب (الصلاة خیر من النوم) در اذان صبح

زمان مطالعه: 5 دقیقه

تثویب (از ریشه ثابَ یثوبُ) به معنای رجوع به امر برای شتاب به نماز است. مؤذن وقتی می‏گوید: حیّ علی الصّلاة، مردم را به نماز فرا می‏خواند. وقتی می‏گوید: الصّلاة خیرٌ من النوم (نماز بهتر از خواب است) دوباره سخنی گفته که معنایش شتاب به سوی نماز است. در منابع لغت مثل قاموس، تثویب به معنای فراخواندن به نماز و دوباره فراخوانی است، با دو بار گفتن «الصلاة خیرٌ من النوم» در اذان فجر. (1).

ظاهر آن است که کاربرد این کلمه میان علمای حدیث در گفتن آن جمله در اثنای اذان غلبه یافته است و گاهی هم به دعوت از پی دعوت گفته می‏شود که شامل گفتن آن جمله از سوی مؤذن هم می‏شود، یا هر عبارت دیگری که فراخوانی به نماز را بفهماند.

سندی در حاشیه بر سنن نسائی گفته است: تثویب یعنی اعلام پس از اعلام. اینکه مؤذن می‏گوید: الصلاة خیر من النوم، این هم چون خالی از این دعوت مجدد نیست، تثویب گفته شده است. (2).

مقصود در اینجا آن است که روشن شود گفتن «الصلاة خیر من النوم» در اثنای اذان صبح از سوی مؤذّن آیا مشروع است، یا بدعتی است که پس از پیامبرصلی الله علیه وآله به وجود آمده، چون بعضی از مردم آن را در اذان پسندیده‏اند، چه تثویب همین باشد، یا مطلق دعوت به نماز، هرچند پس از اتمام اذان، با این لفظ یا لفظ دیگر. روایات این بحث متعارض است و نمی‏توان همه را به یک معنی برگرداند. اینک انواع این روایات:

1- آنچه دلالت می‏کند که عبداللَّه بن زید آن را در خواب دید و از آغاز، بخشی از اذان بوده است. در نتیجه منبع تشریع آن مثل بخش‏های دیگر اذان خواب می‏شود. گفتیم که تشریع الهی والاتر از آن است که از خواب یک صحابی ریشه بگیرد.

2- آنچه دلالت می‏کند بلال آن را افزوده و پیامبرصلی الله علیه وآله هم پذیرفته که بلال آن را جزء اذان قرار دهد. (3).

3- آنچه دلالت می‏کند عمر بن خطاب به مؤذن دستور داد آن را در ندای صبح قرار دهد، امام مالک روایت کرده که مؤذن نزد عمر بن خطاب رفت تا او را برای نماز صبح خبر کند، دید خوابیده است. گفت: «الصلاة خیرٌ من النوم» (نماز بهتر از خواب است) عمر هم دستور داد آن را در ندای صبح برای نماز قرار دهد. (4).

4- آنچه دلالت می‏کند پیامبر خداصلی الله علیه وآله آن را به ابومحذوره آموخت. بیهقی از عبدالملک بن ابی‏محذوره و او از پدرش از جدش نقل می‏کند: گفتم: یا رسول اللَّه، روش اذان را به من بیاموز… و حدیث را نقل می‏کند تا آنجا که: دو بار حیّ علی الفلاح. و اگر اذان نماز صبح بود بگو دو بار: الصّلاة خیر من النوم. (5).

5 – آنچه بیان می‏کند که بلال در اذان صبح می‏گفت: «حیّ علی خیر العمل«. پیامبرخداصلی الله علیه وآله دستور داد به جای آن بگوید: «الصلاة خیرٌ من النوم«. (6).

با این تعارض آشکار نمی‏توان به این روایات تکیه کرد و چون امر آن دایر است بین سنت و بدعت، باید ترک کرد، چون بر ترک آن عقاب نیست، ولی اگر بدعت باشد عقاب دارد.

سخن بزرگان درباره «الصلاة خیر من النوم«

بعضی از صحابه و تابعین آن را بدعت می‏دانند و معتقدند پیامبر اکرم‏صلی الله علیه وآله به آن دستور نداده بلکه پس از آن حضرت پدید آمده است. برخی از سخنانشان چنین است:

1- ابن جریح به نقل از عمرو بن حفص گوید: سعدِ مؤذن اولین کسی بود که در زمان عمر گفت: الصلاة خیرٌ من النوم. عمر گفت: بدعت است، سپس آن را ترک کرد، بلال هم برای عمر اذان نگفته است.

2- نیز از حسن بن مسلم روایت می‏کند مردی از طاووس پرسید: از کی گفته شد الصلاة خیر من النوم؟ گفت: در زمان پیامبر خداصلی الله علیه وآله گفته نشده بود، ولی بلال پس از وفات پیامبر و در زمان ابوبکر شنید که مردی غیرمؤذن آن را می‏گوید از او فرا گرفت و با آن اذان می‏گفت، پس از مدتی ابوبکر درگذشت و عمر گفت: کاش بلال را از آنچه پدید آورده نهی می‏کردیم و گویا فراموش کرد و مردم با آن اذان گفتند تا به امروز. (7).

