جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

پیشگفتار مترجم

زمان مطالعه: 5 دقیقه

شناخت جایگاه والای اهل بیت (ع) درمنظومه هستی، ما را هر چه بیشتر به تکریم و تعظیم و تقدیس آنان می کشاند.

عظمت و قدرت، از آن خداست،

ولی خداوند، برخی از بندگان شایسته اش را جلوه گاه رحمت و عظمت خویش می سازد و برای نشان دادن جایگاه رفیع آنان، بندگان را دستور می دهد تا اگر می خواهند به خدا برسند، از این راه برسند و اگر از قادر متعال، حاجت می خواهند، خدا را به حرمت و قداست و جاه این زبدگان سوگند دهند و آنان را (وسیله) قرار دهند.

یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیلة.(1).

وقتی دل در گرو محبت (آل الله) قرار گرفت،

وقتی عنصر (مودت اهل بیت) به عنوان ادای حق رسول، چون گوهری ارزشمند در دل پدید آمد، شیفتگان فضیلت، چاره ای جز خضوع و تکریم در برابر فضایل مجسم ندارند.

عترت برگزیده و خاندان عصمت، مجرای فیض و واسطه جود الهی اند و دعایشان، سبب استجابت دعاهای ما می گردد و عنایتشان رحمت الهی را شامل حال ما می سازد. وقتی خود پروردگار، دوست دارد این زبده ترین مخلوقاتش برای عالمیان شناخته شوند و حاجتمندان، (عترت) را وسیله حاجتخواهی از خدا قرار دهند، دیگر چه جایی برای مدعیان توحید خالص! می ماند که این گونه توجه به غیر خدا را شرک و بدعت بدانند و کاسه های داغتر از آش شوند؟

این، عین توجه به خداست، چون در راستای اجرای فرمان و خواسته اوست.

(توسل(، اینگونه است که در متن دین قرار می گیرد.

(تبرک نیز به علت انتساب اشیاء به این وجودهای پاک و الهی است که ارزش می یابد؛ وگرنه سنگ و چوب و آهن و پارچه در عالم زیاد است. چرا آن ها را نمی بوسند و تبرک نمی کنند؟

سخنی از خود علامه امینی بیاوریم، که می گوید:

(اگر مدینه منوره، حرم محترم الهی شمرده شده و در سنت نبوی، برای مدینه و خاکش و اهلش و مدفونین آن جا ارزشهای فراوان بیان شده است، به خاطر همان انتساب به خدا و پیامبر است و بر مبنای همین اصل، هرچیز دیگری که نوعی تعلق و انتساب به پیامبران و اوصیاء و اولیاء الهی و صدیقین و شهدا و افراد مومن دارد، ارزش پیدا می کند و شرافت می یابد…((2).

اگر عاشقان اهل بیت، آستان بوس اولیاء دین اند،

اگر بر ضریح و سنگ قبر و پرچم عزای حسینی و تربت کربلا تبرک می جویند،

اگر برای دفن شدن در جوار حرمهای مطهر، ارزش قائلند،

اگر مردگان خویش را برای دفن در اماکن مقدس و در جوار عتبات عالیه، به آن شهرها منتقل می کنند،

اگر به آستان ائمه اطهار، متوسل می شوند و آنان را در پیشگاه خداوند، شفیع قرار می دهند،

اگر نذر و قربانی برای زیارتگاهها انجام می دهند،

اگر به خاطر تبرک و احیاء خاطره، برای رسیدن به غار حرا و غار ثور، جبل النور و کوههای جنوبی مکه را در می نوردند،

همه و همه ناشی از عشق و محبت به بندگان خالص خداست و راهی برای تقرب به ذات مقدس پروردگار است.

در زیارتگاهها، اگرچه در ظاهر، سنگ و چوب و در و آستانه و ضریح است، اما در باطن، محبتی ژرف و عشقی گدازان به ائمه اطهار است و انتساب اینها به اهل بیت، به آنان قداست بخشیده است. وقتی قلب، خانه محبت یک محبوب شد، صاحب آن دل، از نام و یاد و لباس و دستمال و کفش و کوچه و شهر محبوب هم خوشش می آید و لذت می برد و در همه این آینه ها (عکس رخ یار) را می بیند.

