جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

سابقه عید غدیر در میان مسلمانان

زمان مطالعه: 6 دقیقه

اگـر عـیـد بـه مـعنای بازگشت خاطره تحولات بزرگ در زندگی بشر باشد، در میزان فرهنگ اسـلامـی، روزغـدیر، شایسته آن است که به عنوان بزرگترین عید بشر به ویژه مسلمانان گرامی داشته شود زیرا بزرگترین تحول عمر بشر در این روز رخ داده، و چنانکه از زبان روایات شنیدیم در این روز دین کامل و سعادت بشر تضمین شده است.

هـمـه ادیـان آسـمـانی، مقدمه دین اسلامند و اسلام در روز غدیر کامل شده و خداوند عالم آن را برای بشر پسندیده است.

الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا (1).

و هـیـچ رخـدادی بـه اندازه کامل شدن دین در زندگی نوع انسان تاثیرگذار نیست، و به همین جـهـت هـیـچ روزی مـانند روز غدیر مناسب جشن و سرور نیست و درست به همین دلیل، پیامبر اکرم (ص) خود این روز را عید اعلام کرده مسلمانان را فرمود تا به او تهنیت گویند.

فرمود: هنئونی، هنئونی ان اللّه تعالی خصنی بالنبوة و خص اهل بیتی بالامامة، (2).

به من تهنیت گویید، به من تهنیت گویید خدای تعالی مرا به نبوت، و خاندانم را به امامت ویژگی داد.

و همان حضرت فرمود:

یوم الغدیر افضل اعیاد امتی و هو الیوم الذی امرنی اللّه تعالی ذکره بنصب اخی علی بن ابیطالب علما لا متی یهتدون به من بعدی و هو الیوم الذی اکمل اللّه فیه الدین و اتم علی امتی فیه النعمة و رضی لهم الا سلام دینا، (3).

روز غدیر، برترین اعیادامت من است آن، روزی است که خدای تعالی مرا مامور کرد، برادرم علی بن ابـی طـالـب را چون نشانه ای برای امتم نصب کنم، تا پس از من بدو راه یابند، و آن، روزی است که خداوند دین مرا کامل و نعمتش را بر امت من تمام نمود و راضی شد که اسلام دین آنها باشد.

بنابراین، توجه به روز غدیر به عنوان یک عید اسلامی، ریشه در زمان حیات پیامبر اکرم (ص) دارد، وپـیـامـبر اکرم (ص) که این روز را عید اعلام کرده در حقیقت مؤسس این عید است پس از پیامبر اکرم (ص(، ائمه اطهار نیز به این روز به عنوان عید توجه ویژه داشتند امیرالمؤمنین علی (ع) در روز جمعه ای که باعید غدیر مصادف شده بود، خطبه ای ایراد کرده، ضمن آن فرمودند:

خـدایـتـان رحمت کند! امروز در معاش خانواده هایتان توسعه دهید، و به برادرانتان نیکی کنید، و بـه خـاطـر ایـن نـعـمـت پـیـوسـتـه کـه خدایتان عطا کرده شکر او را به جای آرید با هم باشید تا خـداپراکندگی هایتان را جمع کند به هم نیکی کنید تا خدا به این الفت و اجتماعتان رحمت آورد وچـنـانـکه خدا بر شما منت نهاده، ثواب این عید را چندین برابر اعیاد دیگر قرار داده از نعمت های او بـه هـم هـدیـه کنید نیکی در این روز مال را افزایش می دهد و عمر را طولانی می کند مهربانی دراین روز رحمت و عطوفت خدا را جلب می کند (4).

هـمـان طـور که می دانیم در زمان خلافت امیرالمؤمنین (ع) بسیاری از اصحاب پیامبر اکرم (ص) حـضـورداشـتـنـد، و ایـن کلام را می شنیدند، اگر این عید نزد ایشان مسلم نبود، به حتم زبان به اعتراض می گشودند.

پـس از امـیـرالـمـؤمـنین (ع) تا آنجا که راویان حدیث، موفق به ثبت آثار شده اند، همه ائمه به این روزتوجه ویژه داشته، آن را عید می دانسته و گرامی داشته اند در این روز خود روزه می داشتند، و اصحاب ووابستگان خویش را به روزه می فرمودند.

