جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

اعتراف دشمنان اسلام به سازندگی انتظار

زمان مطالعه: 7 دقیقه

این حقیقت که انتظار ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) بذر تمام انقلاب های شیعی در طول تاریخ حیات اسلام است چنان مسلّم و بدیهی است که حتّی مخالفان شرقی و غربی اسلام نیز بدان معترفند و با همه عناد و لجاجی که با اسلام و قرآن و مسلمانان و مکتب انسان ساز تشیّع دارند و از هیچ گونه تهمت و دروغ و افتراء خودداری نمیورزند،

بی پرده از سازندگی انتظار سخن می گویند و آن را یکی از عقاید انقلاب آفرین کم نظیر «تشیّع» می شمارند.

»ای.پ.پتروشفسکی» تاریخدان، و ایران شناس فرهنگستان علوم شوروی ـ که در توجیه تاریخ ما با معیارهای حزبی، گرچه به زور مسخ و تحریف، سخت استاد است ـ در این زمینه می نویسد:

»چشم به راه «مهدی» بودن، در عقاید مردمی که نهضت های قرن سیزدهم را در ایران به پا داشتند، مقام بلندی داشته است، ولی در قرن چهاردهم و پانزدهم میلادی، این عقیده راسخ تر و مشهودتر گشت… داستانی که «یاقوت حموی» نقل می کند بسیار آموزنده است… در شهر «کاشان«، سران شهر، هر روز هنگام سپیده دم از دروازه خارج می شدند و اسب زین کرده ای را «یَدَک» می بردند، تا قائم مهدی، در صورت ظهور، بر آن سوار شود. در زمان فرمانروایی «سربداران» نیز… در سبزوار… به طوری که «میرخواند» در «روضة الصفا» می گوید: هر بامداد و شب، به انتظار «صاحب الزمان» اسب کشیدندی«. (1).

به عقیده ما هرچند که جناب «پتروشفسکی«، تاریخدان و ایران شناس فرهنگستان علوم شوروی، تمام آموخته های خود را از افسانه های ساخته و پرداخته دست دشمنان تشیّع فرا گرفته، و در توجیه این افسانه ها سخت ماهر است؛ ولی در عین حال، جای بسی تعجّب است که گویا به خاطر مبارک حضرت استاد نرسیده است که تمام عبارات و گفته هایشان حاکی از بیداری، آگاهی، روشن دلی، آمادگی، و تلاش و کوشش ناشی از انتظار نهضت آفرین تشیّع است، و چنین اقرار و اعتراف روشنی با مخدّر بودن «دین» و عامل انحطاط و عقب ماندگی بودن آن سازگار نمی باشد. و گرنه حتماً در این تعابیر رسا و گویا که حاکی از سازندگی عقیده نجات بخش و تحرّک آفرین انتظار است، تجدید نظر می نمودند.

»جیمز دار مستتر«، شرق شناس و زبان دان «معروف» فرانسوی نیز، که به شیوه

غربیان، سخت می کوشد تا در اصالت اعتقاد به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) خدشه وارد کند، در این باره می گوید:

»در حلّه که نزدیک بغداد واقع است… همه روزه پس از نماز عصر، صد نفر سوار با شمشیر برهنه می رفتند و از حاکم شهر اسبی با زین و برگ می ستاندند و… فریاد می زدند که: تو را به خدا، ای صاحب الزمان! تو را به خدا بیرون بیا.

… صفویّه هرچند «سیّد» بودند و از اولاد علی (علیه السلام) به شمار می آمدند، خود را فقط نایب امام و حکّام موقتی محسوب می داشتند… و مهدی غایب (علیه السلام) را بر خود مقدّم می دانستند. پادشاهان صفوی، در کاخ خود در اصفهان، دو اسب با زین افزار مجلّل، مجهّز داشتند تا برای سواری مهدی حاضر باشد«. (2).

ما بدین جهت که سخنان این شرق شناس و زباندان یاوه سرای فرانسوی تا چه اندازه حقیقت دارد، کاری نداریم؛ ولی سخن ما در این است که این جناب مستشرق نیز، چون به خوبی دریافته است که چشم به راهی قیام قائم آل محمّد (علیهم السلام) مایه سرسختی، مقاومت و استقامت بی نظیر شیعیان در برابر استعمارگران و زورگویان چپاولگر است، از این رو به اروپائیان استعمار کننده و غارتگر هشدار می دهد که:

»قومی را که با چنین احساسات پرورش یافته است، می توان کشتار کرد؛ امّا مطیع نمی توان ساخت«. (3).

