جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

بدعت بودن تکتف

زمان مطالعه: 5 دقیقه

دست به روی دست گرفتن در نماز، بدعتی است که پس از رحلت رسول خداصلی الله علیه وآله پدید آمده است. در این مسأله به دو حدیث صحیح، یکی از طرق اهل سنت و دیگری از طرق شیعه تکیه می‏کنیم. هر دو حدیث دلیل قاطعی است بر اینکه سیره پیامبر خدا و خاندانش بر این بوده که هنگام نماز دست‏ها را آویخته بدارند و دست روی هم نهادن پس از رحلت آن حضرت بدعت نهاده شده است.

الف: حدیث ابوحمید ساعدی

این حدیث را شماری از محدثان نقل کرده‏اند. ما از سنن بیهقی می‏آوریم:

حافظ ابوعبداللَّه نقل کرده که ابوحمید ساعدی گفت: آیا شما را از کیفیت نماز پیامبر آگاه کنم؟ گفتند: برای چه؟ تو که بیش از ما و پیش از ما از آن حضرت تبعیت و همراهی نداشته‏ای؟! گفت: آری. گفتند: پس بیان کن. گفت:

وقتی رسول خداصلی الله علیه وآله به نماز می‏ایستاد، دست‏ها را تا برابر دوش خود بالا می‏آورد، سپس تکبیر می‏گفت تا همه اعضایش قرار و آرام می‏گرفت، قرائت حمد می‏کرد. تکبیر می‏گفت و دست‏ها را تا برابر دوش‏ها بالا می‏آورد، سپس به رکوع می‏رفت، کف دست‏ها را بر زانوها می‏گذاشت و سرش را متعادل نگه می‏داشت، سر بلند می‏کرد و می‏گفت: سَمِعَ اللَّه لِمَن حَمِده، دست‏ها را تا محاذی دوش‏ها بالا می‏آورد و کاملاً می‏ایستاد. اللَّه اکبر می‏گفت و به سجود می‏رفت، دست‏ها را از پهلوهایش فاصله می‏داد، سر از سجده بلند می‏کرد، متمایل به روی پای چپ می‏نشست و هنگام سجود انگشتان پاها را از هم باز می‏کرد، دوباره به سجده می‏رفت و از سجده بر می‏خاست و اللَّه اکبر می‏گفت، باز هم متمایل به روی پای چپ قرار می‏گرفت، رکعت دیگر هم همین گونه عمل می‏کرد. پس از دو رکعت، تکبیر می‏گفت و دست‏ها را تا برابر دوش‏ها بالا می‏آورد مثل آنگونه که در آغاز نماز داشت، بقیه نماز را نیز همین گونه انجام می‏داد، در سجده آخر که سلام در آن است، پای چپ را عقب می‏کشید و خمیده به روی پای چپ می‏نشست.

همه گفتند: راست می‏گوید، پیامبر خداصلی الله علیه وآله اینگونه نماز می‏خواند. (1).

چند مسأله، درستی استدلال به این حدیث را روشن می‏کند:

1- بزرگان صحابه که ابوحمید را تصدیق کردند، نشانه قوت حدیث و ترجیح آن بر دلیل‏های دیگر است.

2- واجبات و مستحبات و سنن را ذکر کرده و سخنی از دست روی دست گذاشتن نگفته است و به او اعتراض هم نکرده‏اند، در حالی که مایل بوده‏اند خلاف آن را بیان کنند چون در اول کار، قبول نداشتند که او نسبت به کیفیت نماز پیامبر از آنان داناتر باشد، بلکه گفتند: راست می‏گویی پیامبر چنین نماز می‏خواند، و خیلی بعید است که آنان با آنکه زیاد بودند و در مقام بحث بودند فراموش کرده باشند.

3- در وضعیت دست‏ها، اصل و طبیعی آویختن است. حدیث هم بر همین دلالت دارد.

4- درباره این حدیث گفته نمی‏شود که مطلق است و احادیث دیگر آن را قید می‏زنند، چونکه توصیف و شمار همه واجبات و سنن و مستحبات و هیئت کامل نماز را در مقام آموزش و بیان گفته است و حذف در آن خیانت است و از او و از حاضران بعید است.

5- بعضی از صحابه حاضر، کسانی‏اند که حدیث دست روی دست گذاشتن از آنان نقل شده ولی آنان به سخن او اعتراض نکردند. این دلالت دارد که این عمل نسخ شده یا اینکه حداقل برای کسی که نمازش را طول می‏داده و خسته می‏شده، جایز بوده نه آنکه از مستحبات نماز و سنن آن باشد، مذهب لیث بن سعد، اوزاعی و مالک هم همین است. (2).

ابن رشد گوید: سبب اختلاف این است که روایات ثابتی ویژگی و وصف نماز پیامبرصلی الله علیه وآله را نقل کرده ولی هیچکدام ندارد که آن حضرت دست راست را روی دست چپ می‏گذاشت. (3).

در اینجا سؤالی باقی می‏ماند و آن اینکه مشهور است مالکیه معتقد به آن نیستند و پیشوایشان مالک نیز آن را خوش نمی‏دانسته است و در فریضه به آن معتقد نبوده است. با اینکه در «موطّأ» حدیث قبض (دست روی دست گذاشتن) را از سهل بن سعد روایت کرده، نیز مرسل عبدالکریم بن ابی المخارق بصری را روایت کرده که گفته است: از سخنان پیامبرصلی الله علیه وآله است که هرگاه حیا نداشته باشی پس هر چه می‏خواهی بکن، گذاشتن دست راست روی دست چپ در نماز، فطریه را زودتر دادن، سحری را دیر خوردن هم از اینهاست. (4).

