جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

مهدی موعود از دیدگاه شیعه

زمان مطالعه: 6 دقیقه

از نظر «شیعه«، مسأله مهدویّت و نوید ظهور مهدی موعود (علیه السلام) یکی از مسایل بسیار حیاتی اسلام به شمار می رود و به اندازه ای اهمیّت دارد که اعتقاد به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در ردیف وقوع «قیامت» و تکذیب و تصدیقش در ردیف تکذیب و تصدیق رسول اکرم می باشد.

در این باره روایات فراوانی از پیشوایان معصوم (علیهم السلام) رسیده است که قسمتی از آنها از نظر خوانندگان می گذرد:

پیامبر اکرم می فرماید:

»من أنکر القائم من ولدی فقد أنکرنی» (1).

»هرکس که قائم (علیه السلام) از فرزندان مرا انکار کند به راستی که مرا انکار کرده است«.

و در حدیث دیگر می فرماید:

»من أنکر القائم من ولدی فی زمان غیبته مات میتةً جاهلیةً«. (2).

»هرکس که مهدی قائم (علیه السلام) از فرزندان مرا در زمان غیبتش انکار کند به مرگ جاهلیّت از دنیا رفته است«.

و در حدیث دیگری آمده است که فرمود:

»من أطاعه أطاعنی، و من عصاه عصانی، و من أنکره فی غیبته فقد أنکرنی، و من کذّبه فقد کذّبنی، ومن صدّقه فقد صدّقنی«. (3).

»آن کس که او را اطاعت کند مرا اطاعت کرده است و آن کس که با او مخالفت ورزد با من مخالفت ورزیده است و آن کس که در دوران غیبتش او

را انکار کند مرا انکار کرده است و آن کس که او را تکذیب نماید مرا تکذیب نموده است و آن کس که او را تصدیق کند مرا تصدیق کرده است«.

و در حدیثی دیگر می فرمایند:

»لا تقوم الساعة حتّی یقوم القائم الحقُّ منّا وذلک حین یأذن اللّه عزّ وجلّ له و من تبعه نجا، و من تخلّف عنه هلک، اللّه اللّه عباد اللّه! فأتوه ولو علی الثلج، فإنّه خلیفة اللّه عزّوجلّ وخلیفتی«. (4).

»قیامت برپا نمی شود تا هنگامی که قائمی از ما به حقّ قیام کند. و این هنگامی است که خدای تعالی اذن ظهورش دهد، کسی که از او پیروی کند نجات می یابد، و کسی که از او تخلّف کند هلاک می شود، از خدا بترسید، ای بندگان خدا! هرکجا باشید او را دریابید، اگرچه مجبور شوید بر روی برف حرکت کنید، که او خلیفه خدای تبارک و تعالی و جانشین من است«.

امیرمؤمنان علی (علیه السلام) می فرماید:

»لاتخلو الأرض من قائم للّه بحجّة، إمّا ظاهراً مشهوراً، و إمّا خائفاً مغموراً، لئلاّ تبطل حجج اللّه وبیّناته«. (5).

»زمین هرگز از وجود قائمی که برای خدا قیام کند و حجّت حقّ را بر پا دارد خالی نخواهد بود، که یا ظاهر و آشکار است و یا ترسان و نهان، تا حجّتها و دلایل روشن حضرت پروردگار باطل نشود«.

امام حسن مجتبی (علیه السلام) می فرماید:

»إنّ الأئمّة منّا، وإنّ الخلافة لاتصلح إلاّ فینا، و إنّ اللّه جعلنا أهلها فی کتابه و سنّة نبیّه«. (6).

»امامان ـ دوازده گانه ـ از ما هستند، و خلافت جز برای ما شایسته نیست، و خدای تعالی ما را در کتاب خود و سنّت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) اهل خلافت قرار داده است«.

امام حسین (علیه السلام) می فرماید:

»قائم هذه الاُمّة هو التاسع من ولدی، وهو صاحب الغیبة، وهو الّذی یقسّم میراثه وهو حیّ«. (7).

»قائم این اُمّت نهمین فرزند منست؛ اوست که از دیده ها غایب می شود و در حالی که زنده است میراثش تقسیم می شود«.

امام زین العابدین (علیه السلام) می فرماید:

»… لاتخلو الأرض إلی أن یقوم الساعة من حجّة ولولا ذلک لم یُعبد اللّه…» (8).