ثقة الاسلام کلینی، در کافی از سالم روایت کرده است:

به امام صادق (ع) عرض کردم: آیا مسلمانان جز جمعه و فطر واضحی عید دیگری دارند؟.

فرمود: آری، بزرگترین عید.

گفتم: چه روزی است؟.

فرمود: روزی که رسول خدا (ص) امیرالمؤمنین (ع) را به ولایت نصب کرد و فرمود:

من کنت مولاه فعلی مولاه (5).

و از حسن بن راشد نیز روایت می کند که از امام صادق (ع) پرسیدم:

فـدایـت شـوم! آیـا مـسلمانان جز فطر واضحی عیدی دارند؟

فرمود: آری بزرگتر و شریفتر از آن دوگـفـتم: چه روزی است؟

فرمود: روزی که امیرالمؤمنین به ولایت منصوب شد گفتم: فدایت شـوم در ایـن روز چـه باید بکنیم؟

فرمود: روزه بگیر و بر محمد و آل محمد درود فراوان بفرست و ازکـسـانـی کـه بـه آنـهـا ظـلم کردند، اظهار بیزاری کن پیامبران الهی به جانشینان خود دستور مـی دادنـد روز تـعیین جانشین را عید بگیرند گفتم: کسی که در این روز روزه بگیرد چه پاداشی دارد؟

فرمود: معادل شصت ماه روزه (6).

همچنین فرات بن ابراهیم در کتاب تفسیر نقل می کند که از امام صادق سؤال شد: آیا مسلمین برتر ازفـطـر واضحی و روز جمعه و عرفه عیدی دارند فرمود: آری برتر از آنها، بزرگتر از آنها و در نزد خـدا شـریـفتراز همه آنها، و آن همان روزی است که خدا دینش را کامل کرد، و بر پیامبرش چنین نازل کرد: الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا.

راوی گفت: آن چه روزی است؟.

فـرمـود: «پـیـامبران بنی اسرائیل همیشه روز تعیین جانشین را عید می گرفتند و عید مسلمین روزی است که رسول خدا (ص) علی (ع) را به ولایت نصب کرد و آیاتی از قرآن در شانش نازل کرد و دین راکامل کرد و نعمتش را بر مؤمنین تمام کرد» (7).

هـمچنین فرمود: «این روز روز عبادت و نماز و شادی و سپاسگزاری است چون خدا نعمت ولایت مارا به شما بخشید من دوست دارم، شما در این روز روزه بگیرید» (7).

در روایـتـی از فـیاض بن محمد بن عمر طوسی است، که در روز غدیر خدمت امام رضا (ع) رسیدم دیـدم حـضـرت عـده ای از یاران خویش را برای افطار در خانه خود نگهداشته و هدایایی که شامل لـبـاس و حـتـی کفش و انگشتر می شد، به خانه هایشان فرستاده است در خانه حضرت و اطرافیان اوحـالتی دیگر بود مستخدمان حضرت را دیدم که همه چیز خود را نو کرده و حتی ابزاری را که در روزهای دیگر به کار می بردند نو کرده اند و آن حضرت درباره فضیلت و شرف آن روز سخن می راند (8).

از ایـن گذشته از تاریخ استفاده می شود که مسلمانان در طول دورانهای مختلف به این روز توجه داشته و آن را عید می گرفته اند.

ابوریحان بیرونی در کتاب الاثارالباقیه نوشته است:

روز هـیـجـدهـم، عـیـد غـدیر خم می باشد و آن نام منزلی است که پیغمبر پس از حجة الوداع در آنـجـافـرود آمد و جهاز شتران را جمع کرد و بازوی علی بن ابی طالب را گرفت و از آن جهازها بالا رفت وفرمود: هر کس را که من مولا باشم، علی مولای اوست (9).

و مـسـعـودی در کتاب التنبیه والاشراف می نویسد: «فرزندان و شیعیان علی (ع) این روز را بزرگ می شمرند» (10).

و ابن طلحه شافعی در کتاب مطالب السؤول می نویسد:

و ایـن روز، روز غـدیـر خـم نـامیده شد و روز عید شد چون وقتی است که رسول خدا (ص) او را به منزلت بلندی منصوب فرمود و از میان تمام مردم فقط او را به این شرافت نایل کرد (11).