می‏گوییم: «موطّأ» کتاب روایت است، امام مالک گاهی حدیثی نقل می‏کند ولی طبق آن فتوا نمی‏دهد. از این‏رو، در «المدونّه» فتاوایی دارد مخالف آنچه در «الموطّأ» روایت کرده است. کسی هم که به فقه او توجه داشته باشد می‏یابد که میان فتاوای او و روایت‏هایش در «الموطّأ» در موارد بسیاری اختلاف است. دکتر عبدالحمید هم در رساله خود به موارد آن اشاره کرده است. (5).

به هر حال، اینکه می‏گوید «لا اعرفه فی الفریضه» دلیل صریحی است بر اینکه عمل مردم مدینه برخلاف آن بوده، چون تعبیر «لا اعرفه» یعنی این شیوه را در عمل پیشوایانی که تابعین‏اند و علم را از صحابه فرا گرفته‏اند نمی‏شناسم.

این حدیثی بود در کیفیت نماز پیامبرصلی الله علیه وآله از طریق اهل سنت که چگونگی دلالت آن را شناختی.

اما آنچه شیعه روایت کرده است:

ب: حدیث حمّاد بن عیسی

حماد بن عیسی از امام صادق‏علیه السلام روایت کرده که فرمود:

»چه زشت است که شصت یا هفتاد سال از عمر کسی بگذرد و یک نماز کامل با همه حدودش نخواند«.

حماد گوید: پیش خودم احساس حقارت کردم، گفتم: فدایت شوم پس نماز را به من بیاموز. امام صادق‏علیه السلام رو به قبله ایستاد، دست‏هایش را روی ران‏هایش آویخت، انگشتانش را به هم جسبانده و قدم‏هایش را به اندازه سه انگشت باز از هم باز کرده و همه انگشتان پایش رو به قبله بود، با خشوع و فروتنی ایستاد و اللَّه اکبر گفت، حمد را با ترتیل خواند، قل هو اللَّه احد خواند، ایستاده به اندازه یک نفس صبر کرد، ایستاده اللَّه اکبر گفت و به رکوع رفت، پنجه دست را روی زانوها نهاد، زانوها را به طرف عقب فشار داد، تا آنکه پشتش صاف شد به نحوی که اگر قطره آب یا روغنی می‏ریختی به خاطر صافی پشت نمی‏ریخت. گردنش را کشیده داشت، چشمانش را بست و سه بار با ترتیل سبحان اللَّه گفت و پس از گفتنِ «سبحان ربی العظیم وبحمده» ایستاد، چون آرام گرفت، «سمع اللَّه لمن حمده» گفت و پس از گفتنِ اللَّه اکبر در حال ایستاده و بالا بردن دست‏ها تا کنار صورت، به سجده رفت. پیش از زانوها دستانش را روی زمین نهاد و سه بار گفت: «سبحان ربی الأعلی وبحمده» و جایی از بدن را بر جای دیگر قرار نداد، سجده‏اش بر هشت موضع بود: پیشانی، دو کف دست، دو سر زانو، دو انگشت ابهامِ پاها و بینی. هفت عضو واجب است و نهادن بینی بر زمین سنت است و نوعی خاکساری است. سپس سر از سجده برداشت و کاملاً نشست و اللَّه اکبر گفت. سپس متمایل به طرف چپ نشست، روی پای راست را بر کف پای چپ نهاد و گفت: استغفرُ اللَّه ربی واتوب الیه، سپس در حال نشسته تکبیر گفت و به سجده دوم رفت و مثل سجده اول ذکر گفت و در رکوع و سجود از هیچ عضوی از بدنش کمک نگرفت و در سجده دست‏ها را از بدن فاصله داده بود و ساعدش را بر زمین نگذاشت. دو رکعت اینگونه خواند. سپس فرمود:

»ای حمّاد، اینگونه نماز بخوان و به این طرف و آن طرف نگاه نکن، با دست‏ها و انگشتانت بازی نکن، به طرف چپ و راست یا جلو آب دهان نینداز«. (6).

هر دو روایت در صدد بیان کیفیت نماز واجب بر مردم است و هیچ اشاره‏ای در آنها به دست روی دست گذاشتن با همه انواعش نشده است. اگر سنت بود، امام در بیان خویش آن را ترک نمی‏کرد، در حالی که با عمل خود نماز پیامبرصلی الله علیه وآله را برای ما مجسم می‏ساخت، چون آن را از پدرش امام باقرعلیه السلام و او از پدرانش از امیر المؤمنین‏علیه السلام از رسول‏اعظم‏صلی الله علیه وآله فرا گرفته بود. پس دست روی دست نهادن بدعت است، زیرا وارد ساختن چیزی در شریعت است که از آن نیست.

احادیث دیگری هم هست، غیر از حدیث ابوحمید ساعدی که به آن اشاره می‏کنیم.


1) سنن بیهقی: ج2، ص102،101،73،72؛ سنن ابی‏داود: ج1، ص194؛ سنن ترمذی: ج2، ص98؛ مسند احمد: ج5، ص424.

2) رسالة مختصرة فی السدل: ص11.

3) بدایة المجتهد: ج1، ص99.

4) الموطّأ: ج1، ص158، حدیث 46 و 47.

5) رسالة مختصرة فی السدل: ص7 – 6.

6) وسائل الشیعه: ج4، باب اول از افعال نماز، حدیث 1، نیز باب 17، حدیث 1 و 2.