»…تا روزی که قیامت برپا شود هرگز روی زمین از حجّت خالی نخواهد بود، و اگر حجّت خدا روی زمین نباشد، خدا پرستیده نمی شود…«.

امام باقر (علیه السلام) می فرماید:

»من المحتوم الّذی حتّمه اللّه قیام قائمنا، فمن شکّ فیما أقول، لقی اللّه وهو به کافر وله جاحد«. (9).

»قیام قائم ما از وعده های حتمی خداوند است. هرکس در این گفتار که می گویم شکّ و تردید به خود راه دهد، خدا را به حال کفر و انکار ملاقات خواهد کرد«.

امام صادق (علیه السلام) می فرماید:

»من أقرّ بجمیع الأئمّة وجحد المهدی کان کمن أقرّ بجمیع الأنبیاء وجحد محمّداً (صلی الله علیه وآله وسلم) نبوّته«. (10).

»هرکس به همه امامان اعتراف کند ولی حضرت مهدی (علیه السلام) را انکار نماید، مانند کسی است که به همه پیامبران اعتراف کند ولی نبوّت حضرت

محمّد (صلی الله علیه وآله وسلم) را انکار نماید«.

امام کاظم (علیه السلام) می فرماید:

»من أنکر واحداً من الأحیاء فقد أنکر الأموات» (11).

»هرکس یکی از امامان زنده را انکار نماید، امامان قبلی را نیز انکار نموده است«.

امام جواد (علیه السلام) می فرماید:

»إذا مات إبنی علی بدا سراج بعده، ثمّ خفی، فویلٌ للمرتاب، وطوبی للغریب الفارّ بدینه» (12).

»هنگامی که پسرم علی ـ امام هادی ـ از دنیا برود چراغی بعد از او آشکار می شود، و سپس مخفی می گردد. وای بر کسی که در باره او شکّ و تردید به خود راه دهد، و خوشا به حال شخص غریبی که دین خود را برداشته ـ برای حفظ آن ـ از شهری به شهر دیگر فرار کند«.

در فرمایش امام جواد (علیه السلام) منظور از چراغ آشکار، امام حسن عسکری (علیه السلام) و منظور از چراغ مخفی، حضرت مهدی (علیه السلام) است.

امام حسن عسکری (علیه السلام) می فرماید:

»أما إنّ المقرّ بالأئمّة بعد رسول اللّه (صلی الله علیه وآله وسلم) المنکر لولدی کمن أقرّ بجمیع أنبیاء اللّه ورسله ثمّ أنکر نبوّة محمّد رسول اللّه (صلی الله علیه وآله وسلم(، والمنکر لرسول اللّه (صلی الله علیه وآله وسلم) کمن أنکر جمیع الأنبیاء، لأنّ طاعة آخرنا کطاعة أوّلنا، والمنکر لآخرنا کالمنکر لأوّلنا» (13).

»آگاه باشید که هرکس به همه امامان بعد از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) اعتراف کند ولی پسرم را انکار نماید همانند کسی است که به همه پیامبران اعتراف نموده ولی رسالت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) را انکار نماید، و هرکس که رسالت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) را انکار کند همانند کسی است که همه پیامبران را انکار نماید؛ زیرا اطاعت

آخرین ما، اطاعت اوّل ماست، و انکار آخرین ما چون انکار اوّل ماست«.

حضرت مهدی (علیه السلام) می فرماید:

»من أنکرنی فلیس منّی، و سبیله سبیلُ ابن نوح«. (14).

»کسی که مرا انکار نماید از من نیست، و راه او راه فرزند حضرت نوح (علیه السلام) است«.

از نظر شیعه، مسأله مهدویت و نوید ظهور آن مصلح الهی، یک مسأله کهن و ریشه دار است و سابقه آن به نخستین روزهای طلوع فجر اسلام و دوران شخص نبی اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) بر می گردد.

به اعتقاد شیعه، علاوه بر آیات متعددی که در «قرآن کریم» وارد شده و پیشوایان دینی آنها را به وجود مقدّس «مهدی موعود» تفسیر و تأویل کرده اند، صدها حدیث معتبر و متواتر از حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) جانشینان آن حضرت صادر شده که در آنها کلیه صفات، خصوصیّات و جزئیات زندگی آن منتظر موعود و این که پس از تولّد دو بار غیبت خواهد داشت و پس از غیبت طولانی ظهور خواهد کرد، و با تشکیل حکومت واحد جهانی، جهان را پر از عدل و داد خواهد نمود بیان شده است.