3- عبدالرزاق صنعانی از ابن عیینه از لیث از مجاهد نقل می‏کند: با پسر عمر بودم که شنید مردی در مسجد می‏گوید: الصلاة خیر من النوم. گفت: ما را از پیش این بدعتگزار بیرون ببر. (8).

البته‏از سنن‏ابی‏داود بر می‏آیدکه‏مرددرنمازظهروعصر آن‏رابگویدنه‏درنماز صبح. (9).

4- از ابوحنیفه روایت شده، از حماد، از ابراهیم، گوید از او درباره الصلاة خیر من النوم پرسیدم، گفت: از چیزهایی است که پدید آورده‏اند و خوب است و گفته که وقتی مؤذن از اذان فارغ می‏شود آن را دو بار بگوید. امام شیبانی هم آن را از ابوحنیفه روایت کرده و گفته که این نظر ابوحنیفه است و به آن عمل می‏کنیم. (10).

این روایت دلالت می‏کند که گفتن آن در زمان پیامبرصلی الله علیه وآله یا عصر خلفا پس از فراغت از اذان بوده نه جزء آن، و مؤذن از پیش خود آن را می‏گفته تا مردم را از خواب بیدار کند و بعد در خود اذان گنجانده شده است.

5- شوکانی به نقل از «البحر الزخّار» گوید: عمر آن را پدید آورد و پسرش گفت: این بدعت است. علی‏علیه السلام هم وقتی آن را شنید، فرمود: چیزی را که از اذان نیست به آن نیفزایید. سپس گفته است: اگر بود، علی و پسر عمر و طاووس آن را نفی نمی‏کردند، پذیرفتیم و به آن مأمور شدیم و در حالی به آن عمل می‏کردیم نه همیشه، این راه جمع بین روایات است. (11).

6- امیر یمنی صنعانی (متوفای 182 ه) گوید: بنابراین «الصلاة خیر من النوم» از الفاظ اذانی که برای دعوت به نماز و رسیدن وقت آن تشریع شده نیست، بلکه از الفاظی است که برای بیدار کردن خفته تشریع شده است و مثل الفاظ تسبیح اخیری است که در این روزگار مردم عادت کرده‏اند به جای اذان اول بگویند. سپس گوید: چون این را دانستی، آنچه فقها عادت کرده‏اند که جدال کنند آیا آن از الفاظ اذان است یا خیر و آیا بدعت است یا خیر، برایت آسان خواهد شد. (12).

7- ابن قدامه از اسحاق نقل کرده که گفته است: این را مردم پدید آورده‏اند. ابوعیسی گفته: این چیزی است که اهل علم آن را خوش نمی‏دارند و به خاطر همان پسر عمر وقتی آن را شنید از مسجد بیرون رفت. (13).

8- از ائمه اهل بیت‏علیهم السلام فراوان نقل شده که آن را بدعت دانسته‏اند، شیخ طوسی با سند صحیح از معاویة بن وهب نقل می‏کند: از امام صادق‏علیه السلام درباره گفتن «الصلاة خیر من النوم» بین اذان و اقامه پرسیدم، فرمود: ما آن را نمی‏شناسیم! (14).

9- آنچه از بررسی روایات در مورد اذان برای من روشن شد این است که دو خانواده آنچه را از جدّشان عبداللَّه بن زید و ابومحذوره روایت شده، مورد بهره‏برداری قرار داده و آنچه را به جدّشان نسبت داده شده، پخش کرده‏اند، چون فضیلتی برای خاندان بود و اگر این نکته نبود، این دو مسأله (تشریع اذان با خواب و گفتن الصلاة خیر من النوم در اذان صبح) به این گستردگی پخش نمی‏شد، به همین جهت چه بسا انسان درباره آنچه از جدّشان نقل شده شک می‏کند، به خصوص که در سند این روایات، کسانی که منسوب به این دو خاندانند وجود دارند.


1) الحدائق: ج7، ص419؛ النهایة: ج1، ص226، لسان العرب و قاموس، واژه ثوب.

2) سنن: ج2، ص14، بخش تعلیقه.

3) سنن دارمی: ج1، ص270.

4) الموطّأ: ص78، شماره 8.

5) سنن بیهقی: ج1، ص422 – 421.

6) کنز العمال: ج8، ص345، شماره 23188.

7) کنز العمال: ج8، ص375، شماره 23251 و 23252؛ نیز مصنف عبدالرزاق: ج1، ص474، شماره 1829،1828،1827.

8) المصنف: ج1، ص475، شماره 1832؛ کنز العمال: ج8، ص375، شماره 23250.

9) سنن ابی‏داود: ج1، ص148، شماره 538.

10) جامع المسانید: ج1، ص296.

11) نیل الأوطار: ج2، ص38.

12) سبل السلام فی شرح بلوغ المرام: ج1، ص120.

13) المغنی: ج1، ص420.

14) وسائل الشیعه: ج4، ص650، باب 22 از ابواب اذان و اقامه، حدیث 1 و احادیث دیگر این باب.