عقل حکم میکند که انسان در اختیار عقیده آزاد باشد؛ زیرا عقاید انسان در تملک اراده او یا دیگران نیست، و لذا نمیتوان انسان را بر عقیدهای اجبار کرد.
علامه طباطباییرحمه الله میفرماید: «عقیده به معنای حصول ادراک تصدیقی که در ذهن انسان منعقد میشود عملی اختیاری برای او نیست تا متعلّق منع یا جواز یا… قرار گیرد؛ آری، آنچه قبول منع یا اباحه میکند التزام به لوازم عقیده از اعمال انسان است همانند دعوت به عقیده و قانع کردن مردم به آن و نوشتن آن، و فاسد کردن عقیده رایج بین مردم و عمل بر خلاف آنها، اینها اموری است که قبول منع و جواز میکند….«(1) انسان میتواند در یک صورت عقیده شخصی را تغییر دهد و آن تغییر در منشأ عقیده است، به این صورت که در صدق مقدمات عقیده، مناقشه نماید.
اسلام این موضوع را به صراحت تصدیق میکند. خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ…«؛(2) «در قبول دین اکراهی نیست، [زیرا] راه درست از راه انحرافی، روشن شده است…«.
علامه طباطباییرحمه الله در تفسیر آیه فوق میفرماید: «آیه دین اجباری را نفی میکند؛ زیرا دین یک سلسله معارف علمی است که عمل را به دنبال دارد و جامع آنها اعتقادات است. و اعتقاد و ایمان از امور قلبی است که اکراه و اجبارپذیر نیست. اکراه تنها در اعمال ظاهری و افعال و حرکات بدنی مادی تأثیرگذار است، و امّا اعتقاد قلبی دارای علل و اسباب دیگر قلبی است که از سنخ اعتقاد و ادراک است. و محال است که جهل منتج علم باشد، یا مقدمات غیر علمی تصدیق علمی ایجاد کند«.(3).
جمله «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ» جملهای است خبری که خداوند بعد از آن جمله «قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ» را آورده است. جملهای که در مقام تعلیل بر جمله اول است، به این معنا که بعد از روشن شدن راه و انکشاف حقّ، حاجتی به اکراه در عقیده نیست. لذا خداوند متعال در آیهای دیگر میفرماید: «وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَمَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ«؛(4) «بگو: این حق است از سوی پروردگارتان! هر کس میخواهد ایمان بیاورد [و این حقیقت را پذیرا شود] و هر کس میخواهد کافر گردد.«
1) المیزان، ج 4، ص 120.
2) سوره بقره، آیه 256.
3) المیزان، ج 2، ص 347.
4) سوره کهف، آیه 29.