بر خلاف تصوّر کسانی که می پندارند «انتظار» عامل رکود و سستی است، انتظار عامل حرکت و جنبش است. و از آن جهت که آدمی را به آمادگی وامی دارد و او را در مسیر حقّ و عدالت قرار داده و برای از بین بردن باطل، تشویق و ترغیب می نماید، دارای نقش تربیتی مهم و سازنده ای است.
مطابق آیات کریمه قرآن مجید و روایات بی شماری که از امامان اهل بیت (علیهم السلام) رسیده است «انتظار فرج» یکی از عقاید انسان ساز و انقلاب آفرین و از مهم ترین منابع الهام و شوق دهی برای زمینه سازی جهت ایجاد تحوّل و تکامل و سوق دادن انسانها به سوی حکومت عدل و ایمان است.
از دیدگاه اسلام و به خصوص مذهب حقّه «تشیّع» انتظار همه گاه برانگیزنده، تحرّک بخش، جنبش آفرین و سرچشمه شور مقاومت، ایثار و قیام و حرکت مستمر است.
روی این بیان، نخستین نکته ای که با عنایت به مفهوم انتظار باید بدان توجه نمود، «شناخت و آگاهی» از محتوای انتظار، و «گرایش و دلبستگی» نسبت به محتوای آن است.
بنابراین، در این زمینه باید دید اولیای دین چه خصلتها و فضایلی را برای منتظران ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) و یاران پاکباز آن حضرت برشمرده اند، تا آنها را در خود ایجاد نماید.
اینک ما در اینجا برای روشن شدن اذهان، به نمونه هایی از آن اوصاف اشاره می کنیم:
»پرهیزکاران، که به امام غایب می گروند، نماز به پا می دارند و از دارایی خود می بخشند، به قرآن و کتابهای آسمانی پیش، ایمان آورده، و به جهان ابدی یقین دارند. (1).
مردمان فرمانبردار، اخلاص کیش، نیکوکار، عزّتمند، قناعت پیشه، دین یاور، ستمدیده، بردبار، پاک زاد، نیک سرشت، پاکدل، و خوش قلب (می باشند) (2) که دلهایی سخت تر از پولاد دارند، و اگر بر کوهساری آهنین بگذرند از هم می پاشد، (3) همچون مشک، همواره خوش بویند، و همچون ماه تابان، پیوسته فروزان، (4) از سرنیزه تیزترند، و از شیر بیشه دلیرتر. (5) آری! آنان، پارسایان شب و شیر مردان روزند. (6).
هرکس بخواهد که به هنگام رستاخیز حضرت مهدی (علیه السلام) از یاران او باشد، باید به خصایص فوق خود را بیاراید و در ایّام غیبت، به آداب و عقاید دینی خویش تمسّک جوید، و نگذارد شیطان در او شکّ و تردید راه دهد، (7) شناخت و معرفت خویش را راست و درست گرداند، بر ایمان و یقین خویش بیفزاید، وتسلیم خاندان پیامبر شود به حدّی که در دلش چیزی نیابد که او را از فرمان آنها باز دارد«. (8).
1) تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 31، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، قم.
2) مختصر بصائر الدرجات، ص 188 ـ 189.
3) الزام الناصب، ج 1، ص 67.
4) کمال الدین، باب 24، ح 11، با ترجمه فارسی، ج 1، ص 384. و عربی، ج 1، باب 24، ص 268، ح 12.
5) بحار الانوار، ج 52، ص 318، ح 18، باب 27.
6) منتخب الاثر، ص 490، ح 1.
7) بحار الانوار، ج 51، ص 68، ح 10 و اثبات الهداة، ج 3، ص 459، ح 97.
8) کمال الدین، باب 31، ص 324، ح 8 و با ترجمه فارسی ج 1، ص 440.