جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

مهدی از قریش است

زمان مطالعه: 2 دقیقه

ابن حجر هیتمی مکّی، در کتاب «الصواعق المحرقة» از دو تن از دانشمندان بزرگ اهل سنّت (احمد و ماوردی) روایت کرده است که پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) درباره بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) فرمود:

»ابشروا بالمهدی، رجل من قریش من عترتی، یخرج فی اختلاف من الناس و زلزال، فیملأ الأرض عدلاً و قسطاً کما مُلئت ظلماً و جوراً، و یرضی عنه ساکن الأرض و السماء، و یقسّم المال صحاحاً بالسّویة«. (1).

»بشارت باد شما را به مهدی (علیه السلام(! او مردی از «قریش» و از عترت من است که پس از اختلاف زیاد و عدم امنیّت ظهور خواهد نمود. زمین را از عدل و داد پر خواهد کرد همان گونه که از ظلم و ستم پر شده باشد. ساکنان زمین و آسمان از او راضی و خشنود می گردند و اموال را به طور مساوی در بین مردم تقسیم می کند«.

در این باب گروهی از دانشمندان شیعه و سنّی مانند مرحوم سیّد بن طاووس (رحمه الله) در

کتاب «الملاحم والفتن» و یوسف بن یحیای مقدّسی شافعی در کتاب «عقد الدرر» و علی متقی هندی در کتاب «البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان» از اسحاق بن یحیی بن طلحه تمیمی از طاووس روایت کرده اند که گفت:

»ودّع عمر بن الخطّاب البیت، ثمّ قال: واللّه! ما أدری أدعُ خزائن البیت، و ما فیه من السلاح و المال، أم اُقسّمه فی سبیل اللّه؟

فقال له علی بن ابی طالب (علیه السلام(: امض فلست بصاحبه، إنّما صاحبه منّا، شابٌّ من قریش، یقسّمه فی سبیل اللّه تعالی فی آخر الزمان«. (2).

»عمر بن خطاب در هنگام وداع با کعبه، گفت: به خدا قسم! نمی دانم با آنچه در خزانه بیت است چه کنم؟ آیا این همه سلاح و اموال را به حال خود وا گذارم یا آنها را در راه خدا قسمت کنم؟

امیرمؤمنان (علیه السلام) به او فرمود:

از آنها بگذر که تو صاحب آنها نیستی؛ صاحب آنها جوانی از ما (اهل بیت) و از «قریش» است که آنها را در آخرالزمان در راه خدا تقسیم می کند«.

مقصود از قریش، نضر بن کنانه است. علاّمه دهخدا، در کتاب «لغت نامه» می نویسد: «قریش، نام قبیله ای است. پدر این قبیله، نضر بن کنانه است. این قبیله را قریش نامند از آن جهت که گِرد حرم (یعنی: در اطراف خانه خدا و سرزمین مکّه) فراهم آمده اند«. (3).


1) الصواعق المحرقهَ، ج 2، باب 11، فضائل اهل البیت النبوی، ص 166، مسند احمد بن حنبل، ج 3، ص 37؛ اسعاف الراغبین، حاشیه نور الابصار، ص 148، و فصول المهمّه، ص 297، باب 12.

2) الملاحم والفتن، ص 152، باب 157؛ عقد الدرر، ص 154، باب 7؛ البرهان، ص86، باب1، ح 38؛ و منتخب الاثر، ص162، ح65.

3) در این باره اقوال فراوان دیگری نیز هست که ما نیاز چندانی به ذکر همه آنها را نمی بینیم و خوانندگان گرامی می توانند برای اطلاع بیشتر به کتاب «لغت نامه دهخدا» و کتاب «المهدی» (علیه السلام) نوشته مرحوم آیة اللّه سید صدر الدین صدر، مراجعه فرمایند.