شیعیان بر اساس روایات عقیده دارند که مهدی موعود (علیه السلام) سرّی از اسرار حقّ و رازی از رازهای نهفته خداوند و آخرین برگزیده الهی است که پس از تولّد از نظرها غایب شده است و بعد از مدّت زمانی طولانی ظهور می نماید و او حجّة اللّه، خلیفة اللّه و بقیّة اللّه است.

مهدی موعود (علیه السلام) از نسل پاک پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) و از علی و زهرا (علیهما السلام) و نهمین نفر از فرزندان امام حسین (علیه السلام) و فرزند بلا فصل امام حسن عسکری (علیه السلام) است.

شیعیان دوازده امامی عقیده دارند که حضرت مهدی (علیه السلام) همنام و هم کنیه پیامبر و هم اکنون زنده است و هنگامی که خداوند اذن ظهورش دهد قیام می کند و زمین را پر از عدل و داد می نماید.

شیعیان، طبق وعده های انبیای سلف (علیهم السلام) و نویدهای کتب مذهبی، و وعده های

صریح قرآن کریم عقیده دارند که:

آنگاه که اخلاق و معنویّت از میان بشر رخت بربندد و ظلم و ستم فراگیر شود و اسباب ظهور مهیا گردد، حضرت مهدی (علیه السلام) به فرمان حقّ قیام می کند و دنیا را پر از عدل و داد می نماید و به همه رنج ها پایان می دهد.

شیعیان بر اساس عقل، وجدان، کتاب و سنّت عقیده دارند که با ظهور ولیّ خدا و آمدن موعود مکتبها و رهایی بخش انسانها هیچ حکومت باطلی روی زمین باقی نمی ماند؛ بلکه همه مکتب های موجود و حکومت های مقتدر زمان یکی پس از دیگری از بین رفته و متلاشی می گردند، مرزهای جغرافیایی بین کشورها برداشته می شوند؛ مظاهر شرک، کفر، الحاد و بی عدالتی از بین می روند، عدالت اجتماعی تأمین می گردد، هر حقّی به صاحب حقّ می رسد، همگان در رفاه و آسایش زندگی می کنند، از ظلم و ستم و بی عدالتی خبری نیست، و در سرتاسر جهان هستی، تنها یک نظام حکومت می کند که آن هم نظام عادلانه اسلام و احکام نجات بخش آسمانی قرآن کریم است.

جعلنا اللّه من أنصاره و الفائزین بلقائه.


1) بحار الانوار، ج 51، ص 73، ح 20.

2) همان، ح 21.

3) همان، ح 19.

4) بحار الانوار، ج 51، ص 65، منتخب الاثر، ص 204 و کفایة الاثر، ص 106.

5) نهج البلاغه، ص 1158 و صبحی صالح، ص 635، کلمات قصار، شماره 139.

6) احتجاج طبرسی، ج 2، ص 6.

7) بحار الانوار، ج 51، ص 133، ح 3 ؛ منتخب الاثر، ص 207، ح 8؛ کمال الدین صدوق با ترجمه فارسی، ج 1، ص 434.

8) منتخب الاثر، ص 271، ح 3 ؛ عربی باب 30، ح 2، ص 317 ؛ اثبات الهداة، ج 1، ص 133 ؛ ینابیع الموده، ج 3، ص 361، باب 89.

9) بحار الانوار، ج 51، ص 139 ؛ منتخب الاثر، ص 212 و غیبت نعمانی، ص 86، ح 17.

10) بحار الانوار، ج 51، ص 143، ح 4، و ص 145، ح 10 ؛ منتخب الاثر، ص 218 و 219.

11) کافی، ج 1، ص 373، وغیبت نعمانی، ص 129.

12) بحار الانوار، ج 51، ص 157، و بشارة الاسلام، باب العاشر، ص 164.

13) بحار الانوار، ج 51، ص 160، ح 6، منتخب الاثر، ص 226، اعلام الوری، ص 442.

14) بحار الانوار، ج 53، ص 180، غیبت شیخ طوسی، ص 176، احتجاج طبرسی، ج 2، ص 283 و کمال الدین با ترجمه فارسی، ج 2، ص 160.