هـرکـس بـا مطالعه تاریخ صدر اسلام در می یابد، که عمر شریف امیرالمؤمنین علی (ع) در دفاع از اسـلام سـپری شد اسلام در هیچ زمانی مدافعی والاتر از علی (ع) نداشته است، و چنانکه ابن عباس می گوید، هیچ کس به اندازه او خود را در معرض خطر قرار نمی داد (1).
مـا در ایـن مـجـال بـه چند مقطع حساس تاریخ اسلام که حضور امیرالمؤمنین (ع) پیروزی حق و حفظ اسلام را رقم زده اشاره می کنیم.
پـس از فـداکـاری هـای سیزده ساله آن حضرت در مکه ـ که خود شرحی مفصل و حماسی دارد ـ اولـیـن نمود فداکاری و از خود گذشتگی امیرالمؤمنین (ع) خوابیدن در بستر پیامبر (ص) در شب هجرت است این اقدام شجاعانه و توام با فداکاری باعث شد مشرکان متوجه غیبت پیامبر اکرم (ص) در مـکـه نـشـونـد، وآن حضرت در فرصتی کافی و بدون هراس از تعقیب، نقشه هجرت خویش را طـراحـی کـنـد (2) دراهمیت این شب و ارزش کار علی (ع) کافی است که بدانیم آیه ذیل در همین رابطه نازل شد:
و من الناس من یشری نفسه ابتغا مرضات اللّه واللّه رؤوف بالعباد، (3).
و گـروهـی از مـردم، آنـانـنـد کـه در راه کسب رضای خدا از جان خود می گذرند، و خدا به این بندگان رئوف و مهربان است (4).
امام سجاد)ع) فرمود:
»اولین کسی که در راه رضای خدا از جان خود گذشت، علی ابن ابی طالب (ع) بود.
ان اول من شری نفسه ابتغا رضوان اللّه هو علی بن ابیطالب (5).
پس از هجرت، یکی از نمودهای فداکاری امیرالمؤمنین (ع) در راه حفظ اسلام، حضور درجنگ بدر است.
از روایـاتـی کـه در این باب وارد شده چنین برمی آید که حضرتش در روز بدر چنان درخشید و از جان گذشتگی کرد، که خاطره حضورش حتی پس از شهادت آن حضرت در اذهان مسلمانان باقی بود، و پس از آن، کتب اخبار و حدیث از ذکر آن مشحون است (6).
در روز جـنـگ احـد بـه حـدی در راه حـفـظ جان پیامبر (ص) پای فشرد که بعضی از اهل حدیث گفته اند: «گشایش روز احد با صبر علی میسر شد«.
او خـود فـرمـود: «مـن در روز جـنگ احد شانزده ضربت خوردم» (7) ابن اثیر در اسدالغابه می نویسد:
در روز احـد، شانزده ضربت خورد که هر یک او را به زمین می افکند، ولی جبرئیل او را بلند می کرد (8).
و در روایتی است:
کسی که در روز احد علمداران مشرکان را به هلاکت رساند، علی (ع) بود وقتی آنها را کشت پیامبر گـروهی از مشرکان را دید، فرمود: علی جان! به آنها حمله کن حضرت حمله کرد، آنها را پراکنده سـاخـت و تـعـدادی از آنـهـا را کشت پس از آن پیامبر (ص) گروه دیگری را دید دستور حمله داد عـلی (ع) حمله کرد، آنها را پراکنده ساخت و تعدادی از آنها را کشت و چون این ماجرا برای بار سوم تکرار شد، جبرئیل به پیامبر اکرم (ص) عرض کرد: یا رسول اللّه فداکاری این است.
حضرت فرمود: آری چون او از من است و من از اویم.
جبرئل عرض کرد: و من نیز از شمایم.
آنگاه صدایی شنیدند که می گفت: لا سیف الا ذوالفقار و لا فتی الا علی، (9).
شمشیر اگر هست، ذوالفقار است و جوانمرد اگر هست، علی است.
در روز خندق، ضربت امیرالمؤمنین (ع) بود که سرنوشت جنگ را تعیین کرد، و عمرو بن عبدود را که نزدیک بود با هیاهو لشکر اسلام را دچار تزلزل کند، بر زمین افکند پس از آن کفار مهاجم، چنان دچار ترس و وحشت شدند که بی اختیار پراکنده شده مدینة النبی از شر آنان در امان ماند پاداش آن دلـیـری، نـشـانی بود که پیامبر (ص) برای همیشه بر سینه او آویخت: ضربت علی در روز خندق از اعمال همه امتم تا روز قیامت برتر است (10).
و هـنـگـامـی کـه حـضـرت عـلـی (ع) به میدان می رفت فرمود: «تمام اسلام به میدان تمام کفر می رود» (11).
و فرشته وحی فرود آمده در شان او قرائت کرد:
ورد اللّه الذین کفروا بغیظهم لم ینالوا خیرا و کفی اللّه المؤمنین القتال، (12).
خداوند مشرکان را خشمگین برگرداند، در حالی که به هیچ خیری دست نیافتند و خداوند مؤمنان را از جنگیدن بی نیاز کرد.
نـزول ایـن آیـه در شـان امـیـرالـمـؤمنین به قدری مشهور و مسلم بود که بنا به نقل سیوطی در درالـمـنـثـور ابـن مسعود، صحابی بزرگ پیامبر و قاری قرآن این آیه را چنین می خواند و کفی اللّه المؤمنین القتال بعلی (13)، یعنی خداوند با علی، مؤمنان را از جنگیدن بی نیاز کرد.