ثعالبی در ثمار القلوب، شب غدیر را در زمره مناسبت های خاص ذکر کرده می نویسد:

شب غدیر همان شبی است، که رسول خدا (ص) در فردای آن در غدیر خم بر پالان شتران خطبه ای خـوانـد و فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه من نصره و اخذل من خذله شیعیان این شب را گرامی داشته آن را به عبادت زنده می دارند (12).

همچنین ابن خلکان در شرح حال المستعلی فاطمی پسر المستنصر می نویسد:

در روز عـیـد غـدیـر یعنی هیجدهم ماه ذی الحجه سال چهارصد و هشتاد و هفت، مردم بااو بیعت کردند (13).

و در شرح حال المستنصر فاطمی می نویسد:

او در شب پنج شنبه دوازده شب از ذی الحجه باقیمانده از سال چهارصد و هشتاد و هفت وفات کرد و این شب همان شب عید غدیر یعنی هیجدهم ذی الحجه یعنی عید غدیر خم است (14).

چـنـانـکـه در اخـبـار و روایـات و کـلـمـات مـورخان دیدیم، روز غدیر از آخرین سال عمر شریف نـبـی مـکـرم اسـلام (ص) یعنی همان سالی که علی (ع) را به خلافت منصوب فرمود به عنوان عید شـناخته شده و ازهمان سال و همان صحرا پا به پای مسلمین در طول زمان و گستره کشورهای اسلامی پیش رفته است.

از نـظـر تاریخی، این روز در زمان امام صادق (ع) متوفای سال 148، در زمان امام رضا (ع) متوفای سـال203، در زمـان غـیبت صغرا که فرات ابن ابراهیم کوفی و کلینی رازی می زیسته اند، در زمان مـسعودی متوفای سال 345، ثعالبی نیشابوری، متوفای سال 429 و ابوریحان بیرونی متوفای سال 430، در زمـان ابـن طلحه شافعی متوفای 654، و ابن خلکان، متوفای 681 هجری قمری به عنوان عید شناخته شده بود.

از نـظـر گـسـتـره جـغـرافـیـایـی در مـنـاطـق شرقی جهان اسلام، یعنی ماورا النهر محلی که ابوریحان می زیسته، و نیشابور که محل تولد ثعالبی است، تا ری که زادگاه و اقامتگاه کلینی است، و تا بغداد که محل تولد و رشد مسعودی است، تا حلب که محل زندگی و وفات ابن طلحه شافعی و مـصـر کـه مـحـل زنـدگـی و وفات ابن خلکان است، مردم به این عید توجه داشته و آن را جشن مـی گـرفـته اند این در صورتی است که فرض کنیم هر یک از این بزرگان از محیط زندگی خود خـبـر داده انـد، در حـالـی کـه می دانیم اولا بعضی از آنها چون مسعودی و بیرونی اکثر کشورهای اسلامی را گشته اند، ثانیا در نوشته های ایشان از این روز به عنوان عید مسلمین یاد شده است.


1) سـوره مائده، آیه 3 به طوری که ابن مغازلی در مناقب، ص 19، فرائد السحطین، ج1 ، ص 73، بـاب 12، حـدیـث 39 و 40 روایت کرده اند، این آیه در روز غدیر بعد از نصب امیرالمؤمنین (ع) نازل شده است.

2) الغدیر، ج 1، ص 274 به نقل از مشرف المصطفی تالیف ابوسعید خرگوشی نیشابوری، متوفی 407.

3) الغدیر، ج 1، ص 283، و اقبال الاعمال، ص 466 (مستند از اهل سنت(.

4) الغدیر، ج 1، ص 284 و اقبال الاعمال، ص 463.

5) فروع کافی، ج 2، ص 148 باب صیام الترغیب، حدیث 3.

6) فروع کافی، ج 2، ص 148 باب صیام الترغیب، حدیث 1.

7) تفسیر فرات، ص 118.

8) مصباح المتهجد، ص 752.

9) ترجمه آثار الباقیه، ص 460.

10) التنبیه و الاشراف، ص 221.

11) مطالب السؤول، ص 16، سطر 10.

12) ثمارالقلوب، ص 636.

13) وفیات الاعیان، ج 1، ص 180.

14) وفیات الاعیان، ج 5، ص 230.