آری خواننده عزیز! از دیدگاه مکتب تشیّع، انتظار، لفظ نیست، گفتار نیست، توقّع تنها نیست، امید و آرزوی خالی نیست؛ بلکه پندار و کردار است، عمل و حرکت است، نهضت و مبارزه است، تلاش و کوشش است، صبر و مقاومت است، جهاد و فداکاری است. و از این رو، ریشه تمام حرکتها و نهضت های اسلامی و جنبش ها و قیام های شیعی پس از رحلت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) تا کنون، همین روح حرکت بخشی انتظار است.

بنابراین، باتوجّه به کلّیه مطالبی که تا اینجا گفته شد روشن می گردد که:

»انتظار نه تنها آرامش موقّت نیست، بلکه اعتراضی دایمی علیه

بی عدالتی هاست. و نه تنها تسلّی دادن نیست؛ بلکه برافروختن و تحریک کردن برای احقاق حق و ابطال باطل است. انتظار، پذیرش نوعی انقلاب، تحوّل و تکامل، هدفداری و معنی داری است. موجبی برای دفاع جاودانه از هدف و مسلک است. سرمایه ای روحی برای تکامل و تعالی و حفظ جنبه های انسانی و ایدئولوژیکی است. انتظار، عامل تحرک است. اسلحه ای قوی و برّان علیه روح مردگی است. نجات از اعتزال و کناره گیری است. موجد تحوّل است. بر این اساس، انتظاری خلاف چنین جهت، از آنِ بی عرضه ها وبی شخصیتهاست«. (4).

اینک بنگرید که منتظر راستین ظهور در فضای حیات بخش انتظار، به چه میزان از رشد و کمال و فداکاری و از خود گذشتگی می رسد و در زادگاه امام معصوم خود، در شهر سامرا، به یاد قائم منتظر، که امر او روشن تر از خورشید فروزان است، چگونه حماسی و شورانگیز، لب به سخن می گشاید و با وی راز دل می گوید و پیمان فداکاری و از خودگذشتگی می بندد و خویشتن را برای جهاد و مبارزه در پیشگاه حضرتش، آماده می نماید.

»واشهدک یا مولای… وهو عهدی إلیک… فلو تطاولت الدّهور وتمادت الأعمار لم أزدد فیک إلاّ یقیناً ولک إلاّ حبّاً وعلیک إلاّ متّکلاً ومعتمداً ولظهورک إلاّ متوقّعاً ومنتظراً ولجهادی بین یدیک مترقّباً، فأبذلُ نفسی ومالی و ولدی وأهلی وجمیع ما خوّلنی ربّی بین یدیک والتصرّف بین أمرک«. (5).

»مولای من! شاهد باش… این پیمان من با تو است… که اگر روزگار غیبت تو به درازا کشد، از ایمان به تو برنگردم؛ بلکه بر یقینم بیفزاید ودوستیم به تو زیادتر شود وبیشتر به تو پشت گرم وقوی دل گردم وبا اشتیاق فراوان تر انتظار ظهور تو را داشته باشم و برای جهاد در پیشگاه تو آماده تر شوم. پس اینک، جانم، مالم، فرزندانم، همسرم وهرآنچه خدای به من ارزانی داشته است به راه تو فدا می کنم و فرمان تو را بی چون و چرا گردن می نهم«.

به راستی که این عشق و علاقه، عاطفه و محبّت و مهر و مودّت را نسبت به کدام یک از پیشوایان عادی دیده اید؟ که انسانی از راه صدق و صفا این گونه آشفته و جگر سوخته سخن بگوید و تنها در فضای حیات بخش انتظار، این گونه با محبوب خود راز و نیاز کند، و از درد فراق و دوری هجران زار زار بنالد و از پیمان و ایثار و انتظار و جهاد مشتاقانه سخن براند. با یک دنیا شوق و امید اعلام آمادگی کند و دردمندانه سر بر آستان محبوب خویش بساید و جان و تن را برای شرکت در نهضتی عظیم سرمایه بگذارد.

شما را به خدا! آیا سخنی از این انگیزنده تر، فریادگرایانه تر و ناله ای پر سوز و گدازتر دیده اید؟

اکنون ای خواننده فرزانه! به مطالبی که ما در ابتدای همین بحث، تحت عنوان «انتظار فرج از دیدگاه نظامهای سلطه گر» آوردیم، نظری دو باره بیفکن، تا دریابی که مدّعیان دروغین «اندیشه علمی«، چگونه به دین خدا تهمت می زنند، و افترا می بندند، و می گویند: انتظار فرج امام زمان (علیه السلام) «عامل انحطاط و عقب ماندگی است«، در حالی که همه آن تهمتها و افتراها برازنده دامان خود آن آلوده دامنان رسوای تاریخ است.