پـیـوسـت ایـن کـلـمـه بـه آیـه قـرآن از سـوی ابـن مـسعود، نشان می دهد که نزول آیه در شان امیرالمؤمنین (ع) در نزد او مسلم بوده است.
خـیـبـر، یـکی دیگر از صحنه های حضور تعیین کننده علی (ع) بود، به این معنا که بدون حضور او اسـلام در پـشت درهای بسته خیبر متوقف می شد و لشکر اسلام ناکام به مدینه باز می گشت آنگاه مـعـلـوم نـبود یهود با اسلام و مسلمانان چه می کرد دو روز متوالی لشکر اسلام از مقابل سپاه یهود شکست خورده به اردوگاه خود بازگشته بود.
پـیـامبر)ص) در حضور همه سپاهیان فرمود: «فردا پرچم جنگ را به دست کسی می دهم که خدا ورسول را دوست می دارد و خدا و رسولش او را دوست می دارند، مهاجمی که هرگز فرار را تجربه نکرده است» آن شب را همه اصحاب با این آرزو به سر بردند که فردا پیامبر (ص) احضارشان کند و پـرچم را به دستشان دهد ولی با طلوع خورشید رسول گرامی (ص) علی (ع) را خواست گفتند: یا رسـول اللّه! علی درد چشم دارد فرمود: او را بیاورید علی را آوردند حضرت آب دهان به چشمانش مـالـیـد و پـرچم را به دستش داد و راهی میدان کرد و آن فتح نمایان که در تاریخ مشهور است به دست او انجام شد و مشکل حضور یهود در جزیرة العرب برای همیشه حل شد (14).
آن روز سـپـر از دسـت حـضـرت افـتاد، یکی از درهای قلعه را بر کند و تا پایان جنگ به مثابه سپر دردست داشت پس از جنگ سپاهیان آزمودند و دانستند که برای حمل آن در، چهل نفر (15) و برای برگرداندن آن 8 نفر لازم بود (16).
در حنین هنگامی که همه لشکر گریختند، و رسول مکرم اسلام (ص) را تنها گذاشتند، جز سه نفر کـسـی در مـیدان باقی نماند: عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبر، ابوسفیان بن حارث پسر عموی پـیـامبر وامیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) و او بود که شجاعانه در کنار پیامبر جنگید و از جان شریفش دفاع کرد، تا جنگ به نفع اسلام مغلوبه شد (17).
پـیـش از آن نـیـز، در روز فـتح مکه، علی (ع) بود که پا بر دوش پیامبر نهاده کعبه را از لوث وجود بت تطهیر نمود (18).
و خلاصه آنکه علی (ع) جز در جنگ تبوک که به دستور پیامبر در مدینه ماند، در تمام جنگها حضور داشت (19).
ابن عباس می گوید: «در تمام حملات، پرچم رسول خدا بر دوش علی (ع) بود» (20).
و چنین بود که وجود علی (ع) به عنوان تایید وجود شریف پیامبر گرامی اسلام (ص) به شمار رفت.
پیامبر اکرم (ص) فرمود:
لـمـا عـرج بـی رایـت عـلـی سـاق الـعـرش مکتوبا لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه ایدته بعلی نصرته بعلی، (21).
آنـگـاه کـه مرا به معراج بردند، دیدم بر پایه عرش نوشته است: خدایی جز خدای یکتا نیست محمد رسول خداست او را با علی تایید کردم، او را با علی یاری کردم.
1) مناقب ابن مغازلی، ص 71، حدیث 102.
2) مسند امام احمد بن حنبل، ج 1، ص 348 و مستدرک الصحیحین، ج 3، ص 4.
3) سوره بقره، آیه 207.
4) تفسیر قرطبی، ج 3، ص 21 و تفسیر کبیر، ج 3، ص 223 و تفسیر فرات، ص 65 و اسدالغابه، ج 4، ص 99.
5) فرائد السحطین، ج 1، ص 330، باب 60، حدیث 256 و مناقب خوارزمی، ص 127، حدیث 141.
6) حلیة الولیا، ج 9، ص 145.
7) الصواعق المحرقه، ص 186، فصل اول.
8) اسدالغابه، ج 4، ص 97.
9) تاریخ دمشق، ج 1، ص 167، ج 213 و 214 و تاریخ طبری، ج 2، ص 197.
10) المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 120 و مقتل خوارزمی، ج 1، ص 45.
11) اقبال الاعمال، ص 467، سطر 15.
12) سوره احزاب، آیه 25.
13) در المنثور، ج 5، ص 192، سطر 35.
14) کـنـزالـعـمـال، ج 13، ص 162، حـدیث 36493 تا 36496 و فرائد السحطین، ج 1، ص 261 و الـصـواعـق الـمـحرق، ص 187، حدیث 2، باب 50، حدیث 201 و تاریخ دمشق، ج 1، ص 174 تا 246 حدیث 217 تا 290 و مناقب ابن مغازلی، ص 176، تا 189، حدیث 213 تا 224.
15) تاریخ بغداد، ج 11، ص 324 و کنزالعمال، ج 13، ص 136، حدیث 36431 و الصواعق المحرقه، ص 186.
16) مسند امام احمد بن حنبل، ج 6، ص 8 و الصواعق المحرقه، ص 186.
17) البدایه و النهایه، ج 4، ص 325.
18) مناقب ابن مغازلی، ص 202، حدیث 240.
19) الصواعق المحرقه، ص 185، فصل اول.
20) فرائد السحطین، ج 1، ص 363، باب 66، حدیث 289.
21) تاریخ بغداد، ج 11، ص 173 و فرائد السحطین، ج 1، ص 235، باب 46، حدیث 183 تا 185.