ما با محبتی که به حضرت رسول داریم، اگر باخبر شویم که جایی رد پایی و نشانی از آن احمد محمود (ص) باقی است، آیا شوق دیدنش را نخواهیم داشت؟

مگر نه اینکه فقیه بزرگ اهل سنت نیز (فاکهانی) به دمشق سفر می کند و کفشی را که منسوب به پیامبر است می بیند و بر صورت می گذارد و اشک شوق می ریزد؟)در کتاب، خواهد آمد)

آری… وقتی عشق در کار باشد، خاک ره دوست را باید سرمه چشم کرد.

در و دیوار کوی لیلی، برای مجنون جاذبه دارد و آن را غرق بوسه می کند. این خاصیت محبت است و دلدادگی.

چه می توان کرد با دلهای سنگی و جانهایی که چشمه محبت در آنها خشکیده است؟

باری… مسأله تبرک و توسل، از موضوعاتی است که پیروان کوردل (ابن تیمیه) و در عصر حاضر نویسندگان و گویندگان وهابی، از آن چماقی برای کوبیدن شیعه ساخته اند و هر نوع تقدیس و تکریم اولیاء الهی و نذر و نیاز برای حرمها و بوسیدن ضریح و بارگاه امامان و دست کشیدن و تبرک جستن را (شرک) می دانند و گستاخانه، نه تنها شیعیان را، بلکه انبوه عظیمی از مسلمانان را که محبتشان به پیامبر و اهل بیت او، آنان را به تبرک و توسل وامی دارد، مشرک می پندارند و از این رو بی حرمتی و توهین می کنند و در تالیفات خود، تفرقه می افکنند و آب به آسیاب دشمن می ریزند.

عقیده به شفاعت و زیارت و نیز توسل به اولیاء الهی برای تقرب به خدا و گرامیداشت مزار بزرگان و تعظیم شعائر، از مسلمات دین است و بزرگانی از همه فرقه های اسلامی در این زمینه، تالیفات متعددی دارند. آداب زیارت در حرمها، در کتب اهل سنت هم آمده است. نمونه های فراوانی از تبرک جستن به قبر پیامبر و توسل به آن حضرت برای آمرزش خواهی از خداوند و منتقل کردن جنازه مردگان از جاهای مختلف به مکه، مدینه و شهرهای مقدس یا جوار مدفن بزرگان دین و اولیاء الهی در تاریخ اسلام وجود دارد که صحابه، تابعین، فقها، علما و خلفا و دیگران چنین کرده اند و همه در منابع مورد قبول اهل سنت آمده است.

بنابراین بدعت شمردن اینگونه سنتها و تهمت شرک زدن به کسانی که عاشقانه به پیامبر و آل او معتقدند و (مودت ذی القربی) را (وسیله) تقرب به خدا می دانند، گناهی نابخشودنی است و نوعی (کج فکری) و (کج فهمی) در دین است که دامنگیر برخی از قلم به دستان جاهل یا خودخواه و عوام فریب شده است. خوشبختانه عالمانی بصیر و نقاد، همواره در همه دورانها به میدان آمده اند و در دفاع از حق و زدودن پیرایه ها و دروغها، تلاشگرانه قلم زده اند. علامه امینی، یکی از این نادره های روزگار است که حقی عظیم به شیعه دارد.

نوشته حاضر نیز، همچون جزوات قبلی، برگرفته از دیدگاهها و تحلیلهای مرحوم علامه امینی در کتاب (الغدیر) است. اتهامات و سخنان مغرضانه و بی اساس امثال ابن تیمیه و وهابیان، در جاهای مختلف الغدیر مورد نقد و پاسخ گویی قرار گرفته است. مبحث (تبرک به قبور) از جلد 5 ص 146 به بعد است، بحث (انتقال جنازه به حرمها) از 66 تا 85 همان جلد، موضوع (نذر و نیاز) از ص 180 و مبحث (توسل) نیز از همین جلد و مواردی از جلد اول و سوم که در پاورقی اشاره شده است.

امیدواریم این سلسله نوشته ها، گاهی دراثبات حقانیت اهل بیت (ع) و پیروان دلباخته آن خاندان پاک، و روشنگر اذهان فریب خورده و پاسخی به شبهه آفرینی های عنادآمیز و تفرقه انگیز به شمار آید.

با درود و رحمت به روان بلند سنگربان رشید ولایت و امامت، علامه عبدالحسین امینی (ره(، که با کتاب جهانی اش (الغدیر(، افقی تازه در نقد تاریخی و کلامی گشود.

قم – جواد محدثی

بهار 1376


1) مائده، آیه 35.

2) )سیرتنا و سنتنا(، علامه امینی، ص 161.