از مجموع مطالبی که تا اینجا در باره «انتظار» گفتیم، نتایج ارزشمندی به دست می آید که اینک به آنها اشاره می کنیم:

1 ـ انتظار فرج، وعده حتمی الهی است.

2 ـ انتظار فرج، نوعی عبادت است.

3 ـ انتظار فرج، ایمان به غیب است.

4 ـ انتظار فرج، اقرار و اعتراف به یگانگی خدا، و رسالت پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) و پیشوایی امامان معصوم (علیه السلام) است.

5 ـ انتظار فرج، تلاش و کوشش و سازندگی است.

6 ـ انتظار فرج، عامل مقاومت، استقامت و پایداری است.

7 ـ انتظار فرج، نوعی فریاد و خروشی از درون، و نوعی اعراض و اعتراض و روی گردانی و بی اعتنایی به نظامهای موجود، و عدم پذیرش سلطه ها، و اعراض از ابراز قدرت زمامداران خودسر، خودبین و خودپرست است.

8 ـ انتظار فرج، با دو بُعد جاذبه و دافعه (یعنی امید و یأس) یکی از عامل های

اساسی تحرک در تاریخ بشر است که، ابرهای تیره و تار یأس و بدبینی را از آسمان روح و فکر و اندیشه آدمی دور می سازد و منتظران واقعی را به پیش می راند و با شتابی شگفت انگیز آنان را به سوی ترقّی و کمال سوق می دهد و از خود باختگی و تسلیم در برابر باطل بازشان می دارد و بدینوسیله، آنان را برای یک آینده روشن بسیج می نماید و نیروها را برای فداکاری و از خود گذشتگی و ایثار، در راه به پاداشتن حق، آماده تر، افکار را بیدارتر، آمادگیها را افزون تر، عشقها را آتشین تر، انقلابها را سریع تر و راه را برای رسیدن به یک جامعه اصیل کاملاً اسلامی به معنی واقعی کلمه، هموارتر می سازد.

بنابراین، «انتظار فرج» نه تنها عامل رکود و سستی و مایه انحطاط و عقب ماندگی نیست؛ بلکه یکی از بزرگترین و مهمترین عوامل پیشرفت به شمار می رود و از آن جایی که دائماً احساسات را بر می انگیزاند، و منتظران را به آینده امیدوار می سازد و به آنان دل گرمی می دهد، تا در برابر زورگویان و مستکبران و ستم پیشگان، تسلیم نشوند، برای احیای حقوق از دست رفته خود به پاخیزند و پیوسته تلاش کنند و با سیاستهای فریبکارانه و خدعه آمیز حکومتهای زور و جور بجنگند، رزمی تدافعی، نبردی دایمی و پیکاری مستمر و جاودانه است که به عنوان مقدّمه «جنگ بزرگ» برای رهایی مظلومان از چنگال ظالمان تا قیام قائم آل محمّد (علیهم السلام) ادامه دارد و رزم آوران این نبرد جاودانه، منتظران با ایمانی هستند که پیوسته هشیار و بیدار و آگاهانه، در درون کمینگاه صبر و انتظار، زیر پوشش کتمان و سکوت، به پیکار مقدّس خود ادامه می دهند و شبانه روز در انتظار فرج آخرین حجّت خدا، و ظهور آن امام غایبی که با قیام مقدّسش سراسر روی زمین را پر از عدل و داد خواهد نمود، چشم به راهند.

و دلیل این انتظار و چشم براهی هم همان نویدهای صریح قرآن کریم و روایات معتبر و متواتری است که مسأله ظهور مهدی موعود (علیه السلام) و امید به آینده را به عنوان یک وعده الهی تخلّف ناپذیر مطرح نموده، و مسلمانان را به آینده ای روشن و درخشان امیدوار ساخته، و به آنان وعده فتح و پیروزی نهایی داده، و با صراحت و قاطعیّت اعلام کرده اند که در آینده، «صالحان و پاکان» وارثان زمین خواهند گردید، و بر همه جهان حکومت خواهند کرد، و برای همیشه بساط ظلم و ستم برچیده خواهد شد و جهان بشریّت از لوث وجود افراد نا صالح پاک خواهد گردید.


1) ای.پ. پطروشفسکی، نهضت سربداران خراسان، ترجمه کریم کشاورز، ص 15 و 16.

2) دار مستتر، مهدی از صدر اسلام تا قرن 13 هجری، ترجمه محسن جهانسوز، ص 38 و 39.

3) همان، ص 79.

4) مسأله انتظار، ص 103.

5) مفاتیح الجنان، باب سوّم، زیارت دوّم حضرت صاحب الزمان (علیه